من سالهاست که کورش جوادی* این گرامی فرزندِ ایراندوست و نستوه را میشناسم و از مهرِ بیپایانش به فردوسی سترگ و شاهنامه جاوید آگاهم، ولی امروز که با نگاهی نو بار دیگر دستاوردِ پویایی او را در قابی گردآمده از فرتورهایی زیبا که همگی از یکتایی حکیمِ خردمند و شاهکار ماندگارش سخن میگویند دیدم، چشم و دلم از شادی و شگفتی لبریز شد.
این گرد آمده زیبا، گواه آن است که روان زنده و پویای پیرِ خردمندِ ایران شهر، پس از گذشتِ بیش از هزار سال چون خون روشنی در رگهای ایرانیان از خرد و کلان جاری است و عاشقانِ فردوسی و شاهنامه از گوشه و کنار دورافتادهترین شهرها و کوچهها و کومهها سر بر میآورند و فریاد «چو ایران نباشد تنِ من مباد» سر میدهند.
چهرهی پر فروغِ فردوسی، بر بلندای تاقچهی بانوی سالمندِ روستایی، سر افرازی میآفریند و شاهنامهاش دکهی کوچک کفشدوزی خردپیشه را روشنی میبخشد. روان فردوسی چون رودی خروشان در همه جا جاری است. بر دیوارهای شهرها، تاقِ گرمابهها، بلندای بازارها، در میدانها، بر زبان مرشدانِ زورخانهها، در تار و پود قالی، بر سردرِ ارگها و بلندای قلعههای باستانی و بر تختهسیاه دانشآموزان ... و آنگاه در مییابیم که روان سپند آن ستایشگر «خداوند جان و خرد»، چون فرشتهای نگاهبانِ فرهنگ دیرسال این مرز و بوم است.
هما ارژنگی، چکامهسرای ملی و میهنی
* کورش جوادی، دبیر جشنوارهی ملی عکس شاهنامه
تارنمای امرداد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر