-تالاب گاوخونی بخشی از آب خود را از رودخانههای فصلی و آبهای زیرزمینی تامین میکند در حالی که سطح آبهای زیرزمینی هم در اصفهان به شدت کاهش یافته. یک بخشی از این کاهش مربوط به حفر چاههای غیرمجاز است ولی بخش عمده آن به این دلیل است که دیگر زایندهرودی وجود ندارد.
-شهر اصفهان با فلورانس ایتالیا خواهرخوانده بودند، معروفیت شهر فلورانس به رودخانهای که از مرکز شهر میگذرد و پلهای قدیمی آن است. همچنین شهری است که به حضور خیابانی هنرمندان شناخته شده. برای همین وجه تشابهها و تاثیر عمیقی که ایتالیا در تاریخ رنسانس ایتالیا و به عبارتی جهان داشته، با شهر اصفهان همذاتپنداری شده به دلیل تاثیر عمیقی که بر ادبیات، هنر و معماری ایران داشته.
کیهان لندن، آزاده کریمی - هجدهم مهرماه روز نکوداشت زایندهرود را در حالی پشت سر گذاشتیم که تصاویر دردناک این رود بیآب و خشک سالهاست جای تصاویر پرآب و زیبایی را گرفته که پیشتر زایندهرود را برای ایرانیان معنا میکرد. با اینکه دولتهای مختلف در سالهای گذشته داعیهی جان بخشیدن دوباره به زایندهرود را داشتند ولی این رودخانه هنوز احیا نشده و از امواج خروشانش فقط یک روز نکوداشت برایش مانده است.
اما به تازگی ارائهدهندگان طرحهای عمرانی سودآور، برای زایندهرود نیز کیسهی تازهای دوختهاند که سود کلانی برای خواص حکومتی خواهد داشت. استاندار اصفهان ۲۶ شهریورماه از اجرای طرح «بازچرخانی آب برای احیای زایندهرود» خبر داد. با این طرح از ابتدا تا انتهای حوضه آبریز و تالاب گاوخونی ۵۲ کیلومتر لولهگذاری میشود تا پسابها را پس از بازچرخانی به زایندهرود بریزند و ظاهرا آن را از آب پر کنند.
در این طرح، سه تصفیهخانه شمال در زینبیه، شرق در سگزی و جنوب در آبشار، پسابها را تصفیه میکنند و سپس از طریق لولهها آبهای تصفیه شده به سوی زایندهرود هدایت خواهد شد. اما این طرح با مخالفت برخی مقامات و کارشناسان محیطزیست روبرو شده و سرنوشت اجرایش نامعلوم است. مخالفانش این طرح را هدر دادن «بیتالمال» و تبدیل زایندهرود به «آبنما» میدانند.
با این همه، روز نکوداشت زایندهرود و تلاش برای احیایش را باید در حذف تصویرش از کتابهای درسی مدارس جستجو کرد، آنجا که نام و نشان معروفترین رودخانهی ایران با پلهای قدیمیاش پاک میشود؛ گویی که هرگز نبوده است.
درباره وضعیت زایندهرود، تالاب گاوخونی و بطور کلی وضعیت استان خشک اصفهان پای سخنان اعظم بهرامی کارشناس محیط زیست و دانشآموخته فیزیک انرژی و محیطزیست در کشور ایتالیا نشستیم.
-خانم بهرامی، درباره پروژه آبچرخانی برای احیای زایندهرود چه فکر میکنید؟ آیا این روش برای احیای این رودخانه جواب خواهد داد؟
-این بازچرخانی را در واقع میتوان احیای بخشی از رودخانه با پسابهای تصفیه شده خواند. چند مسئله بسیار مهم وجود دارد، اینکه دیدگاه ابتدایی این پروژه نسبت به رودخانه، از اساس یک دیدگاه غلط است. تمام محیط زیستیها و هر کسی که کمی عاشق طبیعت باشد و طبیعت را بشناسد میداند که رودخانه یک تکه آب یا مقدار آبی نیست که از خیابان میگذرد. رودخانه یک اکوسیستم است از مجموعهای از بافت گیاهی و جانوری که در آن زندگی میکنند. ضمن اینکه شامل سکنهای نیز میشود که از طریق رودخانه ارتزاق میکنند؛ چه از طریق استفاده از آب در کشاورزی و چه به واسطه آب آشامیدنی. این رود از جایی سرچشمه میگیرد و مسیری را طی میکند؛ اگر از سرچشمه و یا در طول مسیر دچار مشکل شده، قطعا باید همه این جوانب پیگیری شود و اطلاعات دقیق دربارهاش منتشر شود. همچنین این رودخانه به جایی میرسد که میتواند دریا باشد یا مثل زایندهرود به تالاب گاوخونی. پس رودخانه در مسیر خود وابستگیهای بسیاری دارد که حیاتشان را از آن دارند. از طرفی حیات رودخانه هم به متغیرهای بسیاری وابسته است. ما نمیتوانیم به صرف داشتن نمایشی یک رودخانه، ماکتی از یک رودخانه کهن را ارائه کنیم؛ یک یک آبنما درست کنیم؛ آن را از روی نقشههای کتابهای درسی خط بزنیم و روی نقشههای توریستی هم پلهایش را پاک کنیم. همه این موارد را نادیده بگیریم و به عنوان یک راه حل، ساخت یک ماکت از آبهای تصفیه شده را پیشنهاد بدهیم.
یک نکته دیگر اینکه، برای اجرای طرح این پروژه، نیاز به زمینهسازی و زیرسازی است که این زمینهسازی قطعا به دلیل اینکه مصنوعی است و یک بار اضافی بر دوش طبیعت است، آسیبرسان است؛ چه شرایط انتقال لولههای آب از سطح زمین یا شکافتن زمین و گذراندن لولهها از داخل زمین و چه دست بردن در حریم و کف رودخانه.
-سرنوشت خود رودخانه زایندهرود با بازچرخانی آب چه خواهد شد؟
-زایندهرود یک بستر طبیعی دارد که آب در آن جذب میشود و کنارههایی دارد که در آن گیاه وجود دارد. کسانی که این طرح را پیشنهاد کردند و از آن حمایت میکنند، مقدمتا نیاز است برای اجرای طرحشان، بستر رودخانه کوبیده شود تا میزان درصد جذب آب کاهش پیدا کند و شکل بافت کنار رودخانه تغییر پیدا کند. البته دقیقا مشخص نیست، پروژه در مورد چه تغییر فرمی صحبت میکند و آیا قرار است همین پوشش گیاهی باقیمانده را از بین ببرند و زایندهرود را شبیه یک جوی سیمانی کنند؟! این امر میتواند حتی ذره امیدی که میتواند در آینده با تغییر اقلیم یا با بهبود وضعیت مدیریت آب، زایندهرود را احیا کند را هم از بین میبرد. کما اینکه میدانیم ستاد احیای زایندهرود نداریم و برای همین مشخص نیست که این تئوری و برنامهریزی از کجا پیشنهاد و برنامهریزی شده، چطور دارد پیشمیرود و قرار است چه اتفاقی بیفتد. طرح یک ایده تازه نیست و بارها با یک سری دلایل مقرون به صرفه نبودن از نظر اقتصادی، نامشخص بودن راههای تأمین بودجه آن و میزان مشارکت در مسیر و همینطور، غیر پایدار بودنش در حوزه طبیعت رد شده است.
-بودجهی این پروژه از کجا تأمین میشود و پیشنهاد آن از سوی چه کسانی است؟
-بودجهای برای اجرای این پروژه لازم است که به دو روایت ۴۵۰ میلیارد یا ۲۵۰ میلیارد تومان است که قرار است یک بخشی توسط فولاد مبارکه تأمین شود و یک بخشی توسط دولت هزینه شود. تا جایی که میدانم مبدأ طرح شرکت اصفهان «جزیره طلایی» است اما نمیدانم دقیقا اجراکننده و مجری طرح این پروژه چه کسی است و روشن نیست چرا این پول صرف احیای رودخانه زایندهرود نمیشود؟ چرا صرف بهبود وضعیت کشاورزان که آنجا مسئله جدی آب دارند یا جبران خسارت کشاورزان نشده؟ این خودش میتواند یک راهکار کوتاه یا حتی میانمدت باشد. چرا کنترل چاههای عمیقی را که به شکل غیرمجاز در آن حوزه حفر شده و بخش زیادی از حقآبه و سهمآبه زایندهرود را بلعیده کنترل و کنتورگذاری نمیکنند؟ پس ما میبینیم که این بودجه میتوانست مورد مصرف خیلی بهتری داشته باشد که به شکل مستقیم و غیرمستقیم به احیای زایندهرود کمک کند.
حال که این اتفاق نیفتاده، چه کسانی از این شرایط سهم و سود میبردند؟ داخل پرانتز بگویم، این پروژههای پرطمطراق و پر اسم و آوازه را در حوزههای آبی کم نداشتیم. همین ستاد احیای دریاچه اورمیه، سالها فقط زمان کُشت و تمام ایدهها برای شکستن سدها، برای کمکردن حقآبه کشاوزیهایی که در حاشیه دریاچه اتفاق افتاد را تجربه کرده و هیچکدام از پروژههای محیطزیستی یا آنهایی که از طرف کسانی که به صورت محلی وضعیت را رصد میکنند، عملی نشد و در نهایت بعد از صرف میلیاردها پول، شرایط اورمیه به چنین وضعیت شکنندهای رسید. در شرایطی که دریاچه اورمیه، ستاد احیای کشوری داشت، کارشناسان در حوزه عمران، محیط زیست، جغرافیا- اقلیم به صورت غیرمستقیم و مستقیم همکاری میکردند. حتی از ژاپن ایدههایی رسیده بود تا به هر حال به احیای دریاچه کمک کند و موضوع جهانی شده بود. اما در مورد زایندهرود حتی همین حریم امن اطلاعرسانی دقیق یا تشکیل ستادی منسجم از نیروهای متخصص را هم نداشتیم. بارها شنیدیم بودجههایی که صرف پروژههای آب شده، میتوانست بارها و بارها صرف احیای رودخانه کارون شود و حداقل از رسیدن به شرایط اینچنینی نجات دهند. اما تجربه به ما ثابت کرده که پروژههای محیط زیستی با هدفهای محیط زیستی بازدهی کوتاهمدت اقتصادی برای مدیریت فعلی ندارد و روشن است که هدفگذاری در سمت و سوی دیگری مثل برنامهریزی برای مدیریت سازهای و عمرانی دارد، روی راهحلهای به شدت غیرکارشناسی، سطحی و شتابزده سرمایهگذاری شده. کسانی توجیه میکنند که نصب این تعداد پمپاژ و کانالکشی و تأمین دستگاههای تصفیه که تماما سیستمی ناپایداراست، بهتر و به صرفهتر از چارهاندیشی دقیق در زمانبندی مناسب و سیاستمدارانه است و عدهای هم بله بلهگویان دنبال اجرای آن میروند.
-واکنشها به این پروژه چه بوده؟
-مدیریت متناقض در بازچرخانی آب رودخانه زایندهرود را میتوان در واکنش محسن مهرعلیزاده استاندار اصفهان دید که با این پروژه نظر موافق دارد و مخالفان را سرزنش میکند. یوسف طباطبایینژاد امام جمعه اصفهان که بارها نظر منفی و واکنش جدیاش را در قبال مسائل محیطزیستی دیدیم و نماز جمعه معروف کشاورزان «پشت به دشمن، رو به میهن» همه یادمان هست؛ این امام جمعه معروف که معلوم نیست از کجا شده کارشناس مسائل هیدرولیک و هیدرولوژِی، نظر مثبت به این ماجرا دارد! در حالی که این پروژه اگر، اگر بخواهد عملی شود که امیدوارم نشود، باید توسط شهردار اصفهان اجرا شود، چون در حوزه شهری اصفهان است و او هم اعلام کرده که به هیچ وجه با این پروژه موافق نیست. پس میبینیم که حتی در حوزه مدیریت شهری، مجموعه شهرداری و شورای شهر نیز اختلاف نظرهای جدی دارند. هیچ سیستم محیط زیستی نمیپذیرد که یک رودخانه یکپارچهای را که حداقل از دو استان میگذرد و از کلانترین حوزههای آبی ایران عبور میکند، یک شبه جوی آبی ببینیم که از شهری میگذرد! این پروژهی احیا اینقدر سطحی و بچگانه است.
-خب، این آب تصفیه شده چرا صرف مصارف دیگر نمیشود؟
-حجم این آب تصفیه شده که قرار است برای احیای رودخانه زایندهرود استفاده شود، مشخص نیست. آیا این آب میتواند برای مصارف صنعتی مصرف شود که خون رگ زایندهرود را بلعیدهاند. همین فولاد مبارکه و صنایع توسعه نیافته استان یزد که اینطور به زایندهرود آسیب زد. اگر این حجم آب برای تصفیه وجود دارد، چرا در حوزه مصرف کشاورزی و صنعتی استفاده نمیشود؟
-در صورت اجرای این پروژه، چه تغییراتی در حوزههای وابسته به زایندهرود رخ میدهد؟
-در شرایط فعلی ایده رساندن آب از باغ پرندگان تا سد آبشار است که خودش بین ۶ تا ۷ مترمکعب آب در ثانیه فرورفت در زمین دارد، اعلام شده است که حداکثر ۴ مترمکعب پساب جمع خواهد شد. با این توصیف این آب هرگز به انتهای مسیر پیشبینی شده و یا کشاورزان شرق اصفهان نخواهد رسید. اما مورد دیگری که در پیوند با زایندهرود قرار میگیرد قطعا تالاب گاوخونی است. یادم میآید یکی از مقامات رده بالای وزارتی گفته بود بیاییم جلوی سطح رودها را در نقطهای که به دریا میریزد بگیریم و از آن استفاده کنیم، اینقدر غیرتخصصی! با چنین پیشنهادهای غیرکارشناسانهای، این رود چطور میتواند تالاب گاوخونی را زنده کند؟ زایندهرود یکی از مهمترین رودهایی است که گاوخونی را تغذیه میکند و الان گاوخونی آن را از دست داده و وضعیت به شدت بحرانی پیدا کرده!
زایندهرود امروز و دیروز به این وضعیت نرسیده است، ابتدا دچار خشکسالیهای فصلی شد، بعد دچار کمآبی شده، بعد موضوع تغییرات اقلیمی و کمی بارش مطرح شد. ضمن اینکه استان اصفهان یک استان نیمهخشک است و در طول تاریخش هم دورههای خشکسالی ثبت شده. خود سد زایندهرود و ساخت و ساز در حریم رودخانه و فاصلههای طولانی در لایروبی، همگی برای رودخانه مشکلات جدی ایجاد کرده. با اینهمه، هیچوقت ثبت نشده که زایندهرود در مدتی اینقدر طولانی به این درجه از خشکی برسد. تا حدی که پلهای زایندهرود مشکل جدی پیدا کرده. نمیدانم میراث فرهنگی چه موضعی گرفته ولی بخش زیادی از درآمد اصفهان بر توریسم استوار است و اینها نیز درآمدشان را از دست میدهند. حتی ممکن است در مواردی مجبور به پاسخگویی به یونسکو شوند، چون خیلی از این پلها جزو میراث جهانی ثبت شده است.
شهر اصفهان با فلورانس در ایتالیا خواهرخوانده بودند، معروفیت شهر فلورانس به رودخانهای که از مرکز شهر میگذرد و پلهای قدیمی آن است. همچنین شهری است که به حضور خیابانی هنرمندان شناخته شده. برای همین وجه تشابهها و تاثیر عمیقی که ایتالیا در تاریخ رنسانس این کشور و همچنین جهان داشته، با شهر اصفهان همذاتپنداری شده به دلیل تاثیر عمیقی که بر ادبیات، هنر و معماری ایران داشته. و ما داریم این فاکتور را که بخش مهمی از زایندهرود، پلها و بستر پویای آن بوده از بین میبریم. کما اینکه تعداد روزهای آلوده اصفهان به شکل معناداری افزایش پیدا کرده. وضعیت تالاب گاوخونی وحشتناکتر است چون خود این تالاب پتانسیل بسیار بالایی برای تبدیل شدن به یک کانون مهم ریزگرد دارد .حتی پتانسیل این را دارد ریزگردهای آلوده به فلزات سنگین را ایجاد کند. برای همین حتی الان هم بحث این هست که در زایندهرود و گاوخونی فلزات سنگین وجود داشته. این توفانهای ریزگرد نه تنها استان اصفهان که استانهای همجوارش را هم درگیر خواهد کرد. زمینهای کشاورزی که خشک شدند و سال به سال بگذرد و در آنها کشت نشود، خودشان کانون ریزگرد میشوند. یعنی مسئلهای که در خوزستان نتوانستند حل کنند، مثل یک غده سرطانی به سمت فلات مرکزی ایران رشد میکند. تمام این پروسه دارد کپی و تکرار میشود به دلیل اینکه مدیریت اشتباه و شیوههای درمانی کوتاه و ناپایدار است که تکرار میشود. مسئله ما تنها مسئله اقلیم نیست، چون مثلا وضعیت استان خوزستان خیلی متفاوت از وضعیت اصفهان است.
اما چرا دارد در همه این استانها اتفاقات مشابه میافتد؟! چون جنس مدیریت مشابه است! چون دیدگاه نسبت به محیط زیست دیدگاه مشابهی است. منفعتطلبی و نادیده گرفتن محیط زیست و منافع مردمی که در آن محل زندگی میکنند در همه اینها مشترک است. این موضوع باعث ایجاد تفرقه بین مردم استانها و حتی در بین خود مردم استان اصفهان هم میشود. بخشهای کوچکتر استان اصفهان وابسته به کشاورزی است و دنبال حقآبههای خود هستند و مردمی که در شهر اصفهان زندگی میکنند، اقتصادی وابسته به توریسم و یا قطبهای صنعتی استان دارند. وقتی اینها زندگی و منافعشان را در خطر ببینند، قطعا مشکلاتی بین خود اهالی به وجود میآید. چون بخش زیادی از روستاییان به درستی منفعت خود را در این میبینند که هرچه زودتر تکلیف خسارتی که باید به آنها داده شود، روشن شود و امکان بازگشت به شرایط عادی را داشته باشند (چون میخواهند بخشی از خسارت کشاورزان را صرف این پروژه کنند). بخشی از مردم هم که اصلا از ابعاد این پروژه خبر ندارند و نمیدانند که حتی یک مُسکن موقت هم نیست ممکن است موافق این طرح باشند و بگویند حداقل ما میتوانیم رودخانه را در دل شهر ببینیم. بخش آموزش و مدرنکردن کشاورزی و باغداری هم که از ابتدا حلقه گمشدهی کشاورزی ایران بوده و هست.
-آخرین وضعیت تالاب گاوخونی به چه صورت است؟
-قرار بود از همان پساب هم سهمی معادل ۶۰۰ لیتر بر ثانیه نصیب تالاب شود، که آن را مرطوب هم نمیکند. تالاب گاوخونی بخشی از آب خود را از رودخانههای فصلی و آبهای زیرزمینی تامین میکند که سطح آبهای زیرزمینی هم در اصفهان به شدت کاهش یافته است. یک بخشی از این کاهش مربوط به حفر چاههای غیرمجاز میشود ولی بخش عمده آن به این دلیل است که دیگر زایندهرودی وجود ندارد. چون یک بخشی از آب مربوط به حقآبه زایندهرود بود که جذب خاک میشد و به آبهای زیرزمینی میپیوست. در واقع این چرخه طبیعی است و نمیتوانیم فقط یک بخشی از آن را ببنیم. حالا از حجم رودخانههای فصلی به دلیل تغییرات اقلیمی ناشی از کمی باران، دورههای خشکسالی طولانیمدت کاهش یافته است. همچنین زاینده رود که مادر گاوخونی بوده، خشک شده و دیگر به گاوخونی نمیریزد. از طرفی چاههای غیرمجاز هم در حاشیه حریم گاوخونی زده شده که آسیبزننده بوده که درصد ارتباط آنها به پروژههای کشاورزی یا صنعتی مشخص نیست. تالاب گاوخونی در کویر قرار دارد و برای همین هم برای تجمع پرندگان مهاجر، پوشش گیاهی، حفظ رطوبت و خاک منطقه، جلوگیری از فرسایش خاک و ریزگردها اهمیت جغرافیایی مهمی دارد.
-پیشنهاد شما برای برونرفت از این وضعیت زیستمحیطی چیست؟
-ما تقریبا تمامی این موارد را از دست دادیم و از این بدتر خواهد شد اگر وضعیت زایندهرود شفاف نشود و یک کارگروه و ستادی برای نجات تالاب گاوخونی و زایندهرود تشکیل نشود. به نظرم این باید با حضور سمنهای این استان، کارشناسان محیطزیستی که تجربه عملی دارند و افرادی که دلسوز و ساکنان آن منطقه باشند، اطلاعات دقیق میدانی داشته باشند، صورت گیرد. راهکارهای پیشنهادی در کوتاه و میانمدت بررسی شود. باید آزمایشگاه راهاندازی شود و سیستمهای خود دانشگاه اصفهان هم میتواند با همکاری کشاورزان به ایدهای برسند. مشکلات اصفهان با استانهای همجوارش در حوزه آب و حوزههای تقسیم آب هم باید حل شود. موضوع رودخانهها را نمیشود با شیوهای جز نگاه ملی به موضوع حل کرد. میزان برداشت آب برای کشاورزی و صنعت باید شفاف باشد و ببینند دبی آب در فصلهای مختلف چقدر تغییر کرده و آن را مدیریت و برنامهریزی کنند. حتی شرایط سدهایی که روی زایندهرود زده شده نیز ممکن است نیاز به بازنگری داشته باشد.
هیأت وزیران حدود ۱۵ میلیارد تومان را برای احیا، نگهداری، لایروبی تمام تالابهای ایران مصوب کرده، در حالی که ۴ تا ۵ برابر این بودجه فقط برای احیای گاوخونی، هورالعظیم، شادگان و هامون (که زندگی ۴۰۰ -۵۰۰ هزار نفر را تحت شعاعش قرار گرفته) پیشبینی شده است.
ما نمیتوانیم سیستم مدیریت، وضعیت سرمایهگذاری، نگاهی که در تصویب قوانین در مجلس وجود دارد و ارتباط و مشارکتی که نمایندگان و مدیران شهری با مردم، سمنها و فعالین محیطزیست دارند و حوزه دانشگاهی را نادیده بگیریم و این مجموعه مفید را کنار بگذاریم. نمیتوانیم این وضعیت قرمز و شکننده را نادیده بگیریم و روی پروژههای پر اسم و آوازه، که فقط پول بین آدمها و احیانا بین دولت و صنعت را جابجا میکند، تبلیغات کنیم به عنوان یک راهکار! این را نه من به عنوان یک فعال محیط زیست میپذیریم و نه یک کشاورز که منافع خودش را بر ادامه مالکیت بر زمین حاصلخیز خودش میبیند منصفانه و عادلانه میداند. این روشها و تکرار چندین بارهاش در کوتاهمدت هیچ سودی ندارد و فقط زمان را میکشد و ما را در شرایط بدتری قرار میدهد و همین بودجه محدود و همدلی نازک و شکننده فعلی را دچار مشکلات جدی میکند و به تبع آن شرایط فلات مرکزی ایران را.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر