۲۷ شهریور ۱۳۹۷

بهای سخن گفتن بات‎ها و ربات‎ها در نظام اسلامی سرنوشت ستار بهشتی است!

- توییتر خط مقدم برخورد ایده‎هاست.
- سلاح آدم‎هایی مثل ظریف تملّق و دروغگویی است او حرف‎های احمدی‎نژاد را به انگلیسی می‎گوید. آنها رأی مردم را به گروگان گرفته‌اند.
- چنان بلایی به سر این مردم آوردند که حاضرند به آب و آتش بزنند و فرار کنند به صربستان بروند یا با قایق خودشان را جزایر استرالیا برسند.
-کسانی که به خاطر اختلاف عقیده با دیگران دنبال حذف آنها هستند فاشیست‌های کوچولو هستند.
- من به چشم خود دیده‌ام هنرمندانی را که به خاطر ابراز عقیده مورد حمله قرار گرفتند و لطمه مالی دیده‌اند.
محمدجواد ظریف در شهر ساکرامنتو کالیفرنیا تابستان ۱۳۵۹ (تظاهرات انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا)، کاربران توییتر با انشار این تصویر به کنایه نوشته‎اند: ظریف وقتی ربات بود!
کیهان لندن، حامد محمدی- «بات»، «روبات» و فیک برچسبی است که وزیر خارجه جمهوری اسلامی بر هزاران کاربر توییتر می‎چسباند که اغلب آنها یا منتقد و مخالف سیاست‎های جمهوری اسلامی و یا اساسا خواستار جابجایی آن با یک نظام مدرن ودمکرات هستند.
محمدجواد ظریف در طرح این ادعا همراهانی هم دارد، که یک سرشان به رسانه‏‌های فارسی‌زبان خارج از کشور و بخشی از شاغلان آن و نایاکی‎ها وصل است و سر دیگرش به رسانه‎هایی که صاحبان آن بر سفره انقلاب نشسته‎اند و لقمه‎ی چرب می‎گیرند. اینان به قول معروف، ماله‎کشان سیاست‌های تخریبی رژیم اسلامی ایران هستند که در تحریریه‎ روزنامه‎های عمدتاً استمرارطلب دست به قلم‌اند.
«اپوزیسیونی از ربات‌ها» عنوان یکی از گزارش‎های روزنامه‎ اصلاح‏‌طلب اعتماد در روز دوشنبه، ۲۶ شهریور، در روزی است که در تیتر اول خود ادعای بی‌پایه‌ی احمد زیدآبادی را محور قرار داده است. احمد زیدآبادی در نوشته‌ی تلگرامی خود، فحاشی‌ها و هتاکی‎های برخی کاربران شبکه‎های اجتماعی را به براندازان نسبت داده‎ بدون آنکه هیچ اشاره‎ای به ریشه‎های فرهنگی و اجتماعیِ «عادت ناپسند هتاکی» کرده باشد که به فراوانی می‌توان مثال از زبان و بیان زمامداران جمهوری اسلامی و رسانه‌هایش در چهل سال گذشته آورد! روزنامه اصلاح‌طلب اعتماد همراه با خبرگزاری‌هایی مانند تسنیم و فارس و کیهان تهران، کاربران فعال مخالف نظام جمهوری اسلامی را در توییتر «سربازهای جنگ نرم» خوانده و همراه با محمدجواد ظریف تلاش می‌کنند همه مخالفان را به سازمان مجاهدین خلق نسبت دهند. در این تلاش مکر و حیله‌ای مذبوحانه خوابیده است چرا که می‌خواهند مدیریت شبکه‌های اجتماعی، به مسدودکردن حساب‌های کاربران مخالف رژیم بپردازند و بهانه «مجاهدین» تنها راهی است که به فکرشان رسیده است.
گزارش روزنامه اعتماد برگرفته از گزارش پایگاه خبری الجزیره مستقر در قطر، دوست کنونی جمهوری اسلامی،  است، جایی که با طرح نام تریتا پارسی بنیانگذار شورای ملی ایرانیان آمریکا (نایاک) بارها تاکید شده اعضای سازمان مجاهدین در آلبانی پشت این بات‎ها هستند! با توجه به وضعیت مجاهدینی که از اردوگاه‌ مستقر در عراق به تیرانا منتقل شده‌اند، این ادعایی بس سخیف است و بیانگر بیچارگی مطرح‌کنندگان آن.
محمدجواد ظریف نیز با انتقاد از مسدود شدن ده‎ها اکانت وابسته به جمهوری اسلامی و ارتش سایبری نظام که علیه کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا فعال بوده‌اند، لینک گزارش الجزیره را توییت کرده است. ظریف نوشته «سلام جک. توییتر، حساب کاربران واقعی ایرانی شامل مجری‎های تلویزیونی و دانشجویان را با فرض اینکه بخشی از یک عملیات نفوذ هستند، بست. چطور است به ربات‎های واقعی! در تیرانا (پایتخت آلبانی) که برنامه تبلیغی تغییر رژیم در ایران را که از واشنگتن هدایت می‎شود، نشخوار می‎کنند، نگاهی بیندازی؟»
سابقه پاسکاری‎های رسانه‎ای ظریف و اعضای نایاک زیاد است و این‎بار هم الجزیره میدان این بده و بستان شده.
این همه در حالیست که توییتر در ایران فیلتر است! اما محمدجواد ظریف و بسیاری از مقامات نظام بی‎آنکه به روی خودشان بیاورند از مسدود شدن اکانت‎های بوقچی‎های فحاش و ضد آمریکایی جمهوری اسلامی گلایه می‎کند و همزمان مخالفان را «بات» و «ربات» می‎نامد.
در توییتر چه می‎گذرد که نظام را با مشکل روبرو کرده؟ آرش سبحانی خواننده و نوازنده‌ و از بنیانگذاران گروه «کیوسک» یکی از هزاران کاربر توییتر است که دیدگاه‎های انتقادی‎اش مورد توجه قرار می‌گیرد.
آرش سبحانی
آرش به قول توییتری‎ها «وسط‌باز» نیست و نظرات خود را صریح می‎گوید. او که این روزها با همکاران‌اش در کیوسک سرگرم ساخت و تصویربرداری یک آلبوم جدید است در این‌باره می‎گوید، مثل بقیه ایرانی‎ها حال و هوای پُرنوسانی دارد و «مثل نرخ دلار» بالا و پایین می‎رود: «…ساخت آلبوم این بار خیلی بیشتر طول کشید، با توجه به اتفاقاتی که در ایران می‎افتد، هر لحظه احساسات آدم عوض می‏‌شود، گاهی درجه حرارت آدم به ۱۰۰ می‎رسد جوش می‎آورد، و گاهی پر از شور و حرارت هستی ولی یکباره اتفاقی می‎افتد که انگار آب سرد روی آدم ریختند. به نظرم در پروسه تولید کار هنری کنترل کردن احساس خیلی مهم است. مثلاً اینکه وقتی هیجان‌زده‌ای چطور از آن به نحو احسن برای کار استفاده کنی و نگذاری حیف شود. گاهی این هیجان زیاد می‌شود و در یک جمله توییت می‎کنی و بعداً می‎بینی آن احساس در وجود شما نمانده و خالی شده و رفته.»
آرش سبحانی، کالیفرنیا؛ عکس از وحید زمانی
-آرش، سرت شلوغ است و ما هم بی‎خیالی سوالات کلیشه‎ای باشیم؛ چرا بعد از اعتراضات دی‎ماه ۱۳۹۶ چهارموتوره در توییتر فعالتر از قبل شدی؟ آن‎ هم با محتوای سیاسی؛ فکر می‎کنی در توییتر چه می‎گذرد که در بقیه جاها نیست؟
-به نظرم توییتر خط مقدم برخورد ایده‎هاست، متاسفانه مقدار زیادی از اینکه توییتر تا این حد مهم شد به خاطر این است که رسانه‎ها کم‌کاری کردند و بیشتر سراغ کار حزبی و خطی رفتند. البته نه فقط رسانه‎های فارسی‌زبان حتی در خود آمریکا که ساکن هستم می‎بینم مثلاً در دوره‎ی انتخابات و حتی بعد از آن، رسانه‎هایی که با بودجه‎ی دولتی کار می‎کنند برنامه‌هایشان جهت‎دار و حزبی است. اینکه اخبار و گزارش‎هایی که مخابره می‎شود چقدر درست و غلط است یک بخش قضیه است اما فکر می‎کنم خبررسانی و گزارش‎‌ها خیلی سیاه و سفید شده است. خیلی مواقع موضوعات سلیقه‎ای پوشش داده می‎شود گاهی خبر خیلی بزرگتر از آنچه در واقعیت است منعکس می‎شود و گاهی اصلاً یک خبر مهم بطور کل پوشش داده نمی‎شود؛ این قبلاً هم بود اما نه به اندازه امروز. بطور کلی جوّ رسانه‎ها پروپاگاندایی شده بخصوص در رسانه‎های فارسی و البته تاکید می‎کنم مشکل فقط در رسانه‎های فارسی نیست.
از طرفی پدیده‎ی «فیک نیوز» که ترامپ به آن اشاره کرد و البته قبل از دولت او هم در جریان بود خیلی جدی‎تر شده. حتی اگر بحث «رسالت بی‎طرفی» را کنار بگذاریم واقعاً انصاف روزنامه‎نگاری از بین رفته. برای همین فکر می‌کنم کسی مثل ترامپ به همین دلیل توییتر را انتخاب کرد تا حرف‎اش را مستقیم آنجا بزند؛ بعد از روی کار آمدن ترامپ بود که توییتر جدی شد. خبر سریع و دسته اول در توییتر است، همه به یک اندازه فرصت حرف زدن و اظهار نظر دارند. برای همین هم مقام‎های جمهوری اسلامی از جمله همین ظریف و آذری جهرمی وارد توییتر شدند و هر دو اعتراف کردند که توییتر خط مقدم است.
به نظرم طبیعی است هنرمندان هم مثل فعالین سیاسی در توییتر باشند اما برای من دردناک است وقتی می‎بینم خیلی از فعالین سیاسی و خبرنگاران و حتی سردبیران رسانه‎های فارسی در توییتر نیستند. نه تنها یک اکانت هم ندارند که اخبار را دنبال کنند بلکه این فضا را نمی‌شناسند.
– تقریباً در مورد موضوعات مختلف دیدگاه‎های خودت را توییت می‎کنی، گاهی در بحث‎ها مشارکت داری، چرا مدتی است روی محمدجواد ظریف زوم کردی بخصوص بعد از آنکه در برنامهی رضا رشیدپور گفت «مردم ایران خودشان انتخاب کردند که اینطور زندگی کنند»؟
– هر جامعه‎ای هزاران حُسن‎ دارد و اشکالاتی هم دارد. محمدجواد ظریف عصاره‎ی اشکالات جامعه‏‌ی ایرانی است. اشکال بزرگ و اصلی جامعه‎ی ایرانی پرورش آدم‎هایی مثل ظریف است. او در صف اول آدم‎هایی است که نه اصول دارند و نه مردم برایشان مهم‌اند و نه آینده مردم. برای آنها کافی است در لحظه‎ای که در آن قرار دارند خودشان از بقیه بالاتر باشند؛ سلاح اصلی این روش هم «تملّق» است. جواد ظریف نشان داد که برای او سعید امامی، احمدی‎نژاد یا روحانی فرقی نمی‎کند اگر بداند جایگاهش حفظ می‎شود برای هر کسی هر کاری می‎کند. آخرین چیزی هم که فکر می‌کنم در نظر می‎گیرد، مردم ایران است.
سابقه او مشخص است. در دوره‎ای که برای امضای برجام گفتگو می‎کرد و خودش را به عنوان ویترین جمهوری اسلامی مطرح کرد خیلی از هموطنان ما را فریب داد. عده‎ای می‎گفتند او انگلیسی بلد است و خوششان می‎آمد اما به نظرم او همان حرف‎های مدل احمدی‎نژاد را می‌‏زند فقط به زبان انگلیسی اما بعضی‌ها بر طبل کوبیدند که او امیرکبیر و مصدق زمان است و برای آنها «قهرمان ملی» شد.!
اما دو سال نگذشت که باد همه این حرف‎ها خوابید و مشخص شد او چقدر دروغگوست. مشخص شد حقوق بشر برای او مهم نیست و چقدر راحت می‎تواند برای پیشبرد اهداف بالاسری‎هاش به مردمی توهین کند، در دوربین نگاه کند و دروغ بگوید. او به همان مردمی دروغ می‌گوید که تا دو سال پیش می‎گفت خیلی فهیم‎اند اما وقتی همین مردم از او پرسیدند که پول‎هایی که پس از برجام به ایران رسید کجا خرج شد و چرا در سوریه خرج شد، شروع به توهین کرد و منتقدان «ربات» و «بات» شدند.
ما همه می‎دانیم بهای اینکه با اسم خودتان در ایران حرفتان را بزنید چقدر است. درست مثل عاقبت ستار بهشتی*. بنابراین آدم‎ها را تخطئه کردن و اینکه چرا با اسم مستعار فعالیت می‌کنند ظالمانه و ناجوانمردانه است.
مادر ستار بهشتی فرزند جوانش را از دست داد ولی برای آزادی ایران فعال ماند
ظریف بجای پاسخگویی به مردم، از طرف آنها این ادعای عجیب را مطرح می‎کند که «ما مردم خودمان انتخاب کردیم جور دیگری زندگی کنیم»! اگر امثال آقای ظریف انتخاب شدند که مدیریت را به دست بگیرند فقط چون مردم می‌ترسیدند دیگران بر مسند قدرت باشند و انتظار داشتند وقتی به امثال او اعتماد کردند آنها نیز شرایط را بفهمند ولی به دروغ گفتند که فهمیده‌اند! آنها رأی مردم و انتخاب مردم  را به گروگان گرفته‌اند و به دروغ می‌گویند انتخاب مردم بوده که موشک بسازیم!
اینکه ما منزوی‌ترین ملت دنیا باشیم، اینکه ذلیل باشیم و احساس حقارت کنیم و اینکه چنین مقامات دروغگویی داریم انتخاب مردم نبود. مردم ما پر از عشق و فرهنگ هستند. هر جا که فضا داده شد تا ملت ما خودش را نشان دهد ثابت کردند که چقدر به فرهنگ جهانی نزدیک‌اند اما چنان بلایی به سر این مردم آوردند که حاضرند با هزار خطر به آب و آتش بزنند و فرار کنند و مثلا به صربستان بروند یا با قایق خودشان را به جزایر استرالیا برسند.
-پس از اعتراضات دی‎ماه سال ۹۶، تعدادی از هنرمندان مثل ابی، فرامز اصلانی، گوگوش، لیلا فروهر، حمیرا و حتی در ایران محسن چاوشی با محدودیتی که داشت با پیامها و یا ترانههایی که خواندند گفتند که در کنار مردم هستند و با اعتراض‎ها همصدا شدند، اما در گذشته هنرمندان و بخصوص اهالی موسیقی بیشتر و زودتر و جدیتر با مردم همراهی می‌کردند؛ مثلا چرا در اعتراضات سال ۸۸ هنرمندان بیشتری از معترضان حمایت کردند؟
-فقط هنرمندان نیستند که حمایت‌شان عوض شده. به نظرم سال ۸۸ تکلیف همه مشخص بود، یک دروغ و تقلب بزرگ شده بود و حاکمیت یک طرف بود و بقیه افراد که اعتمادشان به حاکمیت سست شده بود یا اعتقادی به حکومت نداشتند سوی دیگر بودند. باید ببینیم از سال ۸۸ تا ۹۲ چه اتفاقی افتاد که عده‎ای به دنبال آن افتادند که می‎شود با روحانی اوضاع را درست کرد و اصلاحات را جلو برد! من معتقدم آنهایی که در انتخابات شرکت کردند به باور خودشان به این نتیجه‎ی منطقی رسیدند که رأی بدهند، اما جمهوری اسلامی خیلی خرج کرد و عده‎ای هم در داخل و خارج از رانت‎ها و امکانات بهره‎مند شدند و توافقات خیلی به نفع آنها شد.
فکر می‌کنم در دو سال آخر ریاست جمهوری احمدی‎نژاد که او تقریباً هیچکاره بود و بعد از انتخابات دور اول روحانی، شکافی که بین همه مردم در سال ۸۸ بود خود را نشان داد.
گروهی از ابتدا به دنبال تغییر بودند و امروز هم دنبال تغییرند و ثابت‌قدم مانده‌اند اما گروهی به هر دلیلی با ایده تغییر موافق نیستند و دنبال مدارا و اصلاح حاکمیت هستند آنها باید پاسخ بدهند که چرا الان از اعتراضات حمایت نمی‎کنند، اتفاقاً خیلی از هنرمندان در این چارچوب قرار می‎گیرند.
-بعضی هنرمندان شناخته شده ترجیح می‎دهند وارد مسائل سیاسی نشوند، حتی دیدگاه‎ها عمومی خود نسبت به مسائل و رویدادهای جامعه را که چاشنی سیاسی دارد بروز نمی‎دهند؛ درواقع فازشان «ندیدن» و «نشنیدن» است، خیلی‎ها می‎گویند دلیل‌اش اقتصادی است، انگیزه‎های آنها هر چه باشد اما مسائل مالی برایشان ظاهرا مهمتر است. اگر یک هنرمند کنشگر سیاسی هم باشد یا موضع روشن سیاسی بگیرد، به درآمد او لطمه می‌‏زند؟
-تجربه شخصی من می‌گوید بله، لطمه می‌‏زند. دو سال پیش نامه‎ای را امضاء کردم که خطاب به ترامپ بود. خیلی‎ها حتی محتوای آن را هم نخوانده بودند اما حمله زیادی به من و گروه کیوسک شد. عواقب هم داشت، بعضی از آنها که برای ما کنسرت می‎گذاشتند دیگر حتی جواب تلفن ما را هم ندادند، تجربه خوشایندی نبود و می‎شد حس کرد از نظر مالی وضعیت عوض شده است. خوشبختانه درآمد ما وابسته به موسیقی نبود که به قول معروف لَنگ پول آن شویم. همه ما کارهای دیگری داشتیم و زندگی‌مان می‎چرخید و موسیقی را در زمان اضافی دنبال می‎کردیم. در واقع اینطور نبود که زندگی ما از راه موسیقی و هنر بچرخد. بنابراین ضربه آنچنانی نزد ولی از لحاظ روحی آدم را دل‎چرکین می‎کرد. آنهایی که تا چند وقت قبل برای تو دست و سوت می‎زدند و ادعای دموکراسی و تسامح می‌کردند و معتقد بودند باید همدیگر را تحمل کنیم دنبال حذف آدم می‎افتند، دنبال اینکه کنسرت‎های تو برگزار نشود یا موزیک تو را گوش ندهند. خیلی از اینها دوستان آدم هستند اما به خاطر دیدگاه‎های مخالفی که در مسائل سیاسی داشتند رفتارشان عوض شد.
اتفاقاً وقتی قبلاً بحث سیاسی می‎شد من شخصاً با آنها مدارا می‎کردم، خیلی از این بچه‎ها در گروه موزیک من بودند و همکاری داشتیم اما هیچوقت به خاطر اختلاف نظر سیاسی به کار آسیب نزدم، اما برعکس بعضی از کسانی که ادعا می‎کردند دموکرات هستند و اهل شنیدن و دوستی هستند دنبال حذف کیوسک افتادند.
همیشه افتخارم این است که کیوسک یک گروه بوده نه یک پروژه شخصی. حدود ۱۵ سال است با اعضای گروه کار می‎کنیم. خوشبختانه با وجود همه این اتفاقات گروه سرپا ماند. ولی اینکه هنرمند نگاه سیاسی خود را بروز دهد صد درصد بر درآمد او تاثیر می‌گذارد.
من به چشم خود دیده‌ام هنرمندانی را که به خاطر ابراز عقیده مورد حمله قرار گرفتند اما معتقدم وظیفه همه هنرمندان است که از هم دفاع کنند؛ این لزوماً دفاع از عقیده و حرف دیگری نیست بلکه دفاع از آزادی بیان است که شالوده‎ی جامعه آزاد است. کسانی که به خاطر اختلاف عقیده با دیگران دنبال حذف آنها هستند فاشیست‌های کوچولو هستند که تکثیر شدند درست مثل احمدی‌نژاد و خامنه‌ای. حتی خود ما بعضی اوقات این اشتباه را می‌کنیم. خیلی از این حملات نقض آزادی بیان بوده است.
*ستار بهشتی کارگر وبلاگنویسی که سال ۱۳۹۱ در اوین زیر شکنجه کشته شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر