این خیزش پنج سال پس از قتل جانگداز بابک به دست المعتصم (خلیفه وقت) در سامرا،روی داده بود. المعتصم مازیار و افشین دو سردار ایرانی دیگر را هم که در دست او گرفتار بودند، به دنبال قتل بابک کشته بود. معتصم به افشین که با او از در آشتی درآمده بود، بخشایش نکرده بود.
بابک خُرّمدین به دستور معتصم خلیفه عباسی با بریدن تدریجی دست و پا و اعضای بدن کشته شد و جسدش را با همین وضعیت در بیرون شهر سامرا (سامره) بدار آویختند که درازمدت به همان مانند بازمانده بود.
بابک خرمدین رهبر اصلی مبارزان ایرانی است که پس از مرگ ابومسلم، بر خلافت عباسی شوریدند. بابک خرمدین در17 دیماه سال 1396 شاهنشاهی کشته شد.
وی جنبش خود را 22 سال پیش از آن در ناحیهای در جنوب رود ارس، کلیبرِ آذربایجان، منطقه ارسباران و اردبیل) آغاز و پایگاه خود را در «بَذ ـ دژی کوهستانی که در زمان ساسانیان ساخته شده بود، برپا کرد. با دستگیری و قتل بابک، جنبش او بپایان نرسید.
در این میان، یکی از گوشههای ناگفته و برجستهی این دوره چگونگی گسترش و استواری این خیزش پس از مرگ رهبر آن (بابک) و پیگیری و دنباله دار شدن این اندیشه در کالبد دیگر خیزشهای آزادیخواهانهی پسین (بعدی) است.
وابستگی جهانبینی خرمدینان به میراث باستانی ایران و اندیشهی مزدک و پس از آن پیگیری اندیشه و راه ابومسلم خود شاید تا اندزهای آرمانهای بابک خرمدین و نیز نگرشی سیاسی او را آشکار سازد.
همچنانکه نبرد و روگردانی او از خلافت ستمگر عباسی و پیروی برخی از خیزشهای شیعی بومی (محلی) از او پس از مرگش خود نشانگر جایگاه او چونان سرآغاز آزادیخواهی ایرانیان در برابر ستم دستگاه عباسیان است.
بابک از سال 1374 شاهنشاهی جنبش خود را آغاز کرده بود. در شمال ایران همزمان سه مبارز ــ بابک، مازیار، و افشین پایهی مبارزه با حکومت بغداد را گذارده بودند.
پدر بابک یک تیسفونی بود که در پی ویران شدن پایتخت فرمانروایی پیشین ایرانیان در 36 کیلومتری جنوب بغداد به دست عباسیان و با هدف بهرهبرداری از مصالح ساختمانی آن برای گسترش بغداد، از این شهر به آذربایجان رفته بود. مادر بابک یک بانوی آذربایجانی بود. برابر با نوشتهی برخی از مورّخانِ قرون وسطی، نام اورا پس از زایش، حسین گذارده بودند که به بابک دگرگون یافت.
پیروان بابک، پیراهن سرخ رنگ بر تَن میکردند و پرچم و شال گردن سرخ داشتند. در تاریخ، پیروان بابک را سرخ جامگان، خُرّمیان و خُرّمدینان نوشتهاند. در آن زمان هنوز اکثریت آذربایجانیها که بابک از میان آنان برخاسته بود دین نیاکان (آیین زرتشت) را پاس داشته بودند.
باید دانست که تا زمان شاه اسمعیل صفوی هم بسیاری از مردم شمال رود ارس (اران) زرتشتی بودند و فرمانروایان آنان از همان دودمانی بودند که در روزگار ساسانیان گمارده شده بودند. همچنین باید گفت که زبان آذری دو ــ سه سده پس از بهپاخیزی بابک، و با سلجوقیان وارد این بخش از ایران شد. آذریها بمانند سایر ایرانیان، زبانی جز پارسی ساسانی (مادر پارسی امروزه) نمیدانستند.
امرداد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر