درتاريخ سيستان آمده است:
وقتی که سپاهيان «قُتيبه» (سردار عرب)، سيستان را به خاک وُ خون کشيدند، مردی چنگنواز، در کوی وُ برزنِ شهر -که غرق خون وُ آتش بود- از کشتارها وُ جنايات «قُتيبه» قصّهها میگفت و اشکِ خونين از ديدگان آنانی که بازمانده بودند، جاری میساخت و خود نيز، خون میگريست، …، و آنگاه، بر چنگ مینواخت و میخواند:
«با اين همه غم در خانۀ دل
اندکی شادی بايد که گاهِ نوروز است.
اندکی شادی بايد که گاهِ نوروز است».
به نقل ازکتابِ دیدگاه ها، دکتر علی میرفطروس، 1993.
تارنمای دکتر علی میرفطروس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر