باید سپاسگزار همهی کسانی بود که درستنویسی را به فارسیزبانان و فارسینویسان میآموزند و در این راه گامی برمیدارند. زبان فارسی از دیرباز به شیرینی و خوشگواری نامبُردار بوده است و طوطیان هند با قند پارسی شکرشکن میشدند. اکنون جای آن است که بپرسیم: «زبان پارسی را چه شده است بدین لطیفی و خوبی که نثر پارهای از قلمفرسایانش را نمیتوان خواند و اگر بتوان خواند، نمیتوان دریافت؟»
دلیلها بسیار است اما مهمترینش ترجمهزدگی است؛ یعنی تحمیل چارچوبهای زبانهای دیگر، بهویژه انگلیسی، بر زبان فارسی. منظورم آن دست دادوستدهایی نیست که در میان زبانها بوده است و خواهد بود و گاهی هم به لطافت زبان میافزاید- حتی شاید از پذیرشش ناگزیر باشیم- بلکه دستاندازها و چالهچولههایی را میگویم که در زبان فارسی پدید آمده است و نثر سخته و پختهی فارسی را از نفس انداخته است.
در این میانه، خویشکاری ویراستاران اهمیت مییابد. قرار است ویراستار بتواند این ناهنجاریها و ناپختگیها را بهنجار و روان کند. در این نوشته به این نکته خواهم پرداخت که چگونه برخی از ویراستاران فقط زیرابروی متن را برمیدارند و سوتزنان از کنار کاستیهای واقعی میگذرند.
دو گونه ویراستار و دو نوع ویرایش
امروزه کلاسهای ویرایش، بهویژه از نوع مجازی، پررونق است. در بیشتر این کلاسها، ویرایش به ویرایش صوری و تدریسِ دستور خط فروکاسته میشود. استاد چند بستهی آموزشی دربارهی جدانویسی، سرهمنویسی، نیمفاصله و نکاتی در باب عددنویسی و علایم نگارشی به آموزنده عرضه میکند و هر بسته قیمتی مشخص دارد. میتوانید برخی بستهها را بخرید و از برخی صرفنظر کنید. گاهی مجموع اینها در یک بسته، مثلاً با عنوان «دویست نکتهی ویرایشی»، عرضه میشود که قیمتش هم کم نیست. در صورتی که ویرایشآموز در کلاسها شرکت کند، قیمت افزایش مییابد.
تا پیش از تبدیل شدن ویرایش و کلاسهای درستنویسی به صنعت پولسازی (شبیه اتفاقی که برای کنکور و پایاننامهنویسی و مقالهنویسی و… رخ داد)، ویراستاران کاربلد کم نبودند و هنوز هم کم نیستند. برخی از ویراستاران حرفهای در کلاسهای ویرایش و درستنویسیشان شاگردان کاردرستی پروردهاند. در میانههای دههی هفتاد خورشیدی، در «مرکز نشر دانشگاهی» کلاسهای ویرایش برگزار میشد. اگر به واحدهای درسی آن کلاسها نگاهی بیندازیم، درمییابیم که شباهتی به آموزههای دورههای ویرایشی سالهای اخیر ندارند، هیچ شباهتی! در کلاسهای یادشده «ابوالحسن نجفی عروض درس میداد، با این هدف که اگر روزی ویراستاری به متنی بربخورد که در آن بیتی شعر درج شده باشد، بتواند صحت یا سقم آن بیت را از روی وزن آن تشخیص دهد. دکتر حسین سامعی دستور زبان درس میداد، که یک عمر در مدرسه و چهبسا دانشگاه آموخته بودیم، ولی بازآموزی آن برای تشخیص ساختهای مختلف نحوی ضروری بود. حسن میرعابدینی نثر معاصر درس میداد برای شناخت ساختار رمان و داستان کوتاه. حتی دکتر شهین نعمتزاده واژهگزینی درس میداد تا ویراستار بتواند با آگاهی از اصول و مبانی این فن، به غنای گنجینهی لغوی زبان فارسی بیفزاید.»[۱]
صد البته، ممکن است بتوان در چند جلسه نکاتی در باب درستنویسی آموخت، اما ویراستار شدن به سالها کتاب خواندن و اندیشیدن نیاز دارد. آنچه در این کلاسها به عنوان ویرایش تدریس میشود نوک کوه یخ ویرایش هم نیست.
احمد سمیعی گیلانی در کتاب نگارش و ویرایش دربارهی ناشناختگی ویرایش در ایران توضیحاتی میدهد و مینویسد: «کسانی که لفظ ویراستار به گوششان خورده، عموماً، میپندارند که این تازهوارد در صنعت نشر، کارش جدا کردن میها و بهها و گاهی دخل و تصرف در نوشته و نوعی فضولی در کار صاحب اثر است.»[۲]
حسن ذوالفقاری در کتاب آموزش ویراستاری و درستنویسی ویژگیهای ویراستار را چنین برمیشمارد:
– داشتن دانش فنی در رسمالخط، نقطهگذاری، تسلط بر شیوهنامهها و اصول فنی حروفچینی؛
– داشتن ذوق ادبی و آشنایی با شیوههای مختلف نگارش (نگارش داستان، مقاله، زندگینامه و…)؛
– آشنایی با اعلام، اعم از نام افراد، جایها و سازمانها؛
– دقت، ریزبینی و حوصله؛
– انگیزه و علاقهی کافی[۳].
در کلاسهای آموزش ویرایش، در خوشبینانهترین حالت، مورد نخست (رسمالخط و نقطهگذاری) آموزش داده میشود. آن هم با وسواسی بیمارگونه در نیمفاصلهنویسی و ویرگولگذاری و چیزهایی از این دست است. به عبارت دیگر، اگر این کلاسها موفقیتی داشته باشد، در سطح واژگان و ترکیبها است. حال آنکه مشکل اصلی متون امروزی زبان فارسی در سطح جمله است. ما با جملهها و بندهای ناخوانا و نافهمیدنی روبهروییم. با آثاری روبهروییم که تا ساختارشان عوض نشود و جملههای بسیاری جابهجا نشود، منظور نویسنده روشن نمیشود.
اگر فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی همت کند و نرمافزاری طراحی کند تا نکات مربوط به سرهمنویسی، جدانویسی و دیگر نکات صوری و املایی را هنگام نوشتن گوشزد کند، چنانکه که برای برخی زبانهای دیگر چنین نرمافزارهایی هست، این کلاسهای آموزش ویراستاری تعطیل میشوند. اما ویراستاری هیچوقت با هیچ نرمافزاری آموختنی و آموزاندنی نیست.
«آشنایی با اعلام، اعم از نام افراد، جایها و سازمانها»، که حسن ذوالفقاری به درستی به آن اشاره کرده است، از مهمترین وظایف ویراستاران است. این وظیفه را نباید با ویرایش محتوایی اثر اشتباه گرفت. ویرایش محتوایی امری تخصصیتر است.
چندی پیش مقالهی دوستی افغانستانی را ویرایش میکردم که با چنین ادعایی روبهرو شدم: «نورستانیها به خاطر حملات مسلمانان مجبور شدند از شرق به غرب بیایند و در افغانستان سکنی بگزینند!»
میدانیم که نورستانیها در شرق افغانستان زندگی میکنند. اسلام هم از غرب به افغانستان امروزی وارد شده است. با این ادعا، نورستانیها برای فرار از دست سپاهیان اسلام، به دامن همان سپاهیان مسلمان گریختهاند!
وظیفهی ویراستار است که چنین اشتباهاتی را اصلاح کند. این ویژگیای که ذوالفقاری به آن اشاره میکند بسیار مهم است. قرار نیست ویراستار کانتشناس باشد، اما باید فرق کانت و هگل را بداند و با عصر این دو و تفاوتهای کلیشان آشنا باشد. قرار نیست ویراستار حافظشناس باشد، اما باید بداند که حافظ چه تفاوتهایی با ناصرخسرو دارد و با ویژگیهای شعری و دورهی تاریخی هر دو تن آشنا باشد. ویراستار باید فرق ایلام و مهاباد را بداند و با تاریخچهی جنبشهای چریکی- مارکسیستی سدهی اخیر ایران، کموبیش، آشنا باشد تا یک پناهجو با دروغنویسی او را نفریبد[۴]. ویراستار باید تیزبین باشد، نگاه انتقادی داشته باشد و از نگرش قالبی و فلهای رَسته باشد.
نشانهگذاری، جدا یا سرهمنویسی، یافتن نادرستیهای املایی و… -آنچه در کلاسهای ویرایش تدریس میشود- جزء کوچکی از وظایف ویراستار است. فروکاستن ویرایش به این موارد مثل فروکاستن وظایف پزشک به تزریقات و پانسمان است. ویراستار با نرمافزار فرق میکند، پزشک هم با دستگاه فشارسنج.
نکتهی باریکتر از مو اینجاست که در انتشاراتیها و نیز نشریهها و مطبوعات ایرانی، عملاً ویرایش فنی و ویرایش زبانی-ساختاری را یک تن انجام میدهد. در مواردی هم که ناشر به سبب حجم کار از چند ویراستار استفاده میکند، هر ویراستار به ویرایش فنی و زبانی-ساختاری یک اثر مشغول میشود. برخی انتشاراتیها یک سرویراستار دارند که نظر نهایی با اوست. ویرایش محتوایی هم بهندرت انجام میشود. شاید در رشتههای پزشکی و فنی یا تصحیح متون کهن گاهی ویرایش محتوایی هم انجام شود.
حال، جوانی را تصور کنید که تازه دیپلمش را گرفته است و پس از آموزشی دوهفتهای در این کلاسها و اخذ «گواهینامهی ویراستاری» و با پشتیبانی و سفارش استاد گواهینامهبان، با ذهنی خالی و قلبی مطمئن، در نشر یا نشریهای ویراستار میشود. آیا با متنهایی مواجه شدهاید که روان و گویا نباشد؟ متنهایی که علیرغم نیمفاصلهها و نشانهگذاریهای دقیقشان، به ناهمواری سنگپا و به ناپختگی برنج تراریختهی پاکستانی باشند؟ این متون گرفتار چنین ویراستارانیاند. ویراستارانی که خود را مسئول جملههای دراز و پیچان متن، جملههایی که نه نهادشان پیداست و نه فعلشان، نمیدانند و به گرفتن زیرابرو بسنده میکنند!
به این بند بنگرید. نمونهی ویرایش یکی از هنرجویان همین کلاسهاست. نیمفاصلهها و نشانهگذاریها درست است اما متن هیچ مفهوم نیست!
«بااینحال، این نوع اشتباه فقط در ارتباط با لغزشهای مکانیکی و تکنیکی نیست و شامل مشکلاتی همچون زمانی که یک ویولونیست سیمش میبرد که قبلاً توضیح داده شده بود نیز میشود. آنوقت شما برای مخاطبان توضیح میدهید که چه عادتی را شکل داده بودید و از صحنه خارج میشوید. هنگامیکه خشم و ناراحتیتان را به خاطر مشکلات مکانیکی که قبلاً دربارهاش توضیح داده بودید که چطور پیش میآید که مانع اجرای خوب بشود، بروز نمیدهید، مخاطبان آن اشتباه و مشکل را جالب و حتی سرگرمکننده تلقی میکنند. این به مهارت نمایشگری و صحنهگردانی شما برمیگردد که مشخص میکند مشکلات و اشتباهات چطور به نظر برسند.» (متأسفانه، اشاره به نام اثر ناممکن است.)
بیاییم کمی بیپرده حرف بزنیم. عصر، عصر استادن کتابساز، مقالهرُبا و میانمایه است. عصر کسانی است که هدفشان از کلاس و کتاب و مقاله فقط ارتقای رتبهی شغلی و کسب پول است. پر آشکار است که نه ارتقای رتبهی شغلی ایرادی دارد و نه پولدرآوری، اما نباید برای دستیابی به اینها تن به هر کاری داد. نباید مقالهی دانشجو را به نام خود منتشر کرد، نباید به خرید و فروش پایاننامه و مقاله رونق بخشید. نباید با ارائهی چند بستهی آموزشی دربارهی سرهمنویسی و جدانویسی ویراستار تربیت کرد. «ویراستار در همان ابتدای امر هم به پشتوانهی مطالعاتی نیاز دارد، به شناختی نسبی از تاریخ زبان و ادبیات فارسی، زبانشناسی، مرجعشناسی، سبکشناسی و مباحث وابستهی دیگر. … در زمانی که مرکز نشر دانشگاهی دورههای تخصصی ویرایش و ترجمه را برگزار میکرد و بسیاری از همنسلان من بخت شرکت در آن را داشتند، اولاً آزمون ورودی نسبتاً مشکلی در کار بود که طی آن همین دانش پیشینی را بسنجند و همهکس از آن پیروز بیرون نمیآمد؛ ثانیاً، پس از ورود، تقریباً دو سال از عمر شرکتکنندگان، که تقریباً معادل گرفتن یک مدرک فوقلیسانس بود، صرف این کلاسها و انجام دادن تکالیف فشردهی آن میشد. … [ویراستاری] به دانش پیشینی احتیاج دارد و بدون داشتن شناختی که فقط و فقط از راه مطالعه حاصل میشود، نمیتوان ویراستار شد.» [۵]
نتیجه
نمیتوان ویراستاری را در ده یا پانزده جلسهی یک ساعته یا در همین حدود، آن هم به شیوهی برخط، آموخت. ویرایش به دانش پیشینی نیاز دارد. ویرایش را با تدریس شیوهنامه و دستور خط نباید اشتباه گرفت. دورههای ویرایش اگر از نظر چندی و چونی (طول دوره و نوع واحدهای ارائهشده) شبیه دورههای مرکز نشر دانشگاهی در دههی هفتاد نباشد، به نثر فارسی آسیب خواهد زد.
بخشی از جوانان به امید یافتن شغل و تأمین آیندهی خود جذب کلاسهای ویراستاری (کلاسهای تدریس دستور خط) میشوند. اینان اگر موفق شوند در نشر یا نشریهای کار بیایند، به آن نشر و نشریه آسیب خواهند زد و اگر موفق نشوند، به خاطر گواهینامهای که به آنان داده شده و پولی که از کفشان رفته است، سرخورده میشوند. برگزاری آزمون ورودی لطفی است در حق این ویرایشآموزان و نیز احترامی به زبان فارسی.
پانوشتها
۱. له و علیه ویرایش، صص ۶۵-۶۶.
۲. ص ۱۷۵.
۳. ص ۱۱.
۴. بنگرید به «اینجا».
۵. له و علیه ویرایش، همان.
کتابنامه
اقتصادینیا، سایه. له و علیه ویرایش، تهران: ققنوس، ۱۳۹۸.
ذوالفقاری، حسن. آموزش ویراستاری و درستنویسی، تهران: نشر علمی، ۱۳۹۵.
سمیعی گیلانی، احمد. نگارش و ویرایش، تهران: انتشارات سمت، ۱۳۹۶.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر