صریحالملک گنجینهای از جاینامهای پارسیِ آذربایجان
چکیده
نام مکانها اغلب منعکسکننده الگوی فضایی زبان و لهجه میباشد. به عبارت دیگر، نامهای جغرافیایی معرف فرهنگ و علایق جوامع انسانی و بازتابی از آنها در محیطهای جغرافیای هستند، در حقیقت جوامع انسانی در انتخاب نام برای پدیدههای انسانساخت و طبیعتساخت از گنجینههای فرهنگی، تاریخی و باورهای خود وام میگیرند.
منطقه آذربایجان از نظر مباحث تاریخی برای روشن کردن واقعیتهای فرهنگی و جغرافیایی خود درگیر برخی نظریات متعارض است، یکی از راههای کشف حقیقت، مراجعه به نامهای جغرافیایی این منطقه در منابع کهن تاریخی و جغرافیایی میباشد که برای رفع برخی ابهامات و کشف واقعیات فرهنگی منطقه از کارایی بسزایی برخوردارند. در این میان برخی منابع دوره صفوی مانند صفوهالصفا و صریحالملک بدلیل اینکه موضوعات مطرح شده در آنها، اغلب در محدوده منطقه آذربایجان قرار دارد، میتواند در شناسایی نامهایی جغرافیایی این منطقه ما را یاری نماید.
منطقه آذربایجان از نظر مباحث تاریخی برای روشن کردن واقعیتهای فرهنگی و جغرافیایی خود درگیر برخی نظریات متعارض است، یکی از راههای کشف حقیقت، مراجعه به نامهای جغرافیایی این منطقه در منابع کهن تاریخی و جغرافیایی میباشد که برای رفع برخی ابهامات و کشف واقعیات فرهنگی منطقه از کارایی بسزایی برخوردارند. در این میان برخی منابع دوره صفوی مانند صفوهالصفا و صریحالملک بدلیل اینکه موضوعات مطرح شده در آنها، اغلب در محدوده منطقه آذربایجان قرار دارد، میتواند در شناسایی نامهایی جغرافیایی این منطقه ما را یاری نماید.
تحقیق حاضر در پی بررسی این مسئله است که نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان در متون تاریخی دوره صفویه دارای چه ویژگیای بوده و دچار چه تحولاتی گشتهاند؟ روش تحقیق در این پژوهش از نوع کتابخانهای و اسنادی میباشد. نتایج حاصل از بررسی متون تاریخی بخصوص صریحالملک بیانگر آن است که نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان (به ویژه نیمه شرقی آن) از نظر زبانی عمدتا واژه هایی غیر ترکی بوده است و روند تغییر برخی از این اسامی به نامهای ترکی حاکی از تبعیت آن از تحولات اجتماعی و سیاسی در دوره مورد نظر میباشد.
واژگان کلیدی: صریح الملک، نامهای جغرافیایی، جغرافیای تاریخی، آذربایجان، زبان آذری.
مقدمه
مباحث مربوط به زبان در منطقه آذربایجان طی سده اخیر از مشاجرهانگیزترین مباحث در میان صاحبنظران بوده است. در کل دو دیدگاه و رویکرد را میتوان در این میان شناسایی کرد، یک رویکرد با روش خاص و نگاه ویژهای به مباحث تاریخ و تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی منطقه، در پی ارائه سابقهای دیرین برای حضور زبان ترکی در منطقه آذربایجان بوده و آن را مرتبط به اقوام کهن منطقه مانند لولوبیها، گوتیها، سومریها، مانناییها و… میداند. در این نگاه به تاریخ منطقه که آکنده از تقابل سیاسی- فرهنگی منطقه آذربایجان با ایرانیها (فارسها) میباشد، به هیچ یک از قواعد مطالعه علمی پایبندی وجود نداشته و تنها با نگاهی قوممحورانه که میتوان آن را تاریخ نگاری قومی در راستای قومسازی و در مرحله بعد ملتسازی نامید، در پی القاء تاریخ باشکوه همراه با جنگ مداوم با دشمنان ملت ترک یعنی فارسها و دیگر اقوام است که البته فاقد هر گونه مستندات علمی قابل اتکا و با ارزش بوده و صرفا متکی به یک سری مفروضات جدلی و برخورد احساسی با مباحث تاریخی- فرهنگی است که البته در پی اهداف سیاسی خاص خود میباشد.
رویکرد دوم که نگاهی متفاوت از رویکرد اول به موضوع دارد، بر این باور است که بحث زبان در آذربایجان را باید در دو مقطع متفاوت بررسی کرد، مقطع اول پیش از استقرار و قدرتیابی سیاسی ترکان در منطقه آذربایجان و مقطع دوم، دوره استقرار ترکان است که نقطه ثقل آن به قدرت رسیدن صفویان میباشد. این رویکرد اعتقاد دارد که در دوره استقرار ترکان، زبان ترکی امروزین مردم آذربایجان که به ترکی آذری نیز معروف است و جزو زبانهای اورالتایی قابل تقسیم می باشد بتدریج در منطقه آذربایجان پا گرفت در حالیکه مردم آذربایجان پیش از این تحول به زبانی دیرین و تاریخی که امروزه تعابیر مختلفی از آن مانند آذری ، تاتی، فهلوی، هرزنی و … وجود دارد، سخن میگفتهاند.
فرض پژوهش حاضر بر این است که استدلالها و دلایلی که گروه دوم برای اثبات ادعای خود ارائه میدهند با اصول و روشهای علمی مطالعه تاریخ انطباق دارد، لذا تلاش دارد که در قالب این رویکرد و با استفاده از نامهای جغرافیایی موجود در منابع کهن بویژه صریحالملک به اثبات بحث تغییر زبان در آذربایجان بپردازد.
شواهد موجود در اثبات زبان کهن آذربایجان
صاحب نظران رویکرد دوم برای اثبات ادعای خود به مدارک گوناگونی استناد میکنند که بطور کلی در پنج بخش قابل تقسیم می باشد.
۱. جزایر زبانی: باقی ماندن جزایر زبانی در منطقه آذربایجان که هنوز هم به زبان کهن آذری صحبت میکنند و در مناطقی مانند خلخال، کلیبر، مرند و … قابل شناسایی هستند، از جمله دلایل قوی هستند که وجود زبانی متفاوت از زبان کنونی را در منطقه نشان میدهد. نکته جالب این امر ادامه زبان آذری در مرزیترین منطقه آذربایجان در کرانههای رود ارس در روستاهای کرینگان، کام تال یا گلین قیه و… میباشد. این امر نیازمند توجه میراث فرهنگی و صاحبنظران است که از آنها به عنوان میراث با ارزش معنوی محافظت نمایند.
۲. اشارات مکرر جغرافیدانان، مورخان و سفرنامهنویسان: مؤلفان نخستین سدههای اسلامی، زبان مردم آذربایجان را گاه «پهلوی آذری» و گاه «آذری» نامیدهاند. آنان بر این عقیده بودند که زبان مذکور با زبان نواحی شرق ایران تفاوتهایی داشته ولی این تفاوتها چندان نبوده است که از دریافت مقصود یکدیگر باز مانند (رضا،۱۳۸۰: ۲۲۸). ابنندیم در کتاب «الفهرست» از زبان ابنمقفع آورده است که «زبان ایرانی عبارت است از فهلوی، دری، فارسی، خوزی، سریانی. اما فهلوی منسوب به پهله است و پهله که نام پنج شهر است، اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند، آذربایجان» (خویی،۱۳۸۱: ۲۸). حمدالله مستوفی هم زبان مردم آذربایجان را پهلوی نام برده و گونههای مختلفی برای آن بیان کرده است. به عنوان مثال زبان مردم مراغه را «پهلوی معرب »گفته است ( مستوفی ،۱۳۶۲ :۷۸). وی زبان مردم گشتاسفی را پهلوی نزدیک به گیلانی میخواند (همان :۹۳). یعقوبی در کتاب البلدان قدیمیترین کتاب جغرافیایی به زبان عربی که تاکنون به دست ما رسیده، در مورد مردم آذربایجان میگوید: «اهالی شهرها و استانهای آذربایجان مردمی به هم آمیختهاند از عجمهای کهن«آذریه» و «جاودانیه» …» (یعقوبی، ۱۳۴۳ :۴۷). اصطخری (متوفی در سال۳۴۶) نیز در کتاب مسالکالممالک زبان مردم آذربایجان را فارسی و تازی گفته است (اصطخری، ۱۳۶۸ :۱۶۰). مقدسی مؤلف کتاب احسن التقاسیم، زبان مردم آذربایجان را نوعی فارسی نزدیک به خراسانی دانسته است (مقدسی، ۱۹۸۷ :۲۹۱). دیاکونف گروه زبانی مادی – پارتی و به اصطلاح گروه فرعی شمال غربی با گروه فرعی جنوب غربی یا پارسی باستان را متحد دانسته و آن را «گروه زبانی ایران غربی » نامیده است (رضا:۱۳۸۰: ۲۲۰).
پروفسور اقرار علیاُّف در یک جمعبندی در مورد زبان کهن آذربایجان، عنوان میکند که در دوره مؤلفان عرب مردم آذربایجان، به زبان آذری صحبت میکردهاند که بدون شک زبانی ایرانی بوده، زیرا این مؤلفان آن را در برابر دری و پهلوی، گاهگاه بنام فارسی یاد میکنند و آن را از زبانهای دیگر قفقاز بشمار میآورند، همچنین زبان آذری که از زبانهای شرق و غرب ایران و به زبان تالشی نزدیک است، جدا از زبان فارسی امروز است (علی اف،۱۳۷۸: ۵۲).
اولیا چلپی جهانگرد و مورخ مشهور ترک که دو بار در سالهای ۱۰۵۱ و ۱۰۵۶ ه.ق به آذربایجان آمده، به دوام زبان فهلوی در برخی نواحی اشاره کرده است. وی درباره مردم تبریز می گوید : «ارباب معارف آن به فارسی تکلم می کنند » (خوئی,۳۳:۱۳۸۱). همچنین در مورد مراغه میگوید: «اکثر زنان مراغه به زبان پهلوی گفت وگو میکنند » (همان:۳۴). اینکه زنان تا این تاریخ همچنان زبان کهن خود را حفظ کرده بودند، نشانگر این حقیقت است که دوری آنها از اجتماع و عدم نیازشان به گفتگوهای دیوانی و بازاری باعث شده، دگرگشتهای زبان در محاورات آنها تأثیر کمتری داشته باشد.
۳. نشانهها مانند اشعار و جملات آذری باقی مانده در متون تاریخی: در آثار باقی مانده از گذشته اشارات و ابیات و اصطلاحات فراوانی وجود دارد که به حضور زبان متفاوت از زبان ترکی در منطقه دلالت دارد، از جمله این آثار کتاب صفوهالصفا است. در صفوهالصفا که در سده هشتم هجری نوشته شده است نمونههای فراوانی از نشانههای زبان کهن این منطقه دیده میشود. این نشانهها علاوه بر اینکه ثابت میکنند زبان مردم این مناطق ترکی فعلی نبوده بلکه لهجههای مختلفی از زبان فهلوی مورد استفاده قرار میگرفته است. وجود چندین دو بیتی به زبان فهلوی و نیز عبارتهایی مانند «زبان تبریزی و زبان اردبیلی» به روشن شدن حقیقت کمک می کند. در این کتاب آمده «شیخ فرمود به زبان اردبیلی، کار بمانده کار تموم بری، یعنی ای خانه آبادان کارتموم بود» (ابن بزاز،۱۳۷۶ :۱۱۶). یا اینکه فردی به شیخ صفی به زبان تبریزی گفت «گو حریفر ژاته، یعنی سخن به صرفه بگو که حریفت رسید » (همان:۳۶۵). از دیگر نمونه های زبان کهن آذربایجان دو بیتیهایی هست که در صفوهالصفا برجای مانده «شیخ صفی این فهلوی بدینگونه خواند:
چرانایی کله خستم نکیری اوا درمنده ایم دستم نکیری
وندری دویسی کو من بری لاو چرانایی اوا مرزم نکیری» (همان:۲۲۹)
همچنین در سلسله النسب حدود ۲۲ بیت شعر به زبان محلی موجود است که به شیخ صفی نسبت داده شده است از جمله:
«صفیم صافیم کنجان نمایم بدل در ده ژرم تن بی دوایم
کس بهستی نبرده ره باویان از به نیستی چو یاران خاک پایم
«تبه در ده ژران از بو جینم درد رنده پاشان برم چون خاک جون کرد
مرگ ژیرم بمیان دردمندان بور ره باویان بهمراهی شوم برد
و..» (زاهدی،۱۳۴۳ :۲۹).
همچنین ریاحی خوئی با بررسی کتابهایی چون روضاتالجنان تألیف حافظ حسین کربلایی تبریزی (متوفی:۹۹۷) و رساله انارجانی (تألیف شده در۹۹۴ _۹۸۵) به این نتیجه می رسد که تا پایان قرن دهم هجری زبان فهلوی یا آذری در بیشتر شهرهای آذربایجان و از جمله در تبریز به طور کامل از بین نرفته بود (خویی، ۱۳۸۱ :۳۳). وی در پی بررسی های خود به این نتیجه می رسد که دگرگشت زبان در شهر تبریز بیشتر مقارن با اِشغال بیست ساله تبریز از ۹۹۳ تا ۱۰۱۲ میباشد (همان :۳۵). اینکه زبان مردم تبریز در اوایل حکومت صفوی هنوز فارسی بوده از نامه سلطان سلیم هم میتوان استنباط کرد. سلطان سلیم پس از نبرد چالدران چندین نامه از جمله فتحنامه چالدران را به زبان فارسی خطاب به مردم اعیان تبریز نوشت (فریدون بیگ، ۱۹۱۸: ۳۹۱- ۳۹۰)، در حالیکه نامه های او به شاه اسماعیل از روی تعصب هم که شده به ترکی بوده است (فریدون بیگ، ۱۹۱۸: ۳۸۵).
۴. واژهها و اصطلاحات کهن آذری رایج در زبان کنونی مردم آذربایجان: امروزه با اندکی دقت در زبان رایج مردم آذربایجان به راحتی می توان کلماتی را یافت که هیچ ارتباطی با زبان ترکی ندارند. نکته جالب توجه آنکه حتی در زبان فارسی هم نمیتوان بعضی از آنها را شناسائی کرد. از آنجایی که امکان بیان آنها در این اینجا وجود ندارد، لذا توجه خوانندگان را به کتاب «نگاهی به تاریخ، زبان و فرهنگ آذربایجان» نوشته فیروز منصوری، «آذری زبان دیرین آذربایجان» نوشته احمد کسروی و … جلب مینمایم. مسئلهای که باید توجه داشت افرادی که خود را مدافع فرهنگ و هویت آذربایجانی معرفی مینمایند، در راستای ایرانیزدایی از منطقه در پی جایگزینی این واژهها که همواره در زبان مردم آذربایجان رایج بوده با واژههای ترکی نامأنوس با فرهنگ اصیل مردم هستند. به نظر می رسد آنها برای اتمام این پروژه بر اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی تأکید دارند تا در قالب آموزش رسمی و به صورت سازماندهی شده ریشه این کلمات را که گویای بسیاری از واقعیت تاریخی و فرهنگی است در منطقه بخشکانند.
۵. جاینامها: نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان دربرگیرنده نام آبادیها، شهرها، کوهها، رودها و … از دید جغرافیای تاریخی و فرهنگی اهمیت بسزایی دارند. جاینامها هم در زمینه نامهای باقی مانده و مورد استفاده امروزی و هم آنهایی که از بین رفتهاند، قابل بررسی میباشند.
یکی از راههایی که میتواند ما را در شناسایی نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان یاری کند منابع کهن و ارزشمند گذشته است که بیانگر حقایق تاریخی این منطقه میباشد. بطور کلی در رابطه با بحث زبان و اسامی جغرافیای در چند بخش می توانیم از این منابع بهره بگیریم. مانند بازشناسی اسامی از بین رفته، پیگیری تغییرات ایجاد شده در اسامی جغرافیایی و همچنین نشان دادن سابقه اسامی که امروزه از مباحث مورد مناقشه است.
در مورد جایگاه اسامی جغرافیایی میتوان گفت که نام مکانها اغلب مستقیما الگوهای فضایی زبان، لهجه و ملیت را منعکس می کنند. به عبارت دیگر نامهای جغرافیایی معرف فرهنگ و علایق جوامع انسانی و بازتابی از آنها در محیطهای جغرافیایی هستند و میتوانند به عنوان آثار باستانی معنوی در رمزگشایی و بازساخت هویت اصیل هر مکانی مورد استفاده قرار گیرند. در حقیقت جوامع انسانی در انتخاب نام برای پدیدههای انسانساخت و طبیعتساخت از گنجینههای فرهنگی، تاریخی و باورهای خود وام میگیرند. چشماندازهای فرهنگی اغلب محصول اعمال انسانها در طی قرون متمادی است. چنانچه جغرافیدانان فرهنگی در پی فهم و تبیین تشابهات و تغییرات فضایی فرهنگ باشند برای دریافت جوابهای خود ملزم به کمک گرفتن از نامهای جغرافیایی مناطق هستند. چشماندازهای فرهنگی بیانگر این نکته است که آنچه در حال حاضر از چشمانداز رویت می شود، حکایت از نیروها و شرایط علَی دارد که اکنون وجود ندارند. زیرا هر یک از گروهها، معمولا شواهد قابل رویتی از حضور خود را در چشم انداز به جای میگذارند (جردن و راونتزی، ۱۳۸۰ :۴۳-۴۲).
نامهای جغرافیایی علیرغم پایداری نسبی تحت شرایطی دچار تغییر و تحول میگردند، برخی از تغییرات مربوط به آوانگاری اسامی میباشد، مانند کلمات آذربایجان و اردبیل که تغییر یافتهای از آتروپاتگان و آرتاویل هستند. نوع دیگر از تغییر تحت تأثیر شرایط اجتماعی، سیاسی هر منطقه صورت میگیرد. بدین ترتیب که گاه در پی تحولات جمعیتی یا سیاسی، برخی تغییر نامها به صورت طبیعی و تدریجی صورت میگیرد. مانند بسیاری از اسامی جغرافیایی منطقه آذربایجان که در طول سدههای اخیر به اسامی ترکی تبدیل گردیدهاند.
از منابع کهنی که نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان را برای ما معرفی می کند چندین نمونهی ارزشمند متعلق به دوره صفوی است که عبارتند از صفوهالصفا و دو مجموعه صریحالملک، که مقاله حاضر بخصوص از صریحالملک بهره گرفته است.
صریحالملک و انعکاس نامهایی جغرافیایی آذربایجان در آن
صریحالملک عنوان دو مجموعه از رونوشتهای اسناد، وقفنامهها و طومارهای مربوط به داراییهای غیر منقول بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی هست که اولی توسط زینالعابدین عبدیبیگ به دستور شاه تهماسب یکم و دومی به وسیله محمد طاهر اصفهانی در زمان شاه عباس یکم به صورت کتاب تدوین گردیدهاند. این مجموعه ها به صورت نسخ خطی و در تعداد محدود در برخی از مراکز مانند کتابخانه ملی تهران، کتابخانه دانشگاه تهران و کتابخانه مجلس نگهداری می شوند. دو مجموعه صریحالملک ضمن معرفی املاک، داراییها و موقوفات بقعه، به اسامی بسیاری از شهرها، روستاها، رودها، کوهها و دیگر عوارض جغرافیایی اشاره دارد. این اسامی جغرافیایی از آنجا لازم به ذکر در این مجموعه ها بودهاند که یادآوری کنیم که نوشته های صریحالملک صرفا رونوشت اسناد مالکیت بقعه است و طبیعتا ویژگی هر سند مالکیت ثبت موقعیت جغرافیایی ملک با رعایت اصل دقت در ثبت مشخصات و نشانی دقیق املاک میباشد. بنابراین در اغلب صفحات این کتاب با اسامیای روبرو میشویم که هرچند در زمان خود محدوده املاک بقعه را نشان میدادهاند، اما در حال حاضر نه ارزشی حقوقی بلکه کاربردی تاریخی پیدا کردهاند. در حقیقت اسامی جغرافیایی موجود در این منبع ارزشمند میتواند ما را در شناسایی جغرافیای تاریخی منطقه یاری نماید، بخصوص که بسیاری از این اسامی امروزه یا بکلی از بین رفتهاند و یا تغییرات اساسی پیدا کردهاند.
عبدی بیگ بخاطر ماهیت کار و نیز با توجه به حساسیتی که برای تعیین حدود املاک بقعه داشته سعی دارد برای معرفی هر چه کامل محدوده املاک، به تغییراتی که نامهای جغرافیایی در طول زمان پیدا کرده اند نیز مستقیما اشاره داشته باشد وی همچنین در کنار اسامی اصلی به نامهایی که این مکانها در زمان وی بدان مشهور بودهاند نیز اشاره می کند به عنوان مثال اسامی مانند ججین که بنا به گفته عبدی بیگ در اسناد قدیمی بقعه «ژاژقین» بوده و در زمان صفویان به داش کسن معروف شده است (عبدی بیگ: ۱۰۶). روستای سپیدهسر از توابع گرمرود نیز به «آقتوره» مشهور بود (عبدی بیگ: ۲۴۲). نمونههای گوناگون این اشارات در جدول شماره ۱ عنوان شده است.
جدول شماره ۱: اسامی که به صراحت در صریحالملک به تغییر نام آنها اشاره شده است:
نام روستا | موقعیت | صفحه |
سلدوز که ارمن نام داشته و بعد به سلدوز مشهور شده | تومان مشکین(نواحی مشکین شهر کنونی) | ۱۹۰ |
روستای اورناو مشهور به قشلاق روملو | چخور سعد(ایروان) | ۲۰۲ |
روستای خوره شیران در قدیم چهار بود نام داشته | اطراف اردبیل | ۱۱۸ |
روستای مندنشین مشهور به یوسف انواری | “ | ۱۵۳ |
روستای برور یا حسن بارو از خان اندارب که در قدیم پرور نام داشته | “ | ۱۱۱ |
اشکستان مشهور به قوش اغلی | گرمرود | ۳۵۳ |
روستای مشهد مشهور به قیاق | “ | ۳۵۵ |
کلکلان مشهور به خضرلو و خضر بکاولو | تبریز | ۱۷۷ |
روستای سپیدهسر مشهور به آقتوره یا آختوره | گرمرود- هشترود | ۲۴۲ |
رود بنهجوی در زمان مولف به قزلارخ مشهور است | کلکلان، اطراف تبریز | ۱۷۷ |
سردالو مشهور به بابا نظر | اردبیل | ۹۴ |
ال معروف به اولجوقاز | “ | ۷۱ |
ججین مشهور به داش کسن به گفته مولف در اکثر قبالات قدیمی ژارقین و ژژقین آمده | “ | ۱۰۶ |
سرکجان معروف به دیم | “ | ۹۱ |
آوژر مشهور به افجور | “ | ۱۶۳ |
جراباد مشهور به چلبیبیگ | “ | ۸۶ |
صریح الملک دوم (تألیف محمد طاهر اصفهانی)
جز تغییراتی که عبدی بیگ بدانها اشاره کرده، امروزه میتوان به استناد نوشتههای موجود در صریحالملک نوعی تغییر آوایی کلمات را شناسایی کرد که در آن واژههای کهن ایرانی به لغاتی ترکی بدل شدهاند مانند روستای «خوره شیران» در اطراف اردبیل که امروزه عنوان «قره شیران» پیدا کرده است. نمونه ی دیگر تبدیل واژه «بزکش» به «بزقوش» است که کوه معروفی در جنوب آذربایجان در حوالی سراب میباشد.
عوارض جغرافیایی از نمونههای جالب در بررسی حاضر است در صریحالملک و نیز صفوهالصفا از رودهای اردبیل با این عناوین یاد شده است: راشهرود، سیاهرود، نیهر یا نیهرود، انگبینرود. همچنین برای سراب کرایهرود، ماهیهرود، هزارآب، شاهجوی، سرابرود ذکر شده است. جدول شماره ۲ شامل اسامی عوارض مختلف جغرافیایی مانند رودها، کوهها، مزارع معروف، درهها و …. میباشد.
جدول شماره ۲: اسامی مختلف جغرافیایی از قبیل درهها، اراضی، رودها و کوهها (۲)
نام | مکان | ۱ | ۲ | نام | مکان | ۲ |
راشهرود | اردبیل | 122 | کرایهرود | سراب | ۲۲۲،۲۲۶ | |
سیاهرود | اردبیل- گیلان | ۸۲۱،۱۰۱۵ | ماهیهرود | “ | ۲۳۸ | |
نیهر، نیهرود | اردبیل | ۸۶۸ | هزارآب | “، سنزق | ۲۳۲ | |
انگبینرود | “ | 141 | شاهجوی علیا و شاه جوی سفلی | “ | ۲۳۱-۲۳۲ | |
سرخهرود | گرمرود | ۲۹۶ | سرابرود | سراب | ۲۱۴ | |
شاهرود | “ | 353 | بنه جوی مشهور به قزل ارخ | روستای کلکلان | ۱۷۷ | |
کرجی بند | “ | 354 | مزرعه تلخاب | اردبیل | ۳۲۲ | |
دره به نام لنگه بز | بین شماخی و اران | ۶۲۳ | مزرعه بریس | “ | ۳۲۳ | |
پرده لیز | گیلان- اردبیل | ۸۲۱ | مرزعه میان رودان | “ | ۳۲۳ | |
دره چشمه سران | سراب، اطراف سنزق | 232 | موضع یا مزرعه هفت چشمه | 347،۱۶۴ | ||
سیاه کمر | گرمرود | ۲۴۶ | زرین جان | ۳۴۷ | ||
سیاه کمر | خلخال | ۲۸۶ | میان زریان- میان زرعان | اردبیل | ۱۱۰،۱۵۷ | |
دره خشکه درق | هشترود | ۲۹۲ | وادی مرده کش | “ | ۱۲۲ | |
برزه ناو | خان شهراوری اردبیل | ۳۴۷ | دره گل بوته | “ | ۱۳۹ | |
اراضی لالیان مشهور به گل تپه | تبریز- ارونق | ۱۷۹ | مزرعه باروندشت | “ | ۱۶۵ | |
سنگ زرد پله | ۱۹۱ | مزرعه سراپل | “ | ۱۶۵ | ||
سنگ سیاه ارمود | ۱۹۱ | ناحیه کارز | اردبیل | ۱۱۹ | ||
مزرعه سرخه زیر | سراب | ۳۲۵ | وادی تیز رود | “ | ۳۵۰ | |
ناحیه سفید دشت علیا | مغان | ۲۸۹ | مزرعه باربکاب | “ | ۱۶۴ | |
کوه بز کش | سراب | ۳۵۴ | ۲۱۸ | ماره کوه | حوالی سراب | ۲۱۹ |
کوه تلخاب | اطراف سنزق | ۲۳۳ | بلیانکوه ، ولیان کوه | تبریز | ۲۷۸ | |
شار کوه | ۳۱۵ | مزرعه آسماندشت | خلخال |
از اسامی جغرافیایی اسامی روستاهای فراوانی در منابع مذکور حفظ شده، که در دو جدول تحت عنوان اسامی روستاهای اردبیل و دیگر مناطق آذربایجان بیان گردیده است.
جدول شماره ۳: اسامی روستاهای اردبیل
جدول شماره ۴: برخی اسامی جغرافیایی در دیگر مناطق آذربایجان
در صریحالملک به برخی اسامی ترکی نیز اشاره شده که در مقایسه با اسامی غیر ترکی تعداد بسیار محدودتری را شامل میشود. برخی از این اسامی هم نام با طوایف قزلباش مانند پرسخلو هست که در زمان صفویان وارد آذربایجان شدهاند، تغییر نام برخی دیگر نیز مورد اشاره صریحالملک بوده مانند «سلدوز» که بنا به گفته عبدیبیگ در ابتدا «ارمن» نام داشته است (عبدی بیگ:۱۹۰).
جدول شماره ۵: اسامی ترکی موجود در صریحالملک
در یک مقایسه ساده میان اسامی آبادیهایی که به ترکی آورده شدهاند با اسامی غیر ترکی به راحتی می توان مشاهده نمود که هنوز هم حداقل از نظر جاینامها چهره فرهنگی و زبانی منطقه غیر ترکی بوده است، امری که در دورههای بعد و با استقرار روزافزون ترکان که قدرت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منطقه را در دست گرفته بودند، دگرگون شد.
لازم به ذکر است که این اسامی از روی پسوندها و یا معانی کلمات مورد شناسایی قرار گرفتهاند و فرایند مطالعه زبانشناختی و ترمینولوژیک بر روی آنها انجام نشده است. بی شک مطالعات زبانشناختی بر روی اسامی بخصوص برخی از آنها مانند دزلق، دریق، خبزق و … برای روشن شدن حقیقت لازم است.
نتیجه گیری
اسامی موجود در متون بررسی شده نشاندهنده آن است که این نامها از نظر مفهوم و ساختار عمدتاً عناصری غیر ترکی هستند، این روند هم در مورد اسامی آبادیها و هم در مورد عوارض طبیعی مانند رودخانهها، کوهها و … صدق می کند. نامهای غیر ترکی که از نظر شمار بسیار بیشتر از نامهای ترکی (جدول شماره ۵) در مقطع زمانی مورد نظر هست، بیانگر این واقعیت میباشد که باید زبانی متفاوت از زبان ترکی در این منطقه رایج بوده باشد، تا نمود آن را در اسامی جغرافیایی منطقه مشاهده نماییم. در حقیقت به دور از منطق علمی است که تصور کنیم در گذشته اسامی به کاررفته برای شناسایی عناصر جغرافیایی به زبانی متفاوت از زبان و فرهنگ رایج منطقه بوده است، به طوری که در این پژوهش به راحتی میتوان ارتباط میان زبان رایج در نواحی جغرافیایی و اسامی جغرافیایی آن را در روند تغییر نامهای اولیه این منطقه به ترکی (جدول شماره ۱) مشاهده کرد. به عبارت دیگر در پی تحولات اجتماعی و سیاسی عصر صفوی و با روند فزاینده مهاجرت طوایف ترک به منطقه آذربایجان و در نتیجه غلبه زبان ترکی بر زبان بومی منطقه آذربایجان، تغییراتی در برخی اسامی جغرافیایی صورت گرفته و به نامهایی ترکی تبدیل گردیدهاند.
با در نظر گرفتن این اصل که نامهای جغرافیایی هر منطقه جغرافیایی با زبان و فرهنگ گروههای انسانی ساکن در آن ارتباطی تنگاتنگ دارند و با توجه به غیر ترکی بودن بسیاری از نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان در مقطع تاریخی مورد نظر فرضیه این پژوهش یعنی – وجود اسامی جغرافیایی غیر ترکی قبل از مهاجرت ترکان به منطقه آذربایجان بیانگر وجود زبانی به جز زبان ترکی در منطقه آذربایجان میباشد- به اثبات میرسد. در حقیقت نامهای کهن منطقه آذربایجان منشأ گرفته از زبانی غیر از زبان رایج کنونی در منطقه بوده است که تحت تأثیر مسائل جغرافیایی، اجتماعی و سیاسی در سدههای گذشته به مرور در این منطقه رایج شده و زبان بومی آن را حذف کرده است. با اینکه امروزه به جز چند جزیره زبانی پراکنده، اندک اشاراتی در منابع کهن و برخی واژگان راه یافته به زبان ترکی، چیزی از زبان کهن آذربایجان باقی نمانده اما بدون شک شناسایی جاینامهای گوناگون منطقه با بهرهگیری از منابع دست اول تاریخی مانند صریحالملک، یکی از راههایی بازسازی چشم اندازهای فرهنگی منطقه آذربایجان میباشد.
– ابن بزاز، درویش توکل بن اسماعیل، صفوه الصفا، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، انتشارات تابش،۱۳۷۳.
– اصفهانی، محمد طاهر، صریح الملک، نسخه خطی دانشگاه تهران، میکروفیلم شماره ۱۶۵۵.
– اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، مسالک ممالک،به اهتمام ایرج افشار، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران،۱۳۶۸
– تری ج. جردن/ لستر راونتزی, مقدمه ای بر جغرافیای فرهنگی, مترجمان: سیمین تولایی/ محمد سلیمانی, انتشارات پژوهشگاه فرهنگ, هنر و ارتباطات, ۱۳۸۰.
– ریاحی خویی؛ محمد امین؛ ملاحظاتی درباره زبان کهن آذربایجان؛ برگرفته از مجله اطلاعات سیاسی و اقتصادی؛ سال هفدهم؛ شماره اول و دوم،۱۳۸۱.
– رضا؛ عنایت الله؛اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغولف تهران؛مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی،۱۳۸۰.
– زاهدی، شیخ حسین پسر شیخ ابدال پیر زاد؛ سلسله النسب صفویه؛ برلین چاپخانه ایرانشهر۱۳۴۳
– عبدی بیگ، زین العابدین، صریح الملک، نسخه خطی، کتابخانه ملی تهران، شماره ۲۷۳۴/ف.
– علی اف، تاریخ آتورپاتکان، ترجمه دکترشادمان یوسف، تهران، نشر بلخ(وابسته به بنیاد نیشابور)، ۱۳۷۸
– فریدون بیگ، منشات السلاطین، ترکیه، دار الطباعه عامر، ۱۹۱۸م.
– مستوفی، حمدالله، نزهه القلوب، تصحیح گای لسترنج، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۲.
– مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، برقیا التراث، بیروت،۱۹۸۷.
– منصوری، فیروز، مطالعاتی در باره تاریخ، زبان و فرهنگ آذربایجان، تهران، نشر هزار، ۱۳۸۷.
– یعقوبی، ابن واضح(۱۳۴۳)؛ البلدان؛ ابراهیم آیتی ؛ بنگاه ترجمه و نشر کتاب؛ تهران
– اصفهانی، محمد طاهر، صریح الملک، نسخه خطی دانشگاه تهران، میکروفیلم شماره ۱۶۵۵.
– اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، مسالک ممالک،به اهتمام ایرج افشار، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران،۱۳۶۸
– تری ج. جردن/ لستر راونتزی, مقدمه ای بر جغرافیای فرهنگی, مترجمان: سیمین تولایی/ محمد سلیمانی, انتشارات پژوهشگاه فرهنگ, هنر و ارتباطات, ۱۳۸۰.
– ریاحی خویی؛ محمد امین؛ ملاحظاتی درباره زبان کهن آذربایجان؛ برگرفته از مجله اطلاعات سیاسی و اقتصادی؛ سال هفدهم؛ شماره اول و دوم،۱۳۸۱.
– رضا؛ عنایت الله؛اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغولف تهران؛مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی،۱۳۸۰.
– زاهدی، شیخ حسین پسر شیخ ابدال پیر زاد؛ سلسله النسب صفویه؛ برلین چاپخانه ایرانشهر۱۳۴۳
– عبدی بیگ، زین العابدین، صریح الملک، نسخه خطی، کتابخانه ملی تهران، شماره ۲۷۳۴/ف.
– علی اف، تاریخ آتورپاتکان، ترجمه دکترشادمان یوسف، تهران، نشر بلخ(وابسته به بنیاد نیشابور)، ۱۳۷۸
– فریدون بیگ، منشات السلاطین، ترکیه، دار الطباعه عامر، ۱۹۱۸م.
– مستوفی، حمدالله، نزهه القلوب، تصحیح گای لسترنج، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۲.
– مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، برقیا التراث، بیروت،۱۹۸۷.
– منصوری، فیروز، مطالعاتی در باره تاریخ، زبان و فرهنگ آذربایجان، تهران، نشر هزار، ۱۳۸۷.
– یعقوبی، ابن واضح(۱۳۴۳)؛ البلدان؛ ابراهیم آیتی ؛ بنگاه ترجمه و نشر کتاب؛ تهران
پینوشتها
۱- در جداول مربوط به یافته ها سه منبع اصلی ذکر شده ذیل شمارههای ۱، ۲ و۳ آمده ، یعنی شمارههای ۱ بیانگر کتاب صفوه الصفا، ۲ صریحالملک تألیف عبدیبیگ و ۳ صریحالملک تألیف محمد طاهر اصفهانی است، شمارههای ذکر شده در مقابل اسامی نیز شماره صفحه مربوطه میباشد. در ضمن شماره صفحات ذکر شده، همان شمارههایی هست که بعدها توسط استفادهکنندگان بر کناره اوراق کتاب نقش بسته است، در صریحالملک دوم چون شمارهگذاریهای دستی بسیار مغشوش بود به شماره ورق ارجاع داده شده است.
برگرفته از: ایرانبوم
آگاهی: برای پیوند با ما میتوانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از بهروزرسانیهای تارنما میتوانید هموندِ رویدادنامه پارسیانجمن شوید و نیز میتوانید به تاربرگِ ما در فیسبوک یا تلگرام یا اینستاگرام بپیوندید.
پارسی انجمن - عطاءالله عبدی (دکترای جغرافیای سیاسی)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر