۳ مرداد ۱۴۰۱

كرنای؛ ساز رزمی در شاهنامه

كرنا kar(re)na  = كرنای از گروه سازهای بادی است. سازی قدیمی و تاریخی كه در استان­های گوناگون ایران به گونه‌های متفاوت ساخته می‌شود. در شمال جنس آن از نی و بدون سوراخ است كه درازای آن به 3 متر هم می‌رسد و در انتهای ساز كدوی خمیده و پرورش یافته‌ای پیوند زده‌اند. كرنای خراسان از فلز است و در درازا با سه قبه تزیینی ساخته شده است. كرنای پارس مانند سرنای دزفولی و بختیاری است و به شمار سرنا سوراخ دارد.

كرنای در شاهنامه سازی است بادی كه در هنگامه‌ی نبرد با خروش خود، آسمان را از جای می‌كند و با سازهای دیگری چون درای، كوس، تبیره و … همراه می‌شود. این ساز در شاهنامه سازی رزمی است و گاه هنگام آغاز حركت سپاه یا پیشواز از سپاهیان و گاه هنگام شادی  نیز نواخته می‌شود.

در بازآوردن سام زال را از نزد سیمرغ به سوی خانه آمده است:

تبیره‌زنان پیش بردند پیل

برآمد یكی گرد مانند نیل

خروشیدن كوس با كرنای

همان زنگ زرین و هندی درای

هنگام رفتن سام از نزد زال و رستم به سوی دربار منوچهر آورده شده است:

برآمد ز درگاه زخم درای

ز پیلان خروشیدن كرنای

در نبرد كاوس با دیوان هنگام سپاه­آرایی وی و پس از آن آماده شدن برای نبرد گفته شده است:

ابر میمنه توس نوذر به پای

دل كوه پر ناله‌ی كرنای…

بپوشید زان پس ز مغفر سرش

بیامد بر نامور لشكرش

خروش آمد و ناله‌ی كرنای

بجنبید چون كوه لشكر ز جای

هنگام هماورد جویی سهراب از سپاهیان ایران در آغاز نبرد رستم و سهراب، در بیان جنگاوری و گردی سهراب می‌گوید:

خم آورد زان پس سنان كرد سیخ

بزد نیزه بركند هفتاد میخ

سراپرده یك بهره آمد ز پای

ز هر سو برآمد دم كرنای

پس از پیوند سیاوش و فرنگیس هنگامی كه سیاوش همراه پیران به دنبال جایی برای بنا نهادن شهری می‌روند، در شادی و رامش این پیوند و جست­وجو آمده است:

به شادی دل از جای برخاستند

جهانی به آیین بیاراستند

ازآن پادشاهی خروشی بخاست

توگفتی زمین گشت با چرخ راست

ز بس رامش و ناله‌ی كرنای

توگفتی بجنبد همی دل ز جای

پس از كشته شدن اكوان دیو به دست رستم، شاه همراه سپاهیان به پیشواز وی آمدند:

پذیره شدن را بیاراست شاه

بسر برنهادند گردان كلاه

درفش شهنشاه با كرنای

ببردند با ژنده پیل و درای

پس از رهایی بیژن از چاه، رستم سپاهی را برای رویارویی با افراسیاب آماده می‌كند:

برآمد خروشیدن كرنای

تهمتن به رخش اندر آورد پای

در داستان هفت­خوان اسفندیار پس از پیروزی وی بر سیمرغ، پشوتن همراه سپاه به سوی وی می‌رود:

هم آنگه خروش آمد از كرنای

پشوتن بیاورد پرده سرای

سلیح برادر سپاه و پسر

بزرگان ایران و تاج و كمر

پس از كشته شدن رستم ، فرامرز سپاهی را آماده می­کند و به نبرد با شاه كابلستان می‌رود:

سحرگه خروش آمد از كرنای

هم از كوس رویین و هندی درای

سپاهی ز زابل به كابل كشید

كه خورشید گشت از جهان ناپدید

در رفتن بهرام گور به بارگاه شنگل، در بیان چگونكی و بزرگی بارگاه وی آمده است:

برآورده‌ای بود سر در هوا

به در بر فراوان سلیح و نوا

سواران و پیلان كه بر در به پای

خروشیدن زنگ با كرنای

شگفتی به آن بارگه بر بماند

دلش را به اندیشه اندر نشاند

در رویارویی نوش‌زاد با پیروز آمده است:

برفتند گردان لشگر زجای

خروش آمد از كوس وز كرنای

سپهبد چو آتش برانگیخت اسب

بیامد به كردار آذرگشسب

 


امرداد - مینا عرشی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر