فریدون وهمن – اگر بخواهیم از میان برجستهترین دانشمندان ایرانی در قرون اخیر سه تن را که فرهنگ و ادب ایران زمین سخت مرهون ایشان است نام ببریم، نخستین نامی که بر ذهن و زبان میگذرد دکتر احسان یار شاطر است. این سخن نه تعارف و مجامله است و نه غلوّ و مبالغه. هر که بگوید میآیدش از عهده برون. این سخن همچنین نادیده انگاشتن دستاوردهای فرهنگی و ادبی صدها دانشمند که نامشان صفحات تاریخ و ادب ایران را در چند قرن اخیر مزیّن داشته نیست. اما جوهر و ویژگی خدمات گرانقدر دکتر یارشاطر به فرهنگ ایران، که به کار او چنین اصالت و درخشندگی داد از مقولهی دیگری است:
عشق بی حدّ و مرز او به ایران زمین و فرهنگ آن؛ دانش وسیع او در زمینه ایران شناسی، لهجهها، تاریخ ادبیات و فولکلور ایران، که حاصلش بیش از دهها جلد کتاب و قریب دویست مقاله و رساله است؛ نوآوریهای گوناگون و بدیع او در خلق زمینههای تازهی تحقیق و تتبّع؛ پایمردی و کوشش خستگیناپذیرش در به پایان بردن کاری که به آن اعتقاد داشت؛ پیشگامی او در بلندآوازه ساختن فرهنگ ایرانزمین در جهان از جمله با خلق و انتشار دانشنامهی ایرانیکا، و سرانجام کشف استعدادهای علمی و تشویق و پشتیبانی بی دریغ او از دانشمندان جوان. به همهی اینها– و بیش از اینها که شاید ناگفته ماند– باید قلم توانا، لطیف و پر طنز، بیان شیرین، محضر گرم و صفای دوستی او یاد نمود.
دکتر یارشاطر در ۱۲ فروردین ۱۲۹۹ (۱۹۲۰) در همدان در خانوادهای بهائی از اهل کاشان متولد شد. پدرش هاشم یارشاطر در کسوت بازرگانان به تحصیل علم شوقی وافر داشت، عربی و اسپرانتو را به خوبی فرا گرفت و بعدها در مدرسهی تربیت تهران که بهائیان تاسیس کرده بودند به تدریس این دو زبان پرداخت. مادر ایشان بانویی خوشذوق و شیفتهی طبیعت و موسیقی بود. صدای زیبایی داشت و نی هم مینواخت. هم او بود که عشق به موسیقی و ادبیات را در سرشت فرزند نهاد و شوق به تحصیل و خدمت به جامعه را در دل او افروخت. یارشاطر در کودکی پدر و مادر را از دست داد و او و خواهر و برادرانش هر یک تحت سرپرستی یکی از فامیل قرار گرفتند.
پس از پایان تحصیلات دبستانی و دبیرستانی در همدان، کرمانشاه و تهران ابتدا به تحصیل در دانشسرای عالی معلمین و سپس در دانشگاه تهران پرداخت. در سال ۱۳۲۶ (۱۹۴۱) به دریافت درجه لیسانس در رشته زبان و ادبیات فارسی نایل گردید و چند سال بعد رساله دکترای خود را با عنوان «شعر فارسی در نیمهی دوم قرن نهم» با درجه عالی گذراند و سمت دانشیار زبان و ادبیات فارسی در دانشکده الهیات یافت. دکتر یارشاطر همواره با امتنان از اساتید خود در آن دوره، از جمله دانشمندان فقید ابراهیم پورداود، محمدتقی بهار، احمد بهمنیار، عباس اقبال و دیگران یاد میکرد.
در سال ۱۳۲۶ (۱۹۴۷) با بورس یکسالهای برای ادامه مطالعه در رشته تعلیم و تربیت عازم انگلستان شد. ملاقاتی که دکتر یارشاطر در این سفر با ایرانشناس نامی پروفسور هنینگ Walter B. Henning داشت مسیر زندگانی او را تغییر داد. هنینگ از نامدارترین نوابغ ایرانشناسی و شخصیتی مورد احترام همگان بود.
دکتر یارشاطر در مدرسه علوم شرقی لندن به تحصیل زبانها و ادبیات باستانی ایران رو آورد و اقامت یکسالهاش به پنج سال انجامید. پس از اخذ درجه دکتری و بازگشت به ایران ابتدا با سمت دانشیاری استاد پورداود به تدریس زبانهای باستانی ایران در دانشکده ادبیات تهران پرداخت و پس از بازنشسته شدن استاد پور داود به سمت استاد کرسی «فرهنگ ایران باستان» برگزیده شد.
آشنائی و ارادت و شاگردی من با استاد یارشاطر که از سالهای تحصیل در دانشکده ادبیات تهران و بعد در بنگاه ترجمه و نشر کتاب (از بنیادهای او) آغاز شد. در اواخر دهه پنجاه میلادی با معرفینامهای از استاد یارشاطر در جیب عازم لندن شدم و به مدرسه علوم شرقی وابسته به دانشگاه لندن رفتم. پروفسور مری بویس Mary Boyce و پروفسور گرشویچ Ilya Gershevitchو دیگر اساتید مرا به گرمی پذیرفتند و آنجا بود که به احترام فراوان ایشان به دکتر یارشاطر و نام او پی بردم. پرفسور مری بویس میگفت که هنینگ در همان نخستین هفتههای دیدارش با یارشاطر، با ملاحظه استعداد خارقالعاده او، به شاگردان و همکارانش گفته بود یارشاطر چون ستاره تابناکی در آسمان ایرانشناسی خواهد درخشید.
در سال ۱۳۳۳ (۱۹۵۴) دکتر یارشاطر بنگاه ترجمه و نشر کتاب را بنیان نهاد که وابسته به بنیاد پهلوی بود ولی کاملا استقلال مالی و اداری داشت. هدف یارشاطر انتشار کتابهای درست و متقن با طبعی شایسته، و با تهذیب و ویراستاری بر سبک کتابهای چاپ غرب بود. بنگاه با اقدامی بی سابقه در یک روز پنج جلد کتاب شامل مهمترین آثار ادبی و فلسفی جهان منتشر ساخت و با این گام نه تنها تحسین کتاب دوستان و اهل علم را برانگیخت، بلکه نشر و طبع کتاب را در ایران وارد مرحله تازهای ساخت زیرا به زودی ناشرین دیگر کمابیش همان روش را در پیش گرفتند. دکتر یارشاطر به تدریج دایره انتشارات بنگاه را وسعت بخشید و مجموعههای «متون فارسی» و «ایرانشناسی» و «آثار فلسفی» و «ادبیات برای جوانان» و «خواندنیهای کودکان» و آیینه ایران» و چند مجموعه دیگر را بر آن افزود و به زودی تعداد کتابهایی که به این شیوه در بنیاد نشر میشد به صدها بالغ گردید.
در همان سالها به ایجاد «انجمن کتاب» به منظور ترویج کتابخوانی و تاسیس کتابخانههای ثابت و سیّار و انتشار فهرست کتابها و ایجاد نمایشگاههای کتاب همّت گماشت و مجله راهنمای کتاب را برای معرفی و انتقاد درست و علمی کتابهای تازهچاپ یا معرفی آثار کهن منتشر ساخت. زندهیاد ایرج افشار سردبیری این مجله را بر عهده داشت.
دکتر یارشاطر در سال ۱۳۳۵ (۱۹۵۶) به دبیری «انجمن فلسفه و علوم انسانی» وابسته به یونسکو برگزیده شد. در سال ۱۳۳۷ (۱۹۵۸) به دعوت دانشگاه کلمبیا برای تدریس به مدت یک سال عازم امریکا شد و این سفر منجر به توسعه دایره مطالعات خاورمیانه در دانشگاه کلمبیا و تأسیس کرسی مستقلی در رشته ایرانشناسی گشت که سمت استادی آن به خود ایشان واگذار گردید.
در همان سالها به ابتکار و سرپرستی دکتر یارشاطر «مرکز تحقیقات ایرانشناسی Center for Iranian Studies» در دانشگاه کلمبیا تأسیس شد و فعالیتهای استاد وارد مرحله تازهای گردید. این مرکز علاوه بر اجرای برنامههای منظّم سخنرانی، نمایش آثار هنری، فیلم، کنسرت که همگی به هدف شناسایی فرهنگ ایران انجام میگرفت اقدام به انتشار مجموعههای مختلفی نمود. از جمله: «مجموعه میراث ایران» که به ترجمه آثار برگزیده زبان فارسی و سایر زبانهای ایرانی به زبانهای عمده خارجی اختصاص دارد و تا کنون بیش از ۴۰ اثر به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی و ژاپنی در این مجموعه منتشر شده است. «مجموعه پژوهشهای ایرانشناسی» در زمینه تاریخ و تمدن و فرهنگ و ادبیات ایران با ۱۴ مجلد کتاب. «مجموعه ادبیات نوین ایران» که تا کنون ۹ مجلد کتاب در آن انتشار یافته. «مجموعه سخنرانیهای ایراد شده در کلمبیا در باره مطالعات ایرانی» تا کنون ۱۲ مجلد کتاب در این مجموعه انتشار یافته است. «مجموعه متون فارسی»، ادامه کاری که استاد در بنگاه ترجمه و نشر کتاب آغاز کرد. نخستین کتاب چاپ انتقادی «شاهنامه فردوسی» بود که به همّت دکتر جلال خالقی مطلق استاد دانشگاه هامبورگ انجام گرفت و در شش جلد نشر شد. «تاریخ ادبیات ایران» در ۱۴ جلد طرحریزی شده و چندین مجلّد آن تا کنون منتشر گردیده است. این مجموعه زیر نظر هیأت تحریریهای از اساتید برجسته دانشگاههای معتبر جهان تهیه میشود.
دکتر یارشاطر به دعوت دانشگاه کمبریج با مشارکت برخی از ایرانشناسان انتشار «تاریخ ایران از پایان حکومت هخامنشیان تا پایان دوران ساسانی» را سرپرستی نمود و دو فصل مهم از این مجموعه یعنی «تاریخ ملّی ایران» و «آیین مزدک» و همچنین مقدمه کتاب را که مشتمل بر نظر اجمالی به تاریخ هزار ساله ایران است خود به تحریر آورد. کار بزرگ دیگری که زیر نظر او انجام گرفت «ترجمه تاریخ طبری با توضیحات و حواشی» بود. تاریخ طبری به زبان عربی از منابع غنی تاریخ ایران است که بر اساس تاریخ بلعمی و یا دیگر تواریخ کهن ایران، که حال از بین رفته، به تحریر آمده است. تمامی این اثر مهم اینک به همت پروفسور یارشاطر به زبان انگلیسی در چهل مجلد با توضیحات و شروح منتشر شده است.
دانشنامه ایرانیکا
آنچه در بالا برشمردیم کافی بود تا گویای جایگاه بلند و استوار استاد یارشاطر در میان مفاخر علمی ایران باشد و نام او را تا ابد جاویدان سازد. اما جواهری درخشان که تا ابد بر تارک همه دستاوردهای او خواهد درخشید انتشار دانشنامه ایرانیکاست.
بطور خلاصه باید گفت دانشنامه ایرانیکا در صدها پژوهش مستند آنچه دانستنی درباره ایران و فرهنگ ایران هست، از نخستین روزهای تشکیل سرزمینی به نام ایران تا امروز میکاود و به شیوهای علمی عرضه میدارد و در دسترس نسل امروز و نسلهای آینده قرار میدهد. این دانشنامه که با همکاری صدها دانشمند سراسر دنیا نشر میگردد فقط حوزه جغرافیایی ایران امروز را شامل نمیشود بلکه مشتمل بر همه دانستنیهایی است که در سدهها و هزارهها پیکره فرهنگ و دانش و افکار و احوال و اطوار اقوام ایرانی را شکل بخشیده. مراد از اقوام ایرانی مردمی هستند ایرانی، کرد، تاجیک، ازبک، افغان، ترکمن و امثال آن که در حوزه وسیعی از آسیا و خاورمیانه سکونت دارند، از فرهنگ ایران تاثیر پذیرفتهاند و با ما علایق مشترک دینی، فرهنگی، قومی و نژادی دارند.
پروفسور ریچارد فرای Richard Frye ایرانشناس نامدار در مورد ایرانیکا مینویسد: «دانشنامه ایرانیکا شاهکاری است شکوهمند. هیچ طرح پژوهشی دیگری در سراسر مطالعات خاور میانه وجود ندارد که به اندازه این اثر در خور پشتیبانی باشد.» پروفسور لازار G. Lazard استاد دانشگاه پاریس آن را «بنیانی عظیم» نامیده و پروفسور روی متحده Roy. P. Mottahedeh مینویسد «انبوهی است باور نکردنی از اطلاعات عالمانه درباره ایران و فرهنگ و تمدن ایرانی و روابط این فرهنگ با فرهنگهای دیگر». استاد محمد جعفر محجوب به حق انتشار ایرانیکا را با کار سترگ فردوسی در خلق شاهنامه و زنده ساختن سخن فارسی برابر دانست.
از نقل قولهای فراوان دیگر در مورد این اثر جاودانی میگذریم و یادآور میشویم که دانشنامه همزمان در اینترنت بطور رایگان قابل دسترسی است. نه تنها میتوان به مقالاتی که تا کنون در مجلدات گوناگون دانشنامه آمده دسترسی حاصل کرد بلکه بسیاری مقالات که آماده است ولی هنوز نوبت الفبائی درج آن نرسیده در این گنجینه گرانبها در اختیار عموم قرار دارد.
مقدمات انتشار ایرانیکا پیش از انقلاب ایران آغاز شد و قرار بود به عنوان کاری ملّی و فرهنگی هزینه آن را سازمان برنامه تامین نماید. با انقلاب ایران تنها منبع درآمد ایرانیکا ناگهان قطع شد و این پرسش مطرح گردید که آیا میتوان ایرانیکا را ادامه داد یا باید برای همیشه از آن صرف نظر نمود. در میان همه ناامیدیها استاد یارشاطر با گامی استوار تصمیم به ادامه کار گرفت و با وجود دشواریهای مالی فراوان توانست بنیاد مالی استواری برای ایرانیکا به وجود آورد و دوام و بقای این مؤسسه بزرگ فرهنگی را برای همیشه میسر سازد.
دکتر یارشاطر و جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی از نخستین روزها کمر به دشمنی با دکتر یارشاطر و مجاهدات او در زمینه فرهنگ و زبان ایران بست. دکتر یارشاطر نه تنها شهرت به بهائی بودن داشت بلکه برای جاودانی ساختن فرهنگ و زبان ایران میکوشید و این هر دو در تضاد کامل با خواستههای انقلابیون مسلمان بود. نخستین ضربه به دکتر یارشاطر قتل خواهر او نورانیه خانم یارشاطر در تهران بود، خانمی مسن که تنها میزیست و در همان اوایل انقلاب او را شبی در خانهاش با چاقو قطعه قطععه ساختند.
برای نگارش مقالات متعدد ایرانیکا یارشاطر نیاز به همکاری با دانشمندان ایران داشت و به این منظور از کمکهای ارزنده دکتر احمد تفضلی و علی اکبر سعیدی سیرجانی بهره میبرد که هر دو صاحب مقالاتی نیز در دانشنامه ایرانیکا هستند. دکتر احمد تفضلی از برجستهترین ایرانشناسان و پژوهندگان در زبانهای کهن ایران در سطح جهانی بود که او را ناجوانمردانه در قتلهای زنجیری کشتند، و سعیدی سیرجانی ادیب و نویسنده با ذوق و شجاع و صاحب کتابهای انتقادی متعدد مثل «در آستین مرقع» و «ای کوتهآستینان» را زندانی ساختند و در همان زندان به قتل رساندند.
جمهوری اسلامی به این نیز اکتفا نکرد و با تهیه و پخش سلسله برنامههایی در تلویزیون به نام «هویت» به لجنمالی برخی از شخصیتهای ایراندوست از جمله دکتر یارشاطر و دانشنامه ایرانیکا پرداخت که در حقیقت مصداق کوشش بیحاصلی در گِل مالیدن بر چهره خورشید بود.
*****
آنان که از نزدیک با دکتر یارشاطر کار کردهاند با سختکوشی او و دلبستگی عمیقی که وی به کارهای فرهنگی مخصوصا ایرانیکا نشان میداد آگاهند. استاد یارشاطر در کار علمی هیچگونه سهلگیری و مماشاتی را نمیپذیرفت و اگر به درستی فکر یا کاری اعتقاد داشت با پرداختن هر بها و هزینهای در انجام آن میکوشد. برای اعتلای فرهنگ و ترویج ادب و هنر ایران دست و دلی چون دریا داشت و تمام ثروت خود را صرف این کار کرد. ولی در امور دیگر به صرفهجویی پایبند بود. بنگاه ترجمه و نشر کتاب، در سالیانی که من در ایران با آن همکاری داشتم چند اتاق کوچک در طبقه اول ساختمانی در خیابان نادری بود. هر کس برای نخستین بار به آنجا قدم میگذاشت و با فعالیتهای وسیع انتشاراتی بنگاه آشنا بود حیرت میکرد که چگونه مکانی چنان محقّر میتوانست در کاری چنان سترگ به کار رود. کسانی که محل دانشنامه ایرانیکا و مرکز مطالعات ایرانی در نیویورک را دیدهاند نیز از ملاحظه کوچکی محل و دستاوردهای علمی بزرگی که از آن میزاید از تعجب خودداری نمیکنند. خود استاد یارشاطر کوچکترین اتاق را در اختیار داشت که به سختی میشد سه نفر را در آن پذیرفت. در همان اتاق وی تا واپسین سالهای حیات پر افتخار خود از ۶ صبح تا پاسی از شب به نگاشتن یا ویراستاری مقالات ایرانیکا و دهها امور متنوع فرهنگی میپرداخت.
دکتر یارشاطر در معاشرتهای خانوادگی و خصوصی محضری گرم و شیرین داشت. به شعر و موسیقی و صدای خوش عشق میورزید. سخنش پر طنز و شیرین و کلامش دلنشین بود. آثار او به زبان فارسی، چه به صورت کتاب یا مقالات و حتی نامههای خصوصی هر یک نمونههایی از نثری شیرین، والا و خواندنی است و گاه انسان حسرت میخورد که چه زود سخن به پایان آمد.
دانشگاه هاروارد یک بورس پژوهشی به نام استاد یارشاطر تاسیس نمود و جایزهای از سوی بنیاد رودکی در ونکوور به نام ایشان برقرار گردید که هر دو سال یک بار به پژوهندگان جوان پرداخت میشود. در دانشگاههای لندن، هاروارد و کالیفرنیا رشته سخنرانیهایی هر دو سال یک بار به نام ایشان ایراد میشود و صورت کامل آن به صورت کتابی منتشر میگردد. در سال ۱۹۹۰ که استاد به مقام بازنشستگی رسید جشننامهای مرکب از مقالات تحقیقی ایرانشناسان به افتخار ایشان منتشر گردید.
هفتاد سال پیش پروفسور هنینگ شاگرد خود را ستارهای نامید که در جهان ایرانشناسی خواهد درخشید. آن ستاره در آن آسمان به خورشیدی فروزان تبدیل شد و نامش با فرهنگ و ادب و زبان ایران برای همیشه قرین و ابدی گردید.
*فریدون وهمن پژوهشگر دانشگاه کپنهاگ
کیهان لندن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر