تارنمای دکتر علی میزفطروس
به مناسبت سالگردِخاموشی محمدعلی فروغی
اشاره:
پنجم آذرماه 1321 محمدعلی فروغی،یکی ازفرهیخته ترین و فرزانه ترین دولتمردان و روشنفکران ایران چشم ازجهان فروبست.پس ازسال ها سکوتِ توطئه آمیز علیه عملکرد ها و عقاید فروغی،اینک موج جدیدی پدیدآمده که به دورازتعصّبات سیاسی-ایدئولوژیک به داوریِ عملکردها و افکارِ وی نشسته است.
به نظرنگارنده،جایگاه محمدعلی فروغی درتاریخ و فرهنگ ایران معاصر چنان بالا و والا است که درآینده،دانشگاه ها و دانشکده ها به نام فروغی نامگذاری خواهندشد.او دریکی ازشبانه ترین دوره های تاریخ معاصرایران(درشهریور1320 واِشغال ایران توسط ارتش های متفقین)،به سان چراع راهنمای پُرفروغی،کشتیِ توفان زدهء ایران را به ساحل امن و عافیت هدایت کرد.
درسالگردِدرگذشت فروغی بازخوانی مقالهء زیر -شاید-ادای دینی به این پیرِفرزانهء سیاست و فرهنگ و ادب ایران باشد. ع.م
***
هر نسل یا دورهای با فرزانگان و فرهیختگانش اعتبار می یابدو بر این اساس محمدعلی فروغی(ذکاءالمُلک) را می توان بزرگ ترین و اندیشمندترین شخصیّت سیاسی- فرهنگی ایران بعدازجنبش مشروطیّت بشمارآورد[1] هرچندکه بخاطرملاحظات سیاسی-ایدئولوژیک،شخصیّت و عقایدوی هنوزنیزدرهاله ای از خاموشی و فراموشی پنهان است.مهم ترینِ این«ملاحظات سیاسی-ایدئولوژیک»عبارتنداز:عضویّت فروغی در«فراماسونری» وسپس،نقش برجستهء وی در اصلاحات اجتماعی دوران رضاشاه و نیزحضوراوبعنوان نخستین نخست وزیرپادشاهی محمدرضاشاه پهلوی.[2]
محمّدعلی فروغی
متأسفانه درفرهنگ سیاسی مابکارگیری برخی مفاهیم سیاسی درفضای زمانی ومکانی نامناسب،موجب آشفتگی های فراوان درارزیابی های تاریخی شده است،ازآن جمله است مفهوم «فراماسون»و«فراماسونری» که درآغاز، یک گرایش اجتماعی برای مهندسی اجتماعی یا معماری فرهنگی جامعه بوده و بهمین جهت ازآغازجنبش مشروطیّت تازمان رضاشاه،این مفهوم کاربُِردی مثبت ومترقیّانه داشته و بسیاری ازروشنفکران ترقیخواه و رهبران سیاسی آن دوران،وابسته به فراماسونری بوده اند،ازمیرزامَلکم خان،میرزاعباسقلی خان آدمیّت، سید جمال الدین اسدآبادی،مستشارالدوله،شیخ هادی نجم آبادی، سید محمد طباطبایی،ادیبالممالک فراهانی[3]…تا میرزاحسین خان سپهسالار،میرزا حسن خان مشیرالدوله(پبرنیا)،سیدحسن تقی زاده،محمد علی سیّاح،سید نصرالله تقوی،کمال الملک نقاش،ارباب کیخسرو شاهرخ ، میرزا حسن خان مستوفی الممالک،علی اکبردهخدا،محمدعلی فروغی ودکترمحمدمصدّق.
دکترمحمّدمصدّق
بنظرمی رسدکه مصدّق در«مجمع آدمیّت» به جناح مَلکَم خان وابسته بودوازاین رو چنان به او اعتقادداشت که ضمن مقایسهء مَلکم خان بامیرزاتقی خان امیرکبیر ومیرزاحسین خان سپهسالار می گفت:
-« اگر ناصرالدینشاه یک نفر آدم عاقلی بود میبایستی تمام اختیارات خودش را به مَلکم واگذار کند».[4]
میرزا ملکم خان
فراماسونهانقش بزرگی درانقلاب کبیرفرانسه( سال 1789)وانقلاب آمریکاداشتند وبرخی ازجریان های انقلابی(مانندژاکوبن ها)ونیزسیاستمداران ونویسندگان برجسته (مانندجورج واشنگتن،جفرسون،ولتر،منتسکیو وگوته)عضو آن بودند.این جریان در تحوّلات سیاسی-اجتماعی ایران درانقلاب مشروطه وکشورهای آمریکای لاتین-به رهبری سیمون بولیوار- نیزنقش فراوان داشت.
کوشش فراماسون ها برای نوسازی اجتماعی وتجدّدملّی ومخالفت آنها با حاکمیّت مذهب وروحانیّت وتمایل شان به کوتاه کردن دست روحانیون ازعرصهء سیاست – فرهنگ جامعه باعث شدتافراماسونری دربسیاری ازکشورها-ازجمله درایران-موردنفرت وکینهء اصحاب دین و روحانیّت قرارگیرد[5].
فریدون آدمیّت در بارهء یکی ازشعبات فراماسونری بنام «مجمع آدمیّت» درزمان مشروطیّت که دکترمصدّق نیزمدتی عضوآن بود،مینویسد:
«مجمع آدمیّت» سه هدف اصلی داشت،
1-به کار بردن مهندسی اجتماعی برای دستیابی به توسعهء ملی،
2-کسب آزادی فردی به منظور شکوفایی عقل و اندیشهء بشری،
3-دستیابی به برابری در حقوق برای همگان بدون در نظر گرفتن اصل و نسب و مذهب به منظور حفظ شأن و منزلت همهء شهروندان. [6]
محمدعلی فروغی نمایندهء ممتازِاین معماری فرهنگی و مهندسی اجتماعی درتاریخ اندیشه و سیاست ایران معاصر بود.
فروغی ازآغازجوانی،حل مشکلات جامعهء ایران را بطورتاریخی یادرازمدّت می دید و بهمین جهت به نوعی«مهندسی اجتماعی تدریجی» معتقدبود[7].بااعتقادبه فرهنگسازی و«مهندسی اجتماعی تدریجی»بودکه فروغی آموزش و پرورش را پایهء اساسی تحوّلات جامعه می دانست،بعبارت دیگر،فروغی ابتداء فرهنگساز بود،اوسال هاقبل ازانقلاب مشروطیّت درکنارپدرِ دانشورش(محمّدحسین فروغی)با انتشارروزنامهء«تربیـت»کوشیدسپهر فکری وفرهنگی جامعهء ایران را دگرگون کند.درواقع،روزنامهء «تربیت»آئینهء تمام نمائی است که دغدغه های فکری فروغی جوان راقبل ازانقلاب مشروطیّت نشان می دهد.میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل دراین باره می گفت:
-«تربیت، اوّل روزنامهء آزادی است که در داخلهء ایران خصوصاً در پایتخت به چاپ رسیده است. خدماتی که این روزنامه به وطن ما کرده است، یکی این است که مردم ایران از هرچه روزنامه بود آزردهخاطر بودند. تربیت به واسطه شیرینی بیان و مزایای چند که دارا بود، مردم را روزنامهخوان کرد. دیگر اینکه اهل هوش میدانند که تمام مطالب گفتنی را ذکاءالملک در تربیت گفته و هنر بزرگ او همین است که چیزهایی را که در زمان استبداد کسی یارای گفتن نداشت به قدرت قلم و پرده و حجاب انشاء و ادب چنان میگفت که اسباب ایراد نمیشد و معذلک زحمت و مرارت و صدماتی که در زیاده از ده سال روزنامهنویسی کشید و آزار و اذیّتهایی که از دوست و دشمن دید… به تصوّر ِ کسانی که خارج از کار بودند درنمیآید.» [8]
فروغیِ جوان چند سال پیش از پیروزی جنبش مشروطیّت ضمن تدریس درمدرسهء علوم سیاسی ،به ترجمهء کتاب های مهمّی مانند «اصول علم ثروت ملل» (یعنی اکونومی پلتیک)،«تاریخ ملل مشرق زمین» و «حقوق اساسی یا آداب مشروطیت دول»پرداخت.رسالهء اخیر،نخستین کتاب اساسی ومهم دربارهء مشروطیّت ومبانی آن بود. [9]
دربررسی فلسفهء سیاسی دکترمحمّدمصدّق ومحمدعلی فروغی،ابتداءبایددانست که مصدّق نه نظریـّهپرداز سیاسی بود ونه دستی درتاریخ وفرهنگ وادب ایران داشت و از این رو،مجموعهء نوشتههای وی بسیاراندکند[10].درحالیکه فروغی با آشنائی به زبان های انگلیسی،فرانسه،روسی وعربی،درک عمیق وگسترده ای ازتاریخ وفرهنگ وفلسفهء ایران و غرب داشت[11] وازاین نظرشایدبتوان فروغی را با جواهرلعل نهرو مقایسه کرد.[12]
فروغی در روش و منش سیاسی دارای واقع بینی و اعتدال سیاسی بود و برخلاف مصدّق ازشورواحساسات درعرصهء سیاست پرهیزمی کرد.این عقلانیّت واعتدال درسیاست ،وجه دیگری نیزداشت وآن،پرهیزفروغی از«توده گرائی»(پوپولیسم)بود. باتوجه به تکفیرهای علمای مذهبی وتهدیدهای مخالفان تجدّدوتوسعهء ملّی درآن روزگار؛فروغی از«توده های بی شکل»و«عوام الناس»واهمه داشت وازاین رومعتقدبودکه توده های ناآگاه به علت بیسوادی،خرافات و نداشتن آموزش وپرورش صحیح،توان تمییز ِ درست از نادرست را ندارند،لذا اومعتقدبود:
-«در مملکت ما حرفهای مُهمل، زود مؤثر میشود و نتیجه میدهد،اما حرفهای حسابی به خرج هیچکس نمیرود»[13]
ویا:
–«به عقیدهء من،خودِ مردم هم نمیدانند چه میخواهند؛ زیرا آنچه میخواهند واقعاً خیر مملکت نیست.» [14]
درحالیکه مصدّق باتأکیداغراق آمیزبرشورواحساسات توده ها،حضور هیجانی «قاطبهء ملّت»را ملاك «درستی قوهء تشخیص و تمیز مردم » می دانست ولذامعتقدبودکه«می بایست ازافکارعمومی تبعیّت کند»[15] ازاین رو،درزمان حکومت او«خیابان»به جای«پارلمان»حرف اوّل را می زد.به این جهت،خلیل ملکی،مصدّق را«نه عوام فریب بلکه فریفتهء عوام»می نامید.[16].
فروغی ضمن انتقادازتحقیرهاوسیاست های استعماری دولت انگلیس،اعتقادعمیق خود به توانائی،استعدادوبضاعت تاریخی ایرانیان برای ادارهء امورخویش را اعلام می کندوباطنزی گزنده،ازانگلیسی ها می پرسد:
-«ایرانیها که ظرف سه هزار سال تاریخ ملّی خود، مملکت خود را در کمال خوبی اداره کرده و غالباً جزو دول مُعظّمه بلکه اعظم دول بوده، و هر وقت بر حسب پیشامد روزگار لطمه به آنها وارد آمده در اندک مدتی جبران آن را نمودهاند، [حال] نمیتوانند مملکت خود را اداره کنند؟»[17]
باچنین باوری،فروغی باانتقاداز«بهانه گیری»های ملل شرق وخصوصاًایرانیان برای رهائی از عقب ماندگی واسارت تاریخی وفائق آمدن برسرنوشت سیاسی خود[18] ،داشتن ِ «دولت-ملّت مدرن»را از اصلی ترین عوامل برای استقرار آزادی واستقلال وترقّی می دانست .اومعتقدبود:
-«باید کاری کرد که ملّت ایران،ملّت شود و لیاقت پیدا کند،وإلاّ زیر دست شدناش حتمی است. زیردست ِترک نشود، زیردست ِعرب- که عنقریب تربیت شدهء انگلیس خواهد بود- میشود و اوضاعی که امروز در ملّت ایران میبینیم، جای بسی نگرانی است.» [19] .
فروغی درنامه یا«رنجنامه»ای دراعتراض به قرارداد 1919 نیزبه همین موضوع تأکیدمی کند:
– «…ایران نه دولت دارد و نه ملّت. جماعتی که قدرت دارند و کاری از دستشان ساخته است، مصلحت خودشان را در این ترتیبِ حالیه میپندارند، باقی هم که خوابند… اگر ایران ملّتی داشت و افکاری بود، اوضاع خارجی از امروز بهتر، متصوّر نمیشد… ملّت ایران باید صدا داشته باشد. ایران باید ملّت داشته باشد… ایران باید وجود داشته باشد تا بر وجودش اثر مترتّب شود. وجود داشتن، افکار عامّه است. وجودِ افکار عامّه، بسته به این است که جماعتی ولو قلیل باشند، از روی بیغرضی در خیرِ مملکت کار بکنند و متّفق باشند.اما افسوس. بس گفتم زبان من فرسود…» [20]
دربارهء دولت انگلیس وشیوهء مبارزه باآن،محمدعلی فروغی همانندجواهرلعل نهرو معتقدبود:
-«میگویند اگر خلافِ میل انگلیس رفتار کنیم فرضاً اِعمال قوّهی قهریّه نکند، اِعمال نفوذ و دسیسه میکند. ملّت را منقلب ساخته، اسباب تجزیهء آن را فراهم میکند… کسی نمیگوید خلاف میل انگلیس رفتار بکنید، فقط مطلب در حدّ تسلیم نسبت به انگلیس، که لازم نیست ما خودمان برویم به او التماس بکنیم که بیا قلّاده به گردنِ ما بگذار… اگر با انگلیس مساعدت کنیم، با ما مساعدت میکند. خیلی خوب هم مساعدت میکند. مقصود از مساعدتِ ما با او چیست؟ آیا تسلیم محض است؟ والله خودِ انگلیس هم به این اندازه که حالا [بر اثر بیلیاقتی دولتمردان ایران] پیشرفت دارد، امیدوار و مترتّب نبود…» [21]
درحالیکه مصدّق،ضمن مبارزهء شورانگیزوشتابزده بادولت انگلیس،نسبت به جواهر لعل نهروـ كه با اعتدال وعقلانیّت سیاسی باعث استقلال هند از انگلستان شده بود ـ بدبین بود و اعتقاد داشت:
-«نهرو، دوست انگلستان است و نمیتوان به او اعتماد كرد»[22].
اعتقادبه فرهنگسازی و«مهندسی اجتماعی تدریجی» وتوجه به سوادآموزی عمومی،ایجاددولت-ملّت مدرن،توسعهء ملّی،تجدّداجتماعی وتأسیس نهادهای مدنی مدرن(مانندتأسیس دانشگاه،دادگستری،احداث راه آهن سرتاسری،جدائی دین ازدولت وحضورزنان درعرصه های اجتماعی)درنظرفروغی زمینه ها وپایه های اصلی آزادی واستقلال وترقی بشمارمی رفت وبا این دیدگاه،بسان بسیاری ازروشنفکران برجستهء آن دوران،فروغی نیزازظهوررضاشاه واصلاحات اجتماعی وی پشتیبانی کرد.درهمین زمان فروغی باترجمه وتألیف کتاب سه جلدی«سیرحِکمت دراروپا»جامعهءایران را بافلسفهء غرب آشنا ساخت و باپیوستن به«حزب تجدّد»[23]کوشیدتاباملّی گرائی،توجه به تاریخ وفرهنگ ایران باستان و کوشش درنوسازی جامعه،آرمان های روشنفکران عصرمشروطیّت(مانندمیرزاآقاخان کرمانی) را تحقّق بخشد. [24]
مصدّق-امّا-باعمده کردن مبارزهء سیاسی،استقرارآزادی و دموکراسی رادر صدر ِمبارزات سیاسی خود قرارداده بودو خطاب به جبههء ملّی می گفت:
-«نجات کشورمامنحصراًدرایمان به دموکراسی حقیقی وایجادحکومت واقعی مردم برمردم است…ایجاددموکراسی هم یک راه بیش ندارد وآن،انتخابات آزاداست»[25]
بااین تقلیل گرائی،مصدّق،ضمن مخالفت با تغییرسلطنت قاجارها و انگلیسی نامیدن حکومت رضاشاه،بااصلاحات اجتماعی وی مخالف بود و دراشاره ای تلویحی به شخصیّت هائی مانند محمدعلی فروغی می گفت:
-«اگربرفرض، [ما هم] باهواداران این رژیم[رضاشاه] موافقت کنیم وبگوئیم که دیکتاتوربه مملکت خدمت کرد،درمقابل ِآزادی که ازماسلب کرد چه برای ماکرد؟»[26]
مصدّق دراین باره محدودیّت های تاریخی وضعف ساختارهای اجتماعی آن دوران را نادیده می گرفت وفراموش می کردکه در غیاب طبقات نوین اجتماعی وفقدان نهادهای مدرن مدنی ،سخن گفتن ازآزادی ودموکراسی،فریادکردن دربیابان برهوت بود.ازاین گذشته مصدّق باوجود تأکیدبرآزادی و دموکراسی و ضرورت احزاب سیاسی درکشور[27]، هیچگاه بدنبال ایجادحزب برنیامدوحتّی پس ازرسیدن به حکومت، جبههء ملّی را رهاکرد و كوششی برای ارتقای آن به يك حزب منسجم سیاسی نکرد[28].ازاین گذشته، اوازیادمی بُردکه قبل ازرضاشاه،درایران،آزادی واستقلالی وجودنداشت تارضاشاه آنرا«تعطیل»کندویا ازبین ببرَد.ازاین گذشته،درآن زمان حتّی یک رژیم آزاد ودموکراتیک درسراسرکشورهای آسیائی وجودنداشت تاسرمشق رضاشاه باشد،بهمین جهت،رضاشاه، بجای آزادی،به استقلال،توسعهء اجتماعی وتجدّد ملّی درایران توجه کرد.درچنان شرایطی بودکه عموم رهبران سیاسی و روشنفکران ترقیخواه ایران (مانند عارف قزوینی، ملک الشعراء بهار، محمدعلی فروغی، ابراهیم پورداود، احمد کسروی،علی اکبرداور،فخرالدین شادمان،نفیسی و دیگران) ظهور «مردی مقتدر» ،«مشتی آهنین» و«یک دیکتاتورمُصلح»را آرزو می کردندوبقول بهار:«همه این را می خواستند»[29].
ملک الشعرای بهار
تجربه های ناکام حکومت 28ماههء دکترمصدّق نشان دادکه باشوروشعارهای دلنشین نمی توان برمشکلات ومسائل جامعهء ایران فائق آمدولذاپس ازچندی،مصدّق نیز،خود،به اقتدارگرائی گرائیدوباکسب «اختیارات فوق العاده»،تصویب«قانون امنیّـت اجتماعی»،استقرارحکومت نظامی وسرانجام،انحلال مجلس کوشیدتاآرمان هاو اصلاحات اجتماعی خود را به پیش برَد زیرا به این نتیجه رسیده بود:
-«هیچ گونه اصلاحی ممكن نیست، مگر این كه متصدّی [مصدّق] مطلقاً در كار خود، آزاد باشد.»[30]
***
یکی ازتفاوت های اساسی فلسفهء سیاسی فروغی و مصدّق درطرز تلقّی آن دو ازاسلام و جایگاه آن درعرصهء سیاست و اجتماع ایران بود.فروغی ضمن احترام به عقایدمذهبی مردم،معتقدبه جدائی دین ازسیاست ودولت بودوازاین نظرمتأثرازمتفکران عصرمشروطیّت ودوران روشنگری فرانسه،خصوصاً منتسکیوبود.مصدّق -امّا-هرچند كه شخصیـّتی عرفی (سكولار) بودولی باورهای عقیدتی وفلسفهء سیاسی اوبا باورها و فلسفهء سیاسی عصرروشنگریاروپا،تفاوت آشکارداشت[31].اوبانوعی مصلحت اندیشی سیاسی،آزادی و اصلاحات اجتماعی را بامبانی اسلام سازگار می دانست و بهمین جهت،روحانیّون برجسته(مانندآیت الله کاشانی) ودیگرنیروهای اسلامی ازنخستین یاران و همگامان اوبودند[32].
دکترمصدّق وآیت الله کاشانی
مصدّق در سخنرانیها و پیامهایش ـ غالباً ـ ایران و اسلام را با هم و در كنار هم بكار میبُردومعتقدبود:
-« باید مملكت را همیشه اصلِ اسلامیـّت حفظ كند، خصوصاً حالا كه تجدّدمآبی، اصل است، ما نباید با این اصولی كه در جامعه است، به عنوان تجدّدهای دروغی، مملكت را خراب كنیم… امروز در مملكت ما اصلِ اسلامیت، اقوا است،اصل اسلامیـّت و اصل وطنپرستی با هم متباین نیست.» [33]
باتوجه به عضویت اوّلیهء مصدّق در«مجمع آدمیّت»،این التقاط فکری شاید متأثرازاندیشه های مَلکم خان بودکه درآستانهء جنبش مشروطیّت برای جلب وجذب نیروهای مذهبی،بر تطابق آزادی و آرای مدرن با اسلام تأکیدمی کرد[34].
مصدّق به عنوان رهبریک جنبش ملّی، به تاریخ باستانی ایران وسوابق درخشان و مفاخر تاریخی ملّت ایران عنایت والتفات کمی داشت[35]،درحالیکه فروغی درسراسرزندگی سیاسی – فرهنگی خودضمن اشاره به جایگاه بلندتمدّن و فرهنگ ایران،به خصلت صلحجو ومداراگرِ ایرانیان تأکیدمی کرد[36] ،دراین باره نیزعقایدفروغی باباورهای جواهرلعل نهرو بسیارنزدیک بود[37].محمدعلی فروغی باتأکیدبرزبان ،تاریخ وفرهنگ وملیّت ایرانی ،می کوشیدتا«هویّت ایرانی»راجایگُرین «هویّت اسلامی»سازد،کوشش های او دربرگزاری جشن هزارهء فردوسی،تاسیس فرهنگستان ایران برای جایگُزین کردن لغات بیگانه با واژگان فارسی،تشکیل انجمن آثار ملّی جهت حفظ آثار ملّی و باستانی ایران،ساختمان آرامگاه فردوسی و … تألیف کتاب های تاریخ ساسانیان، تاریخ ایران قدیم،تاریخ مختصر ایران نمونه هائی ازایران گرائی عمیق فروغی بود.
رضاشاه درمخالفت با«فرنگی مآبی»و گرایش افراطی به غرب و«غرب زدگی »می گفت:
-«نمیخواهم ایرانیان را به نسخهء بد ِ یک اروپایی تبدیل کنم. این کار ضرورتی ندارد، چون سُنّتهای قدرتمندی پشت سر آنها قرار دارند. میخواهم از هموطنانم بهترین ایرانیان ممکن را بسازم. هر کشوری قالبهای خاص خود را دارد که این قالب باید تحوّل یابد و اصلاح شود؛ به طوری که شهروندانی تربیت شوند که نسخهء دیگران نباشند. افرادی با اعتماد به نفس بار آیند و از ملیّت خود احساس غرور کنند.» [38]
بااینحال،مصدّق ضمن مخالفت با«تجدّدگرائی دروغین»،دربارهء اصلاحات اجتماعی و تجدّدملّیِ دوران رضاشاه می گفت:
-«دیكتاتور[رضاشاه] با پول ما و به ضرر ما راهآهن كشید و قضاوت و دادگستری را متزلزل كرد… چون به كمیـّت اهمیـّت میداد بر عدّهء مدارس افزود و [چون] به كیفیـّت عقیده نداشت، سطح معلومات تنـّزل كرد. كاروان معرفت به اروپا فرستاد… اگر بتدریج كه دختران از مدارس خارج میشدند حجاب رفع میشد چه میشد؟ رفع حجاب از زنان پیر و بیتدبیر چه نفعی برای ما داشت؟ اگر خیابانها اسفالت نمیبود چه میشد؟ و اگر عمارتها و مهمانخانهها ساخته نشده بود بكجا ضرر میرسید؟…»[39]
این عقاید – بعدها- برغرب زدگی آل احمدوروشنفكران دینی مانندعلی شریعتی تأثیر داشته است.[40]
***
دکتر مصدّق و محمدعلی فروغی نمایندهء دو روش و منشِ سیاسی متفاوت برای مدیریّت جامعهءایران بودند.این اختلاف منش و روش،متأسفانه،گاه،بازتاب ناسالمی درعرصهء سیاست آن زمان داشت بطوریکه مصدّق-درمجلس ششم-بازبانی شدیداً آغشته به آیات واحادیث اسلامی،فروغی رابه«تجاهر در خیانت»وتجدید«عهدنامهء ترکمانچای و برقراری کاپیتولاسیون» و«تصدیق قریب بیست کرور تومان دعاوی دولت انگلیس نسبت به ایران»متهم کرد[41]،اتهام نادرست و بی پایه ای که هم شخصیّت شریف و خوشنام،حسن مستوفی الممالک(نخست وزیروقت) آنرا مردود دانست[42]وهم محمدعلی فروغی درنامهء دردآلودی،مفصلاً به آن پاسخ داده است[43]
گفتنی است،آن زمان که فروغی به سرپرستی سیاستمدارخوشنام دیگری -بنام مُشاورالممالک- برای اعتراض به قرارداد1919 واستیفای حقوق پایمال شدهء ملّت ایران توسط دولت انگلیس (ازجمله برای ابطال همهء معاهداتی که استقلال وتمامیّت ارضی ایران راپایمال می کردند،دریافت خسارت های ناشی ازجنگ بین دولت های متخاصم وابطال همهءمعاهدات مربوط به کاپیتولاسیون) ،به«کنفرانس صلح پاریس» رفته بود،مصدّق بابی تفاوتی سئوآل انگیزی، درسوئیس به کار ِتجارت مشغول بود:
-«درآنجا(سوئیس)بودکه قرارداد9اوت1919معروف به قراردادوثوق الدوله بین ایران وانگلیس منعقدگردیدکه بازتصمیم گرفتم درسوئیس اقامت کنم وبکارتجارت پردازم.مقدارقلیلی هم کالاکه درایران کمیاب شده بود،خریده،به ایران فرستادم»[44].
باتوجه به اینکه قرارداد1919 باعث بروزاعتراضات عظیم ملّی وموجب مخالفت شدیدعموم سیاستمداران و روشنفکران ایران درخارج ازکشورشده بود[45] و مصدّق نیزعلت سفربه سوئیس را«به منظورمبارزه باقرارداد1919 درسطح جهانی»عنوان کرده[46] ،دلیل این بی تفاوتی و بی تحرّکی دکتر مصدّق جهت سفرازسوئیس به پاریس و عدم ملاقات بافروغی و مشاورالممالک دانسته نیست،امّا می دانیم که یکی ازسه عامل اصلی قرارداد1919 پسردائی متنفّذو معروف دکترمصدّق،فیروز فرمانفرما(فرزندارشدعبدالحسین فرمانفرما)بود[47]
ازاین گذشته،نخستین اقدامات اساسی برای لغوتدریجی کاپیتولاسیون،از وزارت عدلیّهء فروغی(درسال های 1290 =1910 و 1292 =1913) باتدوین قوانین غیرشرعی ِ«اصول محاکمات»،انجام شد[48].یک سال بعد( درسال1293=1914)مصدّق نیز ضمن انتشارجزوهء«کاپیطولاسیون و ایران» باکاپیتولاسیون مخالفت کردوضمن ابرازنگرانی ازاینکه«اسلام درخطراست ومی بینیم[که]روزبه روزضعیف ترمی شود.اگرماقواعداسلام رامحترم می داشتیم وبه حقیقت میل اسلام عمل می کردیم،حال وروز ِدُوَل اسلامی به این طورنمی شد»کوشیدتابه ضرورت اصلاحاتی درحقوق اسلامی وتطابق آن با «عقل وشرع» تأکیدکند.[49]
فروغی دربارهء مخاطرات ومشکلاتِ تدوین قوانین عُرفی(غیرشرعی)برای ایجادیک دادگستری مدرن درآن زمان گفت:
«… تصوّر نکنید این کارها به آسانی انجام گرفت… لطائف الحیل به کار بردیم، با مشکلات و دسیسهها تصادف کردیم… منجمله این که مقدّسین، یعنی مزدورهای (آنان)، چماق شریعت را نسبت به قوانین بلند کردند و در ابطال و مخالفت آنها با شرع شریف حرفها زدند و رسالهها نوشتند که از جمله به خاطر دارم که یکی از آن رسالهها، اول اعتراض و دلیلش بر کفری بودن آن قوانین این بود که در موقع چاپ کردن آنها فراموش شده بود که ابتدا با بسم الله الرحمن الرحیم[شروع] بشود… خلاصه با مرارت و خون دل فوق العاده و با رعایت بسیار ، اول قانونی که از کمیسیون گذشت قانون تشکیلات عدلیه بود که بر طبق آن عدلیهء ایران دارای محاکم صلح و محاکم استیناف و دیوان تمیز و متفرعات آنها گردیدید و دوم قانونی که گذشت قانون اصول محاکمات حقوقی بود که تهیه آن را مرحوم مشیرالدوله دیده و زحمت گذراندنش را از کمسیون کشیده بود، اما هنوز رسمیت نیافته بود تا اول سال ۱۳۳۰ قمری یعنی ۲۵ سال پیش نوبت اولی که من وزیر عدلیه شدم آن قانون را به رسمیّت رسانیدم و حکم به اجرای آن دادم.»[50]
***
مصدّق و محمدعلی فروغی بعنوان دوشخصیّت سیاسی متفاوت،دارای مشترکات فکری و سیاسی مهمّی نیزبودند:هم فروغی و هم مصدّق خواهان استقلال و حفظ تمامیّت ارضی ایران بودندوازمحدودیت ها وضعف نهادهای مدنی گلایه داشتند،امّاشایدمهم ترین اقدام سیاسی فروغی و مصدّق،درایت و آینده نگری آنان در دو دورهء بسیارحسّاس و بحرانی ِ تاریخ معاصر ایران بود:
فروغی با تبعیدرضاشاه ازایران و آشفتگی های سیاسی-اجتماعی گسترده وامکان فروپاشی و تجزیهء ایران ،با اخلاق و فضیلتی استثنائی،پیشنهادِ«سر ریدر بولار» [51] وزیر امور خارجهء انگلستان، مبنی براعلام جمهوری درایران را ردکرد. [52]
مصدّق نیزدر28 روزمرداد32باآینده نگری و ایراندوستی ستایش انگیزی،ضمنانفعال و عقب نشینی حیرت انگیز،باعث جلوگیری ازجنگ داخلی و درنتیجه،موجب نجات ایران ازسلطهء حزب توده و اتحادجماهیرشوروی برایران گردید.
***
گفتنی است که قوام السلطنه و دکترمحمّد مصدّق،شخصیّت هائی بوده اند درحوزهء ملّی و منطقه ای،ولی شخصیّت محمدعلی فروغی تاسطح بین المللیارتقاء می یابد.انتخاب فروغی به ریاست شورای جامعهء ملل(سازمان ملل امروزی)درسال 1308 شمسی،نشانهء بارزِشخصیّتِ ممتاز وی درسطح جهانی بود.فروغی بااین شعرسعدی،پیام فرهنگ ایران را در مجمع عمومی جامعهء ملل خواند:
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورَد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار[53]
[1]ـ نگاه کنیدبه گفتگوی نگارنده بامسعودلقمان،ایران درگذر ِروزگاران،نشرشورآفرین،چاپ دوم،تهران،1393،صص213-217.
[2]ـ درمورداخیر،سرنوشت سیدحسن تقی زاده وفخرالدین شادمان نیز-بخاطرحمایت وهمکاری آنان باحکومت رضاشاه-به سرنوشت فروغی شباهت دارد.
[3]ـ ادیبالممالک فراهانی درمنظومهء بلندی به نام«آئین فراماسون»،ازآرمان های آن ستایش کرده وحتّی انبیاءِ الهی را«نخستین ماسون های عالم» دانسته است.نگاه کنیدبه:دیوان ادیب الممالک فراهانی،به کوشش وحیددستگردی،تهران،1312،صص575-576
[4] ـ نگاه کنیدبه مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی در 30 مهر 1306 جلسهء 159
[5]-اینکه-بعدها-این جریان ترقیخواه به ابزاری برای تأمین منافع دولت های انگلیس یافرانسه بدَل گردید بحث دیگری است.
[6]ـ آدمیّت،فریدون،فکر آزادی و مقدمهء نهضت مشروطهء ایران،صص 206-217.
[7]ـ اصطلاح«مهندسی اجتماعی تدریجی»ازکارل پوپراست.نگاه کنیدبه:جامعهء باز ودشمنان آن،ترجمهءعزّت الله فولادوند،صص354-375
[8]ـ صوراسرافیل، شمارهء 15،به نقل از طلوعی،محمود،:بازیگران عصر پهلوی، از فروغی تا فردوست، نشر علم،ج1، تهران،1374،ص28
[9]ـ در بارهء این رساله نگاه کنیدبه پیشگفتارارزشمندچنگیزپهلوان،«حقوق اساسی یعنی آداب مشروطیّت دُوَل»، محمدعلی فروغی»:درزمینهء ایران شناسی،تهران،زمستان 1368،صص329-421
[10]ـ مصدّق دارای 7جلدکتاب و7مقالهء حقوقی است .مجموعهء خاطرات،نامه هاوسخنرانی های وی نیز در 7کتاب انتشاریافته است.
[11]ـ ایرج افشاربااستنادبه یادداشت های روزانهء فروغی جوان،ضمن اشاره به «زبان دانی»فروغی، تأکیدمی کند:«خریدن کتاب های اروپائی(فرانسوی وانگلیسی)جزء واجبات زندگیش بود». یادداشت های روزانهء محمدعلی فروغی،به کوشش ایرج افشار،نشرکتابخانه،موزه ومرکزاسنادمجلس شورای اسلامی،تهران،1388،صص9-12
[12]ـ تعدادتألیفات،ترجمه ها ،تصنیفات ،تصحیحات،مقالات وسخنرانی های محمدعلی فروغی بیش از40 جلد است.گزیدهء نوشتههاوسخنرانی های نهرو در 20 جلد منتشرشده . کتاب«نگاهی به تاریخ جهان»نهرو در3 جلدودر1944 صفحه با ترجمهء شیوای محمود تفضّلی به فارسی انتشاریافته است.
[13]ـ یادداشت های روزانهء فروغی،ص176 مقایسه کنیدبانظراودربارهء «شارلاتانی وهوچی گری و انترنگ بازی»ی مردم زمانش:مقالات فروغی،ج2،انتشارات يغما،تهران، 1355،صص64-65
[14]ـ یادداشت های روزانهء فروغی،ص245
[15] -مصدّق،خاطرات وتألّمات ،ص252.
[16]ـملکی درتحلیل دقیقی ازعلل شکست نهضت ملّی،ضمن اشاره به سیاست های مصدّق تأکیدمی کند:« عوض این كه مردم را رهبری كنیم، به دنبال آنها روانه شدیم و اسیر احساساتی بودیم كه به مردم عوام تلقین شده بود. عوض این كه مصلحت كشور و مردم را در نظر بگیریم، دائماً میگفتیم: «مردم در بارهء این كار چه خواهند گفت؟»… رهبری، دنبالهروَی از عوام نیست…رهبری صحیح عبارت ازهدایت وروشن کردن فکرعامّه وسوق دادن آن ها به طرف هدف های واقع بینانه است».نگاه کنیدبه:ملكی،مقالهء«تحلیل مختصری ازگذشته برای ترسیم راه آینده»،در:نبردزندگی،سال اولّ،شمارهء10،26اردیبهشت 1335،صص27-59.
[17]ـ مقالات فروغي،ج2، «جواب فروغی به مطبوعات انگلیس»، ص 25.
[18]ـ یادداشت های روزانهء فروغی،صص172-173
[19]ـ مقالات فروغي،ج2،ص 65
[20]ـ فروغی،پیشین،2 ،ص 21
[21]ـ فروغی،پیشین،ج2،ص20
[22]ـ زیرك زاده،پیشین، ص343
[23]ـ «حزب تجدّدازاصلاح طلبان تحصیلکردهء غرب تشکیل شده بود…این حزب خواستارجدائی دین ازسیاست،ایجادارتش منضبط وبوروکراسی کاآمد،پایان دادنبه امتیازات اقتصادیو صنعتی کردن کشور،جایگزین کردن سرمایهء داخلی به جای سرمایهء خارجی،تبدیل کردن چادرنشینان به کشاورز،نظام مترقی مالیات بردرآمدایجادتسهیلات آموزشیبرای همگان ازجمله زنان،ایجادامکانات برای شکوفائی استعدادها وترویج زبان فارسی به جای زبان های محلّی درسراسرکشوربود»:آبراهامیان،یرواند،ایران بین دوانقلاب،ترجمهء کاظم فیروزمند،حسن شمس آوری ومحسن مدیرشانه چی،نشرمرکز،تهران،1377،صص110-111
[24]ـ برای آگاهی ازعقایدمیرزاآقاخان کرمانی دراین باره،نگاه کنیدبه: آدمیت، فریدون،اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی ، انتشارات پیام، تهران،1357،خصوصاًصص206و255-257
[25]ـ باخترامروز،8دی ماه 1328
[26]ـ نطق مصدّق در مجلس چهاردهم، سهشنبه 16 اسفند 1322
[27]ـ خاطرات وتألّمات،ص62
[28]ـ نگاه كنيد به:ملكی،احمد،تاريخچهء جبههء ملّي، تهران، 1332،صص21-23؛ ملكی،خلیل، نامهها، ص414
[29]ـ بهار،محمدتقی،تاریخ مختصراحزاب سیاسی،ج1،تهران،1357،ص واو،ی وص100؛مقایسه کنیدباسخن احمدکسروی دراین باره:زندگانی من،نشرجار،تهران ،1355،ص186.شاهرخ مسکوب ضمن اینکه رضاشاه را«سرنوشت تاریخی جامعهءایران»می داند،وی را«خَلَفِ صِدقِ انقلاب مشروطيت»می خواند.ماشالله آجودانی نیزرضاشاه را«قهرمان انقلاب مشروطیّت» می نامد.نگاه کنیدبه:مسکوب،دربارهء سیاست وفرهنگ،گفتگوباعلی بنوعزیزی، نشرخاوران،پاریس، ،1373،ص15؛آجودانی،ایران درگذرروزگاران[مسعودلقمان]ص124
[30]ـ نامهء مصدّق به آیت الله کاشانی بتاریخ 6مرداد1331 ،مكّی، ج5، ص327؛ مكّی، وقایع سیام تیر، ص342
[31]ـ آبراهامیان مصدّق را«فرزندعصرروشنگری» دانسته است.نگاه کنیدبه:
[32]ـ نگاه کنیدبه بخش «مصدّق و مذهب»درهمین کتاب.همچنین نگاه کنیدبه: سحابی،عزت الله [زیرنظر]،دولت ملّی ،مصدّق وکودتا، مقالهء«دین وعالمان دینی دراندیشه وکرداردکترمصدّق»،نشرطرح نو،تهران،1381،صص401-417
[33] ـ نطق مصدّق در مجلس شورای ملّی،19شهریور1305و18خرداد1306
[34]ـ نگاه کنیدبه:آجودانی،ماشاالله،مشروطهء ایرانی،نشرفصل کتاب،لندن،1997/1376،صص312-316
[35]ـ برای نمونه نگاه كنید به:باخترامروز،16دی ماه 1331
[36]ـبرای نمونه نگاه کنیدبه مقالهء «ایران را چرا باید دوست داشت؟»:
[37]ـ نگاه کنیدبه :نهرو،تاریخ جهان،ج2،ترجمهء محمودتفضّلی،انتشارات امیرکبیر،تهران،1355،صص942-946
[38]ـ سخنرانی رضاشاه خطاب به دانشجویان عازم اروپا در سال 1309=1930:جان فوران،مقاومت شکننده،ترجمهء احمدتدین،موسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران،1378،ص 338
[39]ـ نگاه كنید به نطق مصدّق در مجلس چهاردهم، سهشنبه 16 اسفند 1322
[40] ـ نگاه كنید به: آلاحمد، كارنامهء سه ساله، صص 166-167؛ غربزدگی، صص28 و 35-37 و 102-103؛ در خدمت و خیانت روشنفكران، ج2، صص 55-56، 63، 66، 68، 73-74 و 232؛ شریعتی، بازگشت به خویش، ص85، شیعه، صص 35 و 129؛ بازشناسی هویـّت ایرانی ـ اسلامی، صص245-246
[41]ـ نگاه کنیدبه نطق مصدّق در مجلس شورای ملّی، 29شهریور1305، جلسهء 11
[42]ـ نگاه کنیدبه پاسخ مستوفی الممالک،مذاکرات مجلس شورای ملّی، 29شهریور1305، جلسهء 11
[43]ـ این نامه با شمارهء 734 در مخزن خطی کتابخانهء ملی موجود است وبرای اولین باردرمقالهء خانم حوریهء سعیدی منتشرشده است:« محمدعلی فروغی (ذکاءالملک) در رویارویی با محمّدمصدق(مصدق السلطنه)»،نشریهء گنجینهء اسناد،شمارهء61 ،بهار 1385،صص 48 – 56.
[44]ـ مصدّق،خاطرات وتألمات،ص118.
[45]ـ دربارهء قرارداد1919وتأثیرات آن نگاه کنیدبه کتاب درخشان دکترقاسم غنی:ایران؛برآمدن رضاخان…،ترجمهء حسن کامشاد،انتشارات نیلوفر،چاپ چهارم،تهران،1385،صص39-80
[46]ـ مصدّق، درگفتگوجلیل بزرگمهر،تقریرات محمدمصدّق در زندان ،ص156
[47]ـ گفتنی است که مصدّق در 12سالگی پدرش را ازدست دادوعبدالحسین فرمانفرماقیمومیّت وسرپرستی او را برعهده گرفت.مصدّق مدتی مسئول اموردفتری واداری فرمانفرمابود.
[48]ـاین اقدامات فروغی سرانجام در 20 اردیبهشت 1306منجربه لغوكاپیتولاسیون اروپاییان درایران گردید.
[49]ـ نگاه کنیدبه:مصدّق ومسائل حقوق و سیاست ،گردآوری ایرج افشار،نشر سخن، تهران،1382صص39 تا 77 خصوصاًصفحات49-55
[50]ـ نگاه کنیدبه سخنرانی محمدعلی فروغی در دانشکدهء حقوق دانشگاه تهران درسال1315: سیاستنامه ذکاءالملک،به اهتمام ایرج افشار و هرمز همایونپور، نشر کتاب روشن،تهران،1389،ص276
[51] – Bullard,sir Reader
[52]– مقایسه کنیدباموضع محمدساعدمراغه ای دربرابرپیشنهادمولوتوف،وزیرامورخارجهء شوروی، ونیزبرخوردساعدمراغه ای با ریدر بولار: خاطرات دکتر امیراصلان افشار،به کوشش علی میرفطروس،چاپ دوم،نشرفرهنگ،کانادا،2012 ، صص142و148-150
[53]– دربارهء جایگاه علمی ،فرهنگی وسیاسی محمدعلی فروغی نگاه کنیدبه: جهان بیگلو،رامین،« عقلانیّت و مدرنیته در نوشته های محمدعلی فروغی»:ایران نامه،سال بیستم،شمارهء1،آمریکا،زمستان 1380؛جهان بیگلو،رامین،«فروغی وبنیادلیبرالیسم ایرانی»،در:
حقّدار،علی محمّد،محمدعلی فروغی وساخته های نوین مدنی،تهران،1384؛میلانی،عبّاس،در گفتگوبامسعود لقمان:ایران درگذر ِروزگاران،نشرشورآفرین،تهران،1393،صص151-160.برای آگاهی ازمجموعه مقالات متنوعی دربارهء فروغی نگاه کنیدبه سایت انسان شناسی و فرهنگ،«پروندهء فروغی»:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر