1358 سال پیش، در دی ماه سال 1221 شاهنشاهی (663 میلادی)، چند یگان جنگجوی تازی که برای جلوگیری از رسیدن پیروز ساسانی (پسر یزدگرد سوم) به درون ایران گمارده شده بودند، شهر بلخ، یکی از چهار شهر بزرگ خراسان آن زمان را به چنگ آوردند. بلخ مرکز ساتراپی ایران بود.
«پیروز ساسانی» به خواست پدرش یزدگرد سوم که در سال 1209 شاهنشاهی در مَرو کشته شد، برای گرفتن کمک نظامی تایزونگ، امپراتور چین از دودمان تانگ Tang، از راه کوههای پامیر (تاجیکستان امروز) به «چانگ آن Chang-an» پایتخت آن زمان چین رفته بود که در ایالت مرکزی Shaanxi است.
تایزونگ پیش از رسیدن «پیروز ساسانی» به «چانگ آن» درگذشته بود و پسرش «گائوزونگ» امپراتور تازه و سومین رییس کشور از دودمان تانگ در سال 1220 شاهنشاهی پیروز را با یکی از سپهبدهای خود به نام «پی شینگ جیان» با لشکری کامل روانه ایران کرد.
«پیروز ساسانی» پیشنهاد کرده بود که این لشکر تا سیستان، شهر زرنگ، زرنج و مرکز ایالت نیمروز افغانستان امروز، با او باشد زیرا که بیگمان، ایرانیان پس از شنیدن خبر بازگشت وی، دستههای ایستادگی تشکیل میدهند و به یاریاش میشتابند.
ژنرال «پی» تنها تا شهر «بالا سگون» در سغدیانای وقت، امروزه، توک مک، توقماق در قرقیزستان با «پیروز» همراه بود و در اینجا بهانه آورد و درنگ کرد و پیروز ساسانی پس از نومید شدن از پشتیبانی نظامیان چینی، تنها با ایرانیانی که با وی بودند به منتهیالیه شمالشرقی ایران، سرزمینی که امروز تاجیکستان و شمالشرقی افغانستان را تشکیل میدهد، بازگشته و دست به گردآوری نیرو برای جنگ با تازیان زده بود.
مردم هرات، بزرگترین شهر خراسان آن زمان و از شهرهای ایران خاوری، با شنیدن خبر بازگشت پیروز، ناسازگار با فرمانروای تازی شهر خود شورش کرده و باعث نگرانی فرمانروایان تازی دیگر ساتراپیهای شرقی ایران شده بودند. این فرمانروایان هماهنگ چند یگان نظامی تازی را مامور متوقف ساختن «پیروز» و پس راندن او کردند که این یگانها بلخ را به چنگ خود درآوردند.
پیروز ساسانی تا تخارستان (افغانستان شمال شرقی) پیش آمد و 20 سال در آن سرزمین بود. در همانجا درگذشت و برپایهی سفارش وی، جسد اورا در کوههای پامیر به گونهای که صورتش به سوی ایران باشد به خاک سپردند.
«نرسی = نارسه = نارسیا» پسر پیروز ریزگان تلاشهای پدرش و کوچ پارسیان درباری از زادگاه را در کتابی بازگو کرده است. به نوشتهی وی، دولت دمشق (بنی امیّه Umayyad dynasty) پس از آگاه شدن از چارهیابی شاهزاده ساسانی به دربار چین، گروه رایزنی را به ریاست یکی از چهرههای شناخته شدهی تازی به «چانگ آن» فرستاد و این هیات موفق شد که نظر امپراتور گائوزونگ را نسبت به تلاش بازمانده ساسانیان دگرگون کند و او را بیسویه سازد، بهویژه که سپسترها این امپراتور دچار سکته مغزی شد و کارها به دست زنش «وو زتیان» و جانشینانش؛ «ژونگ زونگ» و «روی زونگ» افتاد که قصد جنگ نداشتند.
امرداد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر