- غفلت چهل ساله حکومت مذهبی ایران در درک حساسیت و اهمیت «امنیت آب» و ندیده گرفتن تکلیفهای اساسی خود نسبت به وجوه مختلف مسئله و در نتیجه، عدم انجام سرمایهگذاریهای لازم و کافی برای صیانت از منابع تجدیدپذیر آب، استفاده از فنآوریهای نوین به منظور افزایش ذخایر، توسعه منابع و ایجاد زیرساختهای انتقال و توزیع آب، اینک کشور را در خط مقدم بحران جهانی آب قرار داده است.
- روانه شدن 4 میلیارد مترمکعب آب از استان ایلام به خاک عراق، در حالیست که دولت به بهانه حفظ روابط سیاسی مصلحتآمیز با افغانستان، حتی از گرفتن حق آب ایران از هیرمند نیز درمانده است.
- با وجود دریاچه کاسپین در شمال، خلیج فارس در جنوب و رودخانهها و دریاچهها و تالابهایی که در فاصله رشته کوههای البرز و سلسله کوههای زاگرس قرار داشتند، بحران حاد و خطرناک آب ایران را تنها میتوان نتیجه حماقت و خیانت حکومتی دانست که طی چهل سال گذشته تنها به سوء استفاده آسان و ارزان از منابع طبیعی و ذخایر ملی ایران پرداخته است.
کیهان لندن، رضا تقیزاده – خشک شدن دریاچهها و تالابها، شور شدن آب کارون، قطع جریان آب در زایندهرود، رشد سریع کویر مرکزی در اراضی دایر، برخاستن توفان شن و نمک از شمال غرب تا مناطق جنوب غرب ایران، از میان رفتن هزاران هکتار جنگل، شیوع بیماریهایی مانند سل، طاعون و سالک در روستاهای کشور که پیش از انقلاب ریشهکن شدهبودند، تنها بخشی از بحران چندلایه و پیچیدهی «امنیت آب» در ایران است که اینک در وضعیت قرمز قرار گرفته.
در تعریفِ کلیِ «امنیت آب» آمده است: «دسترسی مردم به آب پاک به منظور برخورداری از غذای سالم، تولیدات کافی، رفع نیازهای بهداشتی مردم و تامین سلامت جانداران و محیط زیست.»
عدم عرضه آب سالم و آشامیدنی در حد کفایت، و غفلت در تامین ذخیره با دوام این ماده حیاتی منجر به تهدید حیات جانداران و انهدام محیط زیست و کاهش توان تولید میشود که مفهوم ساده آن تهدید« امنیت آب» است با شدت و ضعفهای متفاوت.
در خطر قرار گرفتن امنیت آب، سلامت جان و حفظ محیط زیست را مورد تهدید قرار میدهد و به دنبال آن، فقر، مهاجرت و منازعات درونی و جنگهای بیرونی برای ادامه بقا شکل میگیرند.
غفلت چهل ساله حکومت مذهبی ایران در درک حساسیت و اهمیت «امنیت آب» و ندیده گرفتن تکلیفهای اساسی خود نسبت به وجوه مختلف مسئله و در نتیجه، عدم انجام سرمایهگذاریهای لازم و کافی برای صیانت از منابع تجدیدپذیر آب، استفاده از فنآوریهای نوین به منظور افزایش ذخایر، توسعه منابع و ایجاد زیرساختهای انتقال و توزیع آب، اینک کشور را در خط مقدم بحران جهانی آب قرار داده است.
هشدار مراجع جهانی
طی ده سال گذشته منابع دانشگاهی و متخصصان شاغل در نهادهای دولتی و همچنین نشریات داخلی به تدوین و انتشار صدها رساله تحقیقی و مقاله پیرامون بحران آب در ایران و خشکی دریاچهها، رودخانهها و تالابها مبادرت کرده و مسئولان حکومتی را نسبت به عواقب بیتفاوتی در قبال بحران آب هشدار دادهاند.
به عنوان یک مسئله جهانی و عامل تاثیرگذار بر امنیت غذایی، مراجع جهانی نیز به موضوع آب پرداخته و در مورد ایران هشدارهای متعدد دادهاند.
چندی پیش نماینده سازمان خوار و بار و کشاورزی (فائو) در ایران نسبت به کاهش رویش گیاهان و بیابانزایی و کاهش تولید محصولات کشاورزی در سراسر کشور اعلام خطر کرد و ضرورت تدوین و اجرای طرحهای راهبردی و کارساز برای مقابله با این پدیده شوم را مورد تاکید قرار داد.
اداره ملی هوا و فضانوردی آمریکا (ناسا) طی گزارشی که پنج سال پیش آماده شد و حدود ۱۳ ماه پیش در ایران نیز انتشار یافت، ایران را در جمع ۴۵ کشور مواجه با خطر فوری خشکسالی و بحران آب، در رده چهارم معرفی کرد که با وجود دریای مازندران (کاسپین، خزر) در شمال، خلیج فارس در جنوب و رودخانهها و دریاچهها و تالابهایی که در فاصله رشته کوههای البرز و سلسله کوههای زاگرس قرار داشتند، بحران حاد و خطرناک آب ایران را تنها میتوان نتیجه حماقت و خیانت حکومتی دانست که طی چهل سال گذشته تنها به سوء استفاده آسان و ارزان از منابع طبیعی و ذخایر ملی ایران پرداخته است.
علی فراستی استاد یکی از دانشگاههای داخلی در حاشیه گزارش ناسا نسبت به «خشک شدن پنج دریاچه، پایین رفتن بستر آبهای زیرزمینی در اقصی نقاط کشور، خشک شدن آب زایندهرود و چند رودخانه دیگر، کاهش سطح ذخیره آب پشت اغلب سدهای کشور، تخلیه ۶۵ درصد از روستاهای یزد در ۲۵سال گذشته، خالی شدن ۳۰۰ روستا در حاشیه دریاچههامون، تامین آب پنج هزارو۳۰۰ روستا به وسیله تانکر و گسترش کویر» هشدار داد و آن را «تکرار تراژدی تلخی که هر روز بیشتر از پیش سرزمین ما و ساکنان آن را به لبه یک فاجعه ملی و زیست محیطی میکشد» اعلام خطر کرد.
نتیجه گزارش ناسا این است که «جنگلهای ایران به سرعت درختزار، درختزارها بوتهزار، و بوتهزارها بیابان میشوند» و بیابانها دو سوم ایران را فرا خواهند گرفت و طی ۲۵ تا ۳۰ سال آینده ۵۰ میلیون جمعیت کشور در زمینهای خشک و تبدار و در معرض توفانهای شن و نمک خواهند بود؛ نوزادان امروز ایران یا بیابانگرد میشوند و یا ناگزیر از کوچ به سرزمینهای دیگر.
عیسی کلانتری که اینک بجای معصومه ابتکار سکان حفظ محیط زیست به او سپرده شده و سابقه ۱۲ سال وزارت کشاورزی را در کارنامه خود دارد اعتراف میکند که « کشاورزی طی ده سال گذشته تقریباً افزایش تولید نداشته. چون آب روز به روز کمتر میشود. آب در حال شورتر شدن است. طبیعت ما در حال از بین رفتن است. امروز در داخل کشور یک تالاب آبدار نداریم. از هامون تا هورالعظیم و از ارومیه تا بختگان خشکیده است. طبیعت کشور در حال از بین رفتن است. این ماییم که باور نمیکنیم آب نداریم. کماکان برداشت بیرویه، مصرف بیرویه، ضایعات بیرویه، فشار بر طبیعت بجای اینکه منابعمان را اصلاح کنیم و در زیربناهای مربوط به آب سرمایهگذاری کنیم، پول توزیع میکنیم که جز تورم چیز دیگری از آن در نمیآید. من به واقع میترسم که اگر ۲۰ تا ۲۵ سال آینده با همین روش از آب بهرهبرداری کنیم، سرنوشت قوم مایا و سومر سر ملت ایران هم بیاید. این دور از انتظار نیست.»
عیسی کلانتری برای یافتن الگوی فردای ایران لازم نیست به دنبال قوم مایا و سومر بگردد، الگوی سومالی امروز پیش چشم ما حاضر است و در خطر بیابانزایی، کشور ما درست پشت سر سومالی و در شرایط «سومالیایی شدن» قرار گرفته، چنانکه اقتصاد کشور نیز در خطر «ونزوئلایی شدن» است.
در تازهترین واکنش خارجی نسبت به خشکی و تشدید بحران آب در ایران، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل که بارها حاکمیت مذهبی ایران را خطری علیه موجودیت کشور متبوع و مردم خود معرفی کرده در میانه خردادماه برای کمک به کاهش بحران آب در ایران اعلام آمادگی کرد ولی خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران، او را «آبدزد» خواند و عیسی کلانتری نیز که پیشتر با کلاه دیگری به گونهای دیگر در مورد بحران آب حرف زده بود، اینبار با رگ برآمده بر گردن و توسل به زبان و بیان ویژهی جمهوری اسلامی گفت: «نتانیاهو غلط میکند. به نتانیاهو چه ربطی دارد محیط زیست ایران؟ او برود دنبال کار خودش!»
دیگران چه میکنند؟
برای پیشگیری از بحرانی شدن وضعیت آب در هر منطقه، میزان عرضه باید همیشه بالاتر از تقاضا باشد و طرحهای لازم به منظور حفظ این نسبت برای آینده نیز پیشبینی شود.
نتیجه پیشی گرفتن تقاضا برای آب از میزان عرضه، فقیرتر شدن مردم است و فقر عمومی به نوبه خود عاملی است برای سرعت دادن به روند کمآبی و بیابانزایی؛ شکل گرفتن «دایره منحوس» که کشورهای شمال و غرب آفریقا سالها با آن روبرو بودهاند و امروز گریبانگیر ایران شده است.
برای حفظ نسبت عرضه آب، بیشتر از تقاضا، ابتدا باید به نحوه مصرف آب و بعد، به سرنوشت آب پس از مصرف پرداخت. برای تامین آب مورد نیاز، بخصوص در مناطق خشک، نمیتوان و نباید تنها بر ظرفیت دریاچهها، رودخانهها و بارش باران تکیه کرد. مقدار قابلی از آب قابل مصرف را باید از فاضلاب و دریاها گرفت. آب را باید از آفت هدر رفتن و آلودگی حفظ کرد.
عربستان سعودی که فاقد رودخانه و دریاچه و تالاب است، طی ۳۰ سال گذشته دهها میلیاردها دلار در اجرای طرحهای شیرین کردن آب دریا سرمایهگذاری کرده است.
در حال حاضر ظرفیت شیرینسازی آب در عربستان با ۳۱ کارخانه در ۱۸ منطقه مختلف، از ۵ میلیون مترمکعب در روز فراتر رفته و صد درصد مصرف آب شیرین ریاض پایتخت آن کشور، با آب خلیج فارس و از طریق خط لولهای به طول ۴۶۷ کیلومتر از محل کارخانه شیرینسازی آب تا شهر، تامین میشود.
اسرائیل که تا سال ۲۰۰۴ تنها به منابع آبهای زیرزمینی و بارش باران برای مصرف کشاورزی، صنایع و رفع نیازهای خانگی تکیه داشت، اینک چهل درصد نیاز خود را با استفاده از ۴ کارخانه آب شیرینکن، از دریا تامین میکند.
شرکت آب دولتی اسرائیل (Mekorot ) تنها به منظور افزایش ظرفیت منابع آب آن کشور اعتباری به ارزش ۲٫۲ میلیارد دلار تخصیص داده و به منظور کاهش مصرف و صرفهجویی آب باید سیاست کشت و زراعت داشت ولی نه به قیمت کاهش تولید و کند شدن رشد اقتصاد بلکه به منظور افزایش تولید و ثروتمند شدن.
وضعیت خطرناک کمبود آب در ایران
برخلاف سرانه مصرف انرژی (برق، گاز سوخت اتومبیل…) که مردم ایران را در ردیف رکوردداران مصرفی در جهان قرار داده، سرانه مصرف آب در ایران بالا نیست. عربستان و سعودی، عراق و… از این لحاظ جلوتر از ایران قرار دارند.
بطور متوسط در جهان ۷۰ درصد منابع آب شیرین در کشاورزی، ۲۰ درصد صنایع و ۱۰ درصد به مصرف خانگی (آشامیدن، پخت غذا، نظافت، شستشوی جامه و خانه، آب دادن گل و گیاه…)
در کشورهای صنعتی، سهم صنایع از مصرف منابع آب کشور به پنجاه درصد مجموع میرسد و همیشه نسبت روشنی بین میزان مصرف آب و رشد صنعتی و اقتصادی کشورها دیده میشود.
میزان آب مصرفی در صنایع ایران تنها با مصرف آب در صنایع کشورهایی مانند بنگلادش، میانمار و سودان قابل مقایسه است.
برای اغلب کشورهای جهان رابطهای مستقیم بین افزایش تولید ناخالص ملی و میزان آب آماده برای مصارف کشاورزی دیده میشود. معنی کاهش منابع آب، رشد منفی تولید ناخالص ملی است.
در ایران ۹۳ درصد از منابع آب در امور کشاورزی، ۲ درصد در صنعت و حدود پنج درصد به مصرف خانگی میرسد که در توزیع مصرف خانگی بین شهرها و روستاها فاصله زیادی دیده میشود، چنانکه در شهرها، مناطق مرفه شهری آب بیشتری از محلههای فقیر مصرف میکنند.
با وجود مصرف ۹۳ درصد آب کشور، سهم کشاورزی در تولید ناخالص ملی ایران حدود ۸ درصد است.
در طول یک سال گذشته و به منظور نشان دادن افزایش صادرات غیرنفتی، ارزش صادرات محصولات کشاورزی با نرخهای متفاوت محاسبه شده، و با این وجود ارز حاصل عموما از بازگشت به چرخه اقتصاد داخلی و افزایش دارایی و رشد اقتصاد داخلی بازمانده است.
بر پایه آمار سال گذشته میزان آب قابل تجدید ایران ۱۰۰تا ۱۰۴ میلیارد مترمکعب بوده و حجم مصرف در همان سال ۹۶ میلیارد مترمکعب. این نسبت خطرناک حاکی از مصرف بیش از ۹۰ درصد از ذخایر آب کشور است در حالی که حد مجاز مصرف در جهان تنها ۶۰ درصد است.
سال گذشته دولت روحانی در زمینه صیانت از منابع محدود آب ایران اعتباری را به مصرف نرساند و امسال نیز بجای تدوین طرحی جامع و چندوجهی برای مقابله با عوارض تهدید امنیت آب، که موجودیت نظام را هم به چالش میگیرد، به طرح تبلیغاتی برنامههای خیالی خود مانند انتقال آب دریاچه مازندران به سمنان و آب خلیج فارس به مناطق مرکزی ایران بسنده کرده است.
کارشناسان داخل کشور از بیبند و باری در مدیریت دولتی آب یاد میکنند، از جمله از دست رفتن سالانه ۱۵ میلیارد مکعب آب در روشهای کهنه توزیع و مصرف کشاورزی، حفر نزدیک به نیم میلیون حلقه چاه غیرمجاز از راه دادن و ستاندن رشوه و همچنین روانه شدن ۴ میلیارد مترمکعب آب از استان ایلام به خاک عراق، در حالی که دولت به بهانه حفظ روابط سیاسی مصلحت آمیز با افغانستان، حتی از گرفتن حق آب ایران از هیرمند نیز درمانده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر