خبریار امرداد: گوهر برومندی
دادبان(:وکیل) راستین کسی است که نخست در اندیشه و منش به داد است، سپس در گفتار و سرانجام در کردار. تنها چنین دادبانی است که می تواند دیگران را در رسیدن به داد یاری رساند چون داد پیوندی تنگ با کورش دارد که نماد کردار نیک است، فردوسی که نماد گفتار نیک است و وَخشور باستانی ایران (اشوزرتشت) نماد اندیشه نیک.
دکتر میرجلالالدین کزازی، شاهنامهپژوه، نویسنده و استاد دانشگاه، در نشستی که به میزبانی کانون وکلای دادگستری به مناسبت روز جهانی حقوق بشر برگزار شد با گفتن این سخنان به سخنرانی دربارهی داد و دادگری پرداخت.
او بر پایهی آنچه در شاهنامه با این مضمون آورده شده است: «به نام جهان داور دادگر» دربارهی داد و دادگری در فرهنگ و اندیشهی ایرانی و منش ایرانی سخن گفت که در دنباله میخوانید:
داد پایهی استوار فرهنگ ایرانی است
برترین آبشخور و سودهترین(:شفافترین) سرچشمه برای شناسایی ایران همانا شاهنامه است. دو پرسش بنیادی ناگزیر فراروی هر ایرانی فرهیخته که میخواهد ایران را بشناسد «ایران چیست؟ و ایرانی کیست؟» است. پاسخ این دو پرسش را نخست بهآیین و درست، بدان سان که میسزد، در شاهنامه میتوان یافت و سپس در دیگر شاهکارهای ادب فارسی و ادب و اندیشهی ایرانی.
ما به ویژه در این روزگار بیش از هر زمان بدان نیاز داریم که پاسخی درخور، بسنده، برازنده و بهآیین به این دو پرسش بنیادین و نهادین بدهیم. یکی از آنچه که در پاسخ به این دو پرسش به ناچار میباید به آن اندیشید، داد است. زیرا یکی از پایههای استوار فرهنگ و منش ایران را داد میسازد.
داد بنیاد آفرینش است
بسیاری از ما دریافتی درست از داد نداریم، میانگاریم که داد پدیدهای رفتارشناختی است و به خوی و خیم آدمی بازمیگردد که اگر با داد همپیوند باشد از او انسانی برتر و بهتر میسازد. اما در جهانبینی ایرانی داد رفتارشناخت نیست، داد پدیدهای جهانشناختی است. داد را ما در پهنهی آفرینش مییابیم، نمود بازتاب خُرد و اندک از آن در رفتار دادگرانهی ما پدیدار میشود. آفرینش جهان هستی بر پایهی داد بنیاد گرفته است. کسی که بهآیین، بهسامان و بههنجار میاندیشد به ناچار دادگر است.
هر جا سامان هست، خرد هست، اندیشه هست، به ناچار داد نیز هست. اگر داد نمیبود، دانش پدید نمیآمد، به ویژه دانشهای پایه به ما توان پیشبینی و آیندهنگری بر پایهی داد را میدهد.
آفریدگار را دادگر مینامیم
دادگر این بخت بلند را دارد که به آیینهای میماند که دادِ گستردهی جهانشناختی در آن نمود مییابد. دادگر همواره در آرامش است، چرا که به پاس داد از خود خشنود میتواند بود، زیرا با جهانی که یکسره دادآمیز، دادانگیز و دادشناختی است در ستیز و آویز نیست.
بیداد در آشفتگی
آشفتگی، درهمریختگی، پریشانی، بیسامانی و نابههنجاری همه نمودهای برجستهی بیداد است. بیدادگر شب نمیتواند آسوده سر بر بالین نهد زیرا آرامش ندارد و با خود در ستیز است. چون او به راهی میرود که درست وارونهی راهی است که جهان میپیماید. بیدادگر نخست بر خود ستم رانده است و خود را میآزارد. شناخت ما ایرانیان از داد پهنهای چنین گسترده را دربر میگیرد.
دادبان نامی بر وکیل دادگستری است
دادبانی رفتاری است که در دادشناسی پدید میآید، میپرورد و میگسترد. اگر دادگر اندکی با داد آشنا میبود، اگر میدانست بیداد نخست او را آماج میگیرد، گرد بیداد نمیگشت. بسیار میسزد که این بزم را اگر به نام یکی از مردان بزرگ و نامدارِ داد، شهریار بزرگ هخامنشی، کورش، در کانون دادبانان برمیگزیدند.
کورش را نه تنها ما ایرانیان، که جهانیان نیز می ستایند
کورش شهریار داد بود، به راستی کوروش نه تنها در تاریخ ایران که در تاریخ جهان بیهمتاست. در روزگاری که فرمانروایان چیرهدست و زورمند شهری را میگرفتند و از آن پشتهای خاک و خاکستر بر جای مینهادند؛ یا فرمانروایانی سر برمیافراختند که از شهرهای آبادان شوره بوم میساختند، در آن هنگام کورش شهری را میگشود و میفرمود که اگر جنگاور ایرانی گِرده نانی را به ستم از شهروندی بستاند به سختی کیفر خواهد دید به شهروندان شهری که گشوده بود میگفت شما آزادید در منش، و کنش، و کیش و آیین خود.
از همینرو بود که مردمان با آغوش باز فرمانروایی او را میپذیرفتند و به خواست خود وابستهی این جهانشاه میشدند، زیرا که میدانستند با جهانشاهی او آزادتر خواهند بود و سرزمینی آبادتر خواهند داشت و با آنان به داد بیشتر رفتار خواهد شد.
چرا چنین مردمی دادگر در ایران به هم میرسند؟
این پرسشی است بزرگ، زیرا ایران اگر ایران باشد سرزمین داد است و اگر ایرانی بدان سان که شایستهی نام برینِ مهینِ بلند است بیدادگر نخواهد بود.
از دید من سه تن در تاریخ ایران ابرمرداناند و میتوان گفت در تاریخ جهان هم همین است، از این روی من سرگذشت این سه تن را در داستانی بلند نوشتم. نخستین بهنام فرزند ایران نام دارد که سرگذشت فردوسی است، دوم پدر ایران نام دارد که سرگذشت کورش است و سومی که وَخشور ایران نام دارد که سرگذشت زرتشت است.
چهارمین فردی در کار نیست که همپایه و همتراز و همسنگ این سه باشد، زیرا هر کدام از این سه تن در قلمرویی برتریناند. سه قلمرویی که از ما آدمی میسازد و ما را از جهان کانیها، گیاهان و جانوران برمیکشد و به در میآورد.
آن سه قلمرو چیست که نیاکان ما یافته بودند؟
زرتشتیان آن را سه بوخت مینامند هومَت (اندیشه نیک)، هوخت (گفتار نیک) و هُوَرِشت (کردار نیک) سه مایه و پایهی رستگاری است. این سه قلمرو به هم وابسته، درهم تنیده، ناگزیر و ناگسستنیاند.
اگر کسی کردار نیک دارد به ناچار گفتار نیک خواهد داشت. خواستگاه کردار نیک، گفتار نیک است. گفتار نیک برخوردار از اندیشه نیک است. آنچه این سه را از هم جدا می دارد تنها ردهبندی در کارکرد است.
نخست میاندیشیم، سپس اندیشه را به زبان میآوریم و به گفتوگو میرسانیم و سرانجام به کردار. دادگر، نخست در اندیشه دادگر است، سپس در گفتار و سرانجام در کردار. اگر آن دو نباشد کردار نیست.
این همه آشوب از کجاست
مسعود جعفری جوزانی، کارگردان سینما و تلویزیون و کارگردان فیلم «کورش کبیر»، در بخشی دیگر از این نشست از منشور کورش کبیر و فراگیری آن در اصلهای اعلامیهی حقوق بشر گفت و سخن خود را با چند پرسش آغاز کرد: این همه بههم ریختگی و نابهسامانی در جهان برای چیست؟ چه چیز سامان را برمیگرداند؟ آرامش و آشتی و مهرورزی میآورد؟ چه بیدادی باعث شورش شد؟ او در پاسخ به این پرسشها گفت: انسان به دنبال سامان بیشتر است. به دنبال خوشی، شادی، سعادت، و امید به آینده است. هر کس به اندازهی استعدادش میتواند در جامعه زندگی کند و داد از او پشتیبانی میکند. قانونهایی در هستهی کوچک در کلیتی از کل هستی موجود و به سامان است و بیماری ناشی از بیسامانی و بیدادی است.
وی با اشاره به سرگذشت پانتهآ، همسر فرماندار شوش، که در جنگ به اسارت درآمده بود و کورش از او پشتیبانی کرد، افزود: اعلامیهی حقوق بشر در 10 دسامبر 1948 در 30 ماده مصوب شده است و حتا چند اصل از اعلامیهی استقلال آمریکا از منشور حقوق بشر کورش کبیر الهام گرفته است.
جوزانی اساسیترین بخش حقوق بشر را اینگونه برشمرد: «همهی انسانها آزاد به دنیا آمدهاند و هر کس حق رای دارد و بدون هیچ تمایز در نژاد، زبان، رنگ، دین و ملت از حقوق یکسان و برابر برخوردار باشد. هر کس زندگی آزاد و امنیت شخصی دارد. هیچکس را نمیتوان در بردگی نگه داشت و هیچ انسانی را به بردگی فروخت؛ هیچ انسانی را نمیشود شکنجه داد و با او خارج از داد و انسانیت رفتار کرد.» وی فرمانروایی کورش کبیر و رفتار او با اسیران جنگی در هنگام پیروزی را اجرای منشور حقوق بشر در آن زمان دانست.
این کارگردان سینما که بنا است فیلم کورش بزرگ را بسازد دربارهی این فیلم گفت: همهی فیلمنامه پژوهششده و بر مبنای مستندات است و هیچ دروغ شخصیتسازی برای بزرگنمایی در آن نیست.
پخش نماهنگی از رونمایی فیلمنامهی «کورش کبیر» و اعلام رسمی ساخت این فیلم به همراه اجرای تکنوازی سهتار از دیگر بخشهای این نشست بود. در پایان نیز با باشندگی بهمن کشاورز، فرنشین کانون وکلای سراسر ایران، و لیلا ارثی، دبیر یکم حقوق بشر در ایران، با پیشکش لوح از سخنرانان سپاسداری شد.
فرتورها از مژده شهریار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر