کیهان لندن، آرش چوپانی– در یک اقلیم، فاکتورهای متعددی برای ایجاد یک اقتصاد کشاورزی وجود دارد که از جمله آنها میتوان چند مورد مهم از جمله وجود آب شیرین و قابل دسترسی، خاک قابل کشت با اسیدیته مناسب، دمای مناسب و البته نیروی کار نام برد.
از دیگر عوامل تعیینکننده برای کشت هر محصولی، میتوان به نیازهای اصلی غذایی و میزان تقاضا از آن محصول اشاره کرد.
علم کشاورزی و صنایع مربوط به کشاورزی نیز همگام با دیگر علوم و تجربیات بشری، دچار فرگشت شده است. در کشورهای صنعتی این فرگشت شامل مطابقت بیشتر با اقلیم مربوط به ان منطقه و هماهنگی با تغییرات اقلیمی آنجا و سعی در کنترل فاکتورهای پایدارکننده کشاورزی دران اقلیم بوده و برای مثال در منطقه اروپای مرکزی و شرقی تدابیر جدیدی هرساله با توجه به گرمایش زمین و میزان سطح کشت، محصولات نیاز به کشت و چگونگی انجام آنها اتخاذ میشود.
در کشور ما ایران علاوه بر اینکه به شدت تحت تأثیر گرمایش عمومی کره زمین است، مدیریت ناکارآمد در طی چهار دهه گذشته، منابع و فاکتورهای اصلی مورد نیاز به کشاورزی را تحت تغییرات بزرگی قرار داده و این نیاز به تغییر در سیستمهای کشاورزی، چه سنتی و چه صنعتی را در ایران ناگزیر کرده است.
اما آنچه از آمار و ارقام و همچنین سیاستهای کلان کشاورزی چند دولت اخیر جمهوری اسلامی مشاهده شده است، نه تنها بیتوجهی به این تغییرات اقلیمی و همسوسازی برنامههای کشاورزی با آن است، بلکه کاملا در جهت مخالف و یا حداقل مانند کشوری که مطلقاً دچار تغییرات اقلیمی نشده است رفتار شده و بدون توجه به تغییرات در میزان و کیفیت فاکتورهای اصلی کشاورزی، همچنان همان برنامهها و رفتارهای اشتباه توسعهمحوری و خودکفایی ادامه دارد.
ایران به شدت در حال خشک شدن زمینها کشاورزی و همچنین کم شدن مساحت قابل کشت هم از لحاظ نبود آب و هم از جهت افزایش میانگین دمای عمومی سرزمین ایران و البته تحت تأثیر اکوسیستم جهانی به اصلاحات و یا اگر بهتر بگوییم به تغییرات بنیادین و رادیکال در حوزههای آبخیزداری و کشاورزی و منابع طبیعی نیاز دارد.
مهمترین فاکتورهای تعیینکننده برای این تغییرات در عرصهی داخلی و همچنین منطقهای و جهانی عبارتند از:
۱-آمارهای آب و خشکسالی
۲-نیازهای اصلی سبد غذایی
۳- گرمایش و کم شدن مساحت زیر کشت
۴- افزایش تقاضا
۳- گرمایش و کم شدن مساحت زیر کشت
۴- افزایش تقاضا
اما اصلاح ساختار و سیستم کشاورزی تحت تأثیر اکوسیستم سالم و کمتر تحت صدمه انسانی با یک اکوسیستم بیمار و به شدت آلوده به دستکاریهای انسانی دارای تفاوتهایی است که اگر وزارت کشاورزی و سازمان منابع طبیعی تنها با اتکا به شعار و اخطار در میانمدت به آنها بیتوجهی نماید یقیناً نتایج غیرقابل جبران اقلیمی، اجتماعی و حتی سیاسی برای کشور خواهد داشت.
اما، اگر حتی انسان هم نخواهد، خود طبیعت تغییرات لازم را در بخش کشاورزی به وجود خواهد آورد. بنابراین تنها چارهای که داریم در کوتاهمدت کوچک کردن بخش کشاورزی و تنها فعال نگهداشتن بخشی از کشت و صنعتهایی است که در اقلیم مناسب قرار دارند و از منابع آبی قابل بازیابی و البته به روش مدرن علمی استفاده میکنند.
در میانمدت نیز میبایست انتقال تولیدات قابل کشت به درون گلخانهها و محیطهای قابل کنترل و جایگزینی تولید گیاهان با درآمدزایی بالا و برای تأمین ارز لازم برای واردات محصولات مورد نیاز سبد کالای عمومی را در دستور کار قرار داد.
اما در بلندمدت باید برنامهریزی برای کشاورزی حداقلی و یا تغییر زیرساختهای آبی و خاکی با توجه به اقلیم فعلی و آینده ایران را در نظر گرفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر