بازخوانی یک گفتگو به مناسبت ۱۷دی
*به خاطرسُلطه وُ سیطرهء روحانیّون و مخالفت آنان،کشف حجاب درزمان رضاشاه باموانع و مشکلات فراوان همراه بود.
*درحالیکه مارکسیست های ترکیه نسبت به «کمال اتاتُرک» ارادت و احترام فراوان داشتند و دربرابردادگاه های نظامی ترکیه؛خودرا«کمالیست های واقعی»می دانستند،مارکسیست های ایرانی،رضاشاه را«فاشیست و از رذل ترین عناصر و قدّاره بند»می نامیدند!
* اگرجمهوری اسلامی-پس ازحدود40سال آموزش و پرورش گسترده و تبلیغات شدید-هنوزنتوانسته فرهنگ و اخلاقیّات و «ارزش»های خود را درجامعهء ایران(خصوصاً درمیان زنان ایران)تثبیت و تحکیم کند،به یُمنِ تجدّدگرائی دوران رضاشاه و محمدرضاشاه است.
***
اشاره:
بخش نخست گفتگوی علیرضامیبُدی بانگارنده موردعنایت و استقبال خوانندگان عالیمقدار قرارگرفته است…کمّ و کیف نظرات ارائه شده ازسوی خوانندگان،پدیدهء فرخنده ای است که نشانهء نسیمی تازه درحیات فکری و فرهنگی ما و نمونهء نوینی ازضرورتِ بازاندیشی درتاریخ معاصرایران می باشد.ازاین گذشته،برخی شعارهای زنان و جوانان ایران دراعتراضات اخیر نقش رضاشاه و خدماتِ وی را برجسته کرده است.این شعارها،تنهانوعی«نوستالُژی»نیست،بلکه درعین حال،ترجمان داوری و نگاه نسل یانسل های نوینی است که برای رهائی ازقید و بندهای قرون وسطائی وداشتنِ«ایران نوین» پیکارمی کنند؛موضوعی که دغدغهء رضاشاه و روشنفکران آن عصربوده است.
گفتگوی علیرضامیبُدی بانگارنده شامل موضوعات مختلفی دربارهء تجدّدگرائی و موانع استقرارِ آن درایران بود.بخش پایانی این گفتگو به کشف حجاب و آزادی زنان درزمان رضاشاه (۱۷دی ماه۱۳۱۴)و تفاوت های آن بااصلاحات«کمال اتاتُرک» درترکیه پرداخته است.
این گفتگوی بلند-درچندین بخش(بین سال های ۱۳۹۴-۱۳۹۵)ازبرنامهء یارانِتلویزیون پارس پخش شده بود.
ع.م
***
یکی ازضعف ها و کمبودها درعرصهء مطالعات تاریخی اینست که ما هنوزنتوانسته ایم رویدادهای تقویمی را به تاریخ تبدیل کنیم شایدبه این خاطرکه قهرمانانو ضدِقهرمانانِ ماجرا هنوززنده اند درحالیکه ما وقتی به دوران امیرکبیر(باآنهمه فجایع وکُشتاربابی ها)نگاه می کنیم،نگاه مهربان تر یا منصفانه تری به آن داریم.
اجازه دهیدکه به«تجدّدآمرانهء رضاشاه»طوردیگری نگاه کنیم:فرض بفرمائید که اصلاً«سردارسپه» یارضاشاهی نبود،آیافکرمی کنیدکه اگر مثلاً منتسکیو (باکتاب معروف «روح القوانین»اش) درایران حکومت می کرد،آیابهتراز رضاشاه و محمدرضاشاه عمل می کرد؟بنده فکرنمی کنم،چرا؟برای اینکه ساختارهای اجتماعی وفرهنگی ایران ظرفیّت پذیرش منتسکیو را نداشت و او هم- دیر یا زود -به نوعی«اقتدارگرائی»و«تجدّدآمرانه» می رسید.
بخاطرهمین کمبودها و ضعف ساختارهای مدنی،در تمامت دوران پس از مشروطیّت،مشروطه خواهان ما به استبداد گرویدند.آزادیخواهان ما،آزادی دیگران را پایمال کردند و حامیان ومدعیان حکومت قانون، بی قانونی ها کردند و…
رضاشاه و آخوندها
گفتیم که یکی از دشمنان سرسخت رضاشاه ،آخوندها و روحانیّون شیعه بودندکه باحکومت رضاشاه،مقام و موقعیّت اجتماعی شان –بشدّت-تضعیف شده بود.آیت الله خمینی(که شاهد و ناظرِاصلاحات و اقدامات رضاشاه بود)درکتاب«صحیفهء نور»می گوید:
-«در اين عصری که من درک کردم و گمان دارم هيچ يک از آقايان درک نکرده ايد ،روحانیّت را با تمام قوا کوبیدند، به گونه ای که این حوزهء علمیّه که آن وقت هزار و چند صد تا محصّل داشت، رسید به چهارصد نفر، آن هم چهارصد نفری توسری خورده، چهارصد نفری که نتواند یک کلمه صحبت کند. تمام منابر را در سرتاسر ایران [تعطیل کردند] تمام خُطبا را در سرتاسر ایران زبان شان را بستند».
و یا:
-«چقدرعلما را اسيرکرده… و چقدر علما را هتک حرمت کردند وچقدر!…عمّامه ها را از سر اهل علم برداشتند… و خدا می داند در زمان [ رضاشاه] چه کشيديم…[رضاشاه]با سرنيزه و قُلدریِ تمام، مراسم اسلامی را تعطيل کرده بود».
کشف حجاب و رضاشاه
… مسئلهء تجدّد و کشف حجاب ازآغازجنبش مشروطیّت دراشعارزنانی مانند«بدری تُندَری»( فانی)و«عالمتاج قائم مقامی» (ژاله)وجودداشت.این خواست حتّی منجربه ایجادانجمن مخفی«مجمع کشف حجاب» شده بود(توسط میرزاابوالقاسم خان مراغه ای و همسرش،شهنازرشدیه،دخترمیرزاحسن خان رشدیّه)…این خواست و شعارِتجدّدگرائی دراشعارشاعرانی مانندملک الشعرای بهار و عارف قزوینی و عشقی وایرج میرزا هم وجودداشت،خصوصاًآنجاکه«بهار»درقصیدهء «یامرگ یاتجدّد»می گفت:
فرتوت گشت کشور وُ او را
بایستهتر ز گور و کفن نیست
یا مرگ یا تجدّد و اصلاح
راهی جز ایندو، پیشِ وطن نیست
به خاطرسُلطه و سیطرهء روحانیّون، کشف حجاب درزمان رضاشاه با موانع و مشکلات فراوان همراه بود.مثلاً،درخیابان های تهران، زنان و مردان،جداازهم،در دو طرفِ پیاده رو حرکت می کردند(چیزی شبیه به زنانه-مردانه کردن اتوبوس ها درتهران ویاعدم اجازهء زنان برای حضوردرورزشگاه ها درجمهوری اسلامی).باتوجه به این خط کِشی ها و موانع مذهبی،رضاشاه سعی می کردکه برای آماده سازی مردم به بیحجابی ازهرراه ممکن استفاده کند،یکی ازاین راه ها، تشویق و آزادگذاشتنِ زرتشتی ها،ارمنی ها و بهائی ها به بی حجابی بود.بااین سیاست،در1310 خورشیدی-یعنی 3سال پیش ازسفربه ترکیه- وقتی هیأتی از زنان خارجی از سوی «جامعهء ملل»(سازمان ملل امروزی) وارد تهران می شدند،به دستور رضاشاه اعلام شدکه:«زنان باید در برداشتن حجاب خود آزاد باشند و اگر فردی یا مُلّایی متعرّض آنان شود، شهربانی باید از زنان بیحجاب حمایت کند».
یک سال بعد (در آذرماه ۱۳۱۱) بدستوررضاشاه،تشکیل «کنگرهء نسوان شرق» وحضور زنان بیحجاب از کشورهای مختلف در تهران، فرصت دیگری بود برای عادی سازی بی حجابی درمیان مردم.این کنگره به ریاست«شمس پهلوی» برگزار شده بودودرآن،از بی حجابی به عنوان«مظهری از تمدّن»یاد شده بود.
این آماده سازی ها–بتدریج-روحیهء امنیّت و اعتمادبه نفس رادر زنان ایران تقویت کرد به طوری که چندسال بعد،حضورزنان بی حجاب درخیابان های معروف تهران(مانندلاله زار) چشمگیربود.همهء این رویدادها،زمینه ای بود برای اعلام کشف حجاب در۱۷دی ماه ۱۳۱۷.
رضاشاه و اتاتُرک:شباهت ها وتفاوت ها
تجدّدآمرانهء دوران رضاشاه و اتاتُرک در دو بَسترتاریخی متفاوت ظهورکرد.اتاتُرک در واقع میراث خوارِ اصلاحات اجتماعی دوران امپراطوری عثمانی بودکه تا دروازه های شهر«وین»دراتریش ادامه داشت.این گسترهء سیاسی و جغرافیائی باعث شده بودتا رجال سیاسی عثمانی با فرهنگ و قوانین اروپائیِ قلمرو خلافت آشنا شوندو اصلاحاتی را درامورقضائی و قانونی انجام دهند،مثلاً:«سلطان سلیمان عثمانی»(دراواسط قرن 16میلادی)- بخاطرتوجه اش به اصلاحات اجتماعی و استقرارقوانین عرفی و گسترش آموزش وپرورش نوین-به«سلطان سلیمان قانونی» شهرت داشت،«تنظیمات»یااصلاحاتی که کم و بیش تا فروپاشی خلافت عثمانی درجنگ جهانی اوّل و ظهور«اتاترک»ادامه داشت …ازاین گذشته،جغرافیائی که اتاترک اصلاحاتش را شروع کرده بود باجغرافیای رضاشاه بسیار متفاوت بود:درایران،رضاشاه میراث خوا رِ ایران ویران و آخوندزدهء دوران قاجارها)بود درحالیکه می دانیم که حدود 90 درصدمردم استانبول درزمان اتاتُرک،غیرمسلمان بودند و لذا تجدّدگرائی اتاترک درترکیه بامقاومت کمتری روبرو بود.ازاین گذشته،«اتاتُرک»درشهرِ«سالونیک» پرورش یافته بود؛شهری که کم و بیش بافرهنگ اروپائی آشنائی داشت،درحالیکه رضاشاه در روستای کوچکی بنام«آلاشت»درمازندران بدنیاآمده بودکه فاقدکمترین امکانات آموزشی و پرورشی بود.
مهم ترازهمه،«اتاترک»در دانشگاه جنگ تحصیل کرده بودکه شیوهء تعلیم وتربیت آن تحت تأثیر تعلیمات دانشگاه معروف نظامیِ«سن سیر»در فرانسه بود.اتاترک-بعدها- باسفربه پاریس وبرخی از شهرهای اروپائیِ امپراطوری عثمانی(مانندصوفیه درمجارستان) با فرهنگ و مدنیّت اروپا آشناشد،شرایطی که رضاشاه، فاقد یا محروم ازآنهابود.
رضاشاه در خرداد ماه۱۳۱۳،به تركيه رفت ولی چندسال قبل ازسفربه ترکیه اقداماتی درجهت بهبودحقوق زنان وحتی تلاش هائی برای کشف حجاب انجام داده بود.خوشبختانه اسناد و مدارک مربوط به رَوَندکشف حجاب درزمان رضاشاه و بازتاب آن درنشریات خارجی- سال ها پیش- توسط وزارت امورخارجه (درسال ۱۳۵۵)درایران منتشرشده و بخشی ازاین اسناددرکتابی بنام«رَوَندکشف حجاب»تالیف آقای «حمید بصیرتمنش» چاپ شده…برای نمونه ،دریکی ازاسناد می خوانیم که درخردادماه ۱۳۰۴ نشریهء «بیرمنگام پُست»(چاپ انگلیس)نوشت:
– دختران رضاشاه بدستورپدر چادرازسربرداشته و سواربراسب درخیابان های تهران گردش کرده اند.
درتاريخ ۶ سپتامبر ۱۹۳۱م /۴ شهريور ۱۳۱۰ خورشیدی( ۳سال قبل ازسفررضاشاه به ترکیه)روزنامهء معروف ترکیه بنام«مليّت»(چاپ استانبول) نوشت:
-«رضاشاه نزديک به پانصد تن از زنان ايراني را به دربار دعوت کرد و پس ازنطقی،از آنها خواست تا چادرهای شان را بردارند و آنان نيز با خرسندی، فرمان شاه را پذيرفتند».
ازاین گذشته، گفتیم که درسال 1300خورشیدی(یعنی 13سال قبل ازسفررضاشاه به ترکیه)روشنفکرانی ماننددکترعلی اکبرسیاسی درملاقات با رضاخان سردارسپه(رضاشاه بعدی)،ایدهء اصلاحات اجتماعی به سبک اروپا را با رضاشاه درمیان گذاشته بودند و رضاشاه نیز ضمن تأئید مَرامنامهء «انجمن ایران جوان» به آنان گفته بود:
– «…مَرام شما،مَرام خودِمن هم هست…طرح وبرنامه از شما ولى عمل از من خواهد بود».
باتوجه به تفاوت خاستگاه خانوادگی ومحیط تربیتی رضاشاه و اتاترک،گفتیم که در رابطه با توسعهء ملّی و تجدّد اجتماعی،این دو شخصیّت هدف ها و برنامه های مشترکی داشتند،با این تأکیدکه بَستراصلاحات اجتماعی اتاتُرک(بخاطرتجربه های دوران امپراتوری عثمانی) مناسب و تقریباً آماده بود. رواج تصوّف و عرفان درآناطولیِ ترکیه(مانندگروه های بَکتاشیّه،مولویّه و غیره)و رواج نوعی مدارا وتساهل مذهبی درترکیه باعث شده بود تا تجدّدگرائی اجتماعی اتاتُرک بامقاومت کمتری روبرو گردد.
همچنین،کمک ها و مساعدت های دولت های فرانسه و انگلیس(دررقابت با روسیه)رواج تجدّدگرائی درترکیه راتسهیل کرده بوددرحالیکه درایران،هم دولت روسیه وهم-خصوصاً -دولت انگلیس،همیشه درامرتجدّدگرائی و توسعهء ملّی درایران،کارشکنی و اخلال کردند(خصوصاً درزمان میرزاتقی خان امیرکبیرورضاشاه).درزمان میرزاتقی خان امیرکبیر،مخالفت دولت های روس و انگلیس، موجب قتل فجیع امیرکبیرشد ودرزمان رضاشاه،این مخالفت ها باعث سقوط حکومت رضاشاه وتبعیدتحقیرآمیزش ازایران شد.
ازجمله اقدامات و هدف های مشترک رضاشاه و اتاترک عبارت بود:
۱-جدائی دین ازسیاست و مبارزه با روحانیون؛
۲-ایجاددادگستری نوین و تدوین قوانین مدنی بجای قوانین و محاکم شرعی؛
۳-کشف حجاب و تلاش برای آزادی زن و تامین برابری حقوق زنان بامردان.درواقع،کشف حجاب بدست رضاشاه درزنان ایران نوعی امیدواری و اعتمادبه نفس به وجودآوردکه باوجودمخالفت های شدیدعلمای مذهبی(مانندآیت الله خمینی)،در ۶بهمن ۱۳۴۱ به دادن حق رأی به زنان وتأمین حقوق اجتماعی آنان منجرشده بود.
۴-آموزش وپرورش اجباری برای همگان،
۵-ترویج ملّی گرائی و تلاش برای جایگزین کردن هویّت ملّی به جای هویّت اسلامی،(درایران این ملّی گرائی با توجه به تاریخ ایران باستان و تشکیل «موزهء ایران باستان» و برگزاری جشن هزارهء فردوسی واقدامات دیگر همراه بود).درهمان زمان،«ارباب کیخسرو زرتشتی»(نمایندهء زرتشتیان وشخصیّت فرهنگ دوستی که تأسیس کتابخانهء مجلس شورای ملّی ازخدمات اواست)تأکیدمی کرد:
-«باظهور رضاشاه،زرتشتیان توانستند گُمشدگان خرابههای مداين را در خانهء پهلوی پيدا كنند».
علی اصغرحکمت(وزیرفرهنگ رضاشاه)تاکیدمی کندکه روزی رضاشاه درموزهء ایران باستان خطاب به ولیعهد(محمّدرضاشاه) گفت:
-ببین این آثارتاریخی و باستانی را! ما اززیرِبوته سبزنشده ایم!ما دارای تاریخ و فرهنگ کهنسالی هستیم!،به همین جهت است که اسمم راگذاشته ام: «پهلوی!».
۶- کوشش برای تساوی حقوق زنان و حضورآنها درعرصه های اجتماعی
۷-احداث دانشگاه و دها مدارس حرفه وفن وکوتاه کردن دست آخوندها ازآموزش وپرورش جامعه؛
۸-تغییر لباس و عمّامه و كلاه وتعویض آنها با لباس هاوکلاه های اروپائی؛
۹-سرکوب سران ایلات وعشایر وتمرکزآنها درشهرها؛
۱۰- ایجاد شناسنامه و اجبار کردن مردم به داشتن نام خانوادگی؛
۱۱- -تشویق وتدریس موسیقی درمدارس وایجادنوعی«هوای تازه»درفضای آموزشی ایران وترکیه.
همهء این اصلاحات اجتماعی،هم درایران و هم درترکیه بانوعی زور وُ اجبار وُ آمریّت همراه بود و به همین جهت،گاه بامقاومت نیروهای مذهبی روبرو شده بود (مانند«جنبش شيخ سعيد» درشرق ترکیه و ماجرای«شیخ بُهلول»و واقعهء مسجدگوهرشاد درمشهد)…تجدّدگرائی آمرانه درایران و ترکیه-ابتداء از طرف كارمندان دولت و بخشی از شهرنشینان باسواد و مرفه مورد استقبال قرارگرفت.درترکیه هم -مانندایران – ازطرفِ مردم عادی شکایت هائی دراعتراض به«کشف حجاب اجباری»وبرداشتنِ آمرانهء چادرازسرِزنان توسط «آژان»ها و پاسبان ها ابرازشده بود.
به نظرمن، اعتقادبه«مدل آتاتُرکی» درتبیین اصلاحات رضاشاه، درست نیست،وقتی ما عکس های مربوط به کشف حجاب در دوران رضاشاه واتاترک را باهم مقایسه می کنیم،می بینیم که باتوجه به سلطه و سیطرهء آخوندها درایران،رضاشاه در امر«کشف حجاب»وآزادی زنان،پیشتازتر ازاتاترک بوده ،ازجمله اینکه همسر و دختران رضاشاه (برخلاف همسرآتاتُرک) کلاه وپوشاک اروپائی دارندنه اسلامی.
همسر و دختران رضاشاه
اتاتُرک و همسرش
گفتنی است درحالیکه نیروهای مارکسیستی ترکیه نسبت به کمال اتاتُرک ارادت و احترام داشتندودربرابردادگاه های نظامی؛خودرا«کمالیست های واقعی»می دانستند،مارکسیست های ایرانی،رضاشاه را«فاشیست»و«از رذل ترین عناصر وقدّاره بند و یاغی»می نامیدند(دراین باره نگاه کنیدبه کتاب«دموکراسی ناقص»،نوشتهء«م.الف.جاوید»(محمدامینی؟).
چنان نگاهی به رضاشاه و تداوم آن درزمان محمدرضاشاه،درواقع،میخ هائی بودند برتابوتِ نوزادِ نیمه جانِ تجدّد درایران که«انقلاب اسلامی» نتیجه وُ حاصل آن بود.
به عبارت دیگر:رضاشاه نهال تجددگرائی را درشوره زارِ بازمانده ازدوران قاجارها کاشته بود.این نهالِ نورس به مراقبت و مواظبت و آبیاریِ آیندگان احتیاج داشت،امّابخاطر سلطهء ایدئولوژی های فریبا(چه دینی و چه لنینی) و حملهء روس و انگلیس به ایران(درشهریور۱۳۲۰ )،این نهالِ نورس،پایمال دشمنان ایران شد و ما-باز-تامدتی دچارنوعی«انقطاع تاریخی»شدیم.
به طوری که گفته ام:
آیندگان به تکراردوبارهء اشتباهات مانخواهندپرداخت به این شرط که ما- اکنونیان-رو در رو باتاریخ،گذشته و حال را از چنگ تفسیرهای انحصاری یا ایدئولوژیک آزاد کنیم.برای داشتنِ فردائی روشن و مشترک، امروز، باید تاریخی ملّی و مشترک داشته باشیم.
تجدّدگرائی رضاشاه و تداوم و تعمیق آن درزمان محمدرضاشاه،باهمهء کمبودهایش-کامیابی های فراوان داشت و اگرجمهوری اسلامی-پس ازحدود۴۰سال آموزش و پرورش گسترده وتبلیغات شدید-هنوزنتوانسته فرهنگ و اخلاقیّات و«ارزش»های خود را درجامعهء ایران(خصوصاًدرمیان زنان ایران)تثبیت و تحکیم کند،به یُمنِ تجدّدگرائی دوران رضاشاه و محمدرضاشاه است.
تارنمای دکتر علي ميرفطروس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر