آنهایی که در شهرهای تاریخی زندگی میکنند با شنیدن نام پُل پیش از آنکه به یاد پلهای رهگذران پیاده یا پلهای بزرگراهها بیفتند، پلهای کهنی را به یاد میآورند که در گذشتههای بسیار دور ساخته شدهاند و هنوز پایدار هستند، یا بخشی از آنها استوار برجا مانده است. این دریافت و شناخت از سازهای به نام پل، تنها ویژه مردمانی است که ریشه در تاریخ دارند. از اینرو پلهای تاریخی حافظهی شهرهای کهن به شمار میروند. همانند «پُل دختر» در شهر میانه، در استان آذربایجان شرقی. پلی که بارها بازسازی شده است و خشت خشت آن یادآور رویدادهای تلخ و شیرین تاریخی است.
پل میانه را به نامی دیگر هم میخوانند: «پل قافلان کوه». از آنرو که در آغاز جادهای که میانه را به زنجان میرساند، بر روی رودخانهی قزلاوزن در دل صخرههای بلند کوه قافلان کوه پی افکنده شده است. اگر روبه جنوب خاوری شهر میانه برویم و ۲۰ کیلومتر از شهر دور بشویم، پل دختر را خواهیم دید. میانهایها به آن «قیزکورپوسی» نیز میگویند که گویا همان معنای پُل دختر را میدهد. اما اینکه چرا به این سازه پلِ دختر گفته میشود؟ جدای از افسانهی کهنی که پس از این به آن اشاره خواهیم کرد، نامی برگرفته از نیایشگاههای آناهیتا در کیش مهرپرستی است. در سراسر ایران پلهایی به نام دختر دیده میشود و گواه اعتبار فرهنگی و تاریخی هر کدام از آن سازههاست.
در این که پل دختر میانه در چه سالی ساخته شده است؟ سخنهای همانند نیست. باستانشناسان چنین میگویند که پایههای پل در روزگار ساسانیان بنا شده است. شیوهی ساخت پایهها، آنها را به این برداشت رسانده است. با اینهمه، نشانههای دیگر حکایت از آن دارد که این پل در سدهی هشتم، در روزگار چیرگی ایلخانان مغول بر ایران، بنا شده و در روزگار تیموریان، در سدهی نهم مهی، ساخت آن به پایان رسیده است.
سنگنبشتهای (:کتیبهای) به خط نسخ بر روی پل دختر هست که چندان خوانا نیست. پژوهندگانی که کوشیدهاند سال ساخت پل را به دست بیاورند، سنگنبشته را که برپایهی میانی پل جا گرفته است، نوشتهشده در نیمهی دوم سده ی نهم مهی گمانه میزنند. گفته شده است که در سال ۹۲۳ مهی، شاه بیگم، مادر شاهعباس یکم صفوی، دستور داده بود که پل میانه را بازسازی کنند. نزدیک به ۸۰ سال پس از آن باز پل نیاز به بازسازی داشت. این کار به فرمان شاهعباس صفوی انجام شد. ۳۲ سال پس از آن، در سال ۱۰۴۲ مهی شاهصفی، جانشین شاهعباس، باردیگر دستور به مرمت پل دختر را داد. این بازندهسازیهای چندباره نشان از اهمیت پل و گذر پیوستهی کاروانیان و مردم از روی این سازه دارد. در آن آمدوشدها بود که پل آسیب میدید و مرمت آن را بایسته میساخت. از همینرو بود که آقامحمدخان قاجار نیز فرمان داد پل دختر میانه را دوباره مرمت کنند. اما این پایان داستان نبود و در زمان رضاشاه، در تابستان ۱۳۲۰ خورشیدی، باز هم پل را از نو بازسازی کردند. هرچند آن مرمت و بازسازی چندان سنجیده و علمی نبود و از اینرو آسیبها بهجا ماند. به هرروی، در سال ۱۳۱۳ خورشیدی، دو تاق از پل دختر شکسته بود و باید مرمت میشد. ادارهکل باستانشناسی ایران بازسازی تاق های شکسته را انجام داد و خاکریزهای دو سوی پل را سامان دوباره بخشید.
سرنوشت پل دختر میانه، چندی پس از باززندهسازی سال ۱۳۲۰ رقم خورد و به شکل دردناکی پایان یافت. پس از گرفتار شدن ایران در رویدادهای جنگ جهانی نخست و اشغال کشور به دست ارتشهای بیگانه، یک چند پس از پایان جنگ، آذربایجان به دست نیروهای فرقهی دموکرات افتاد. هنگامی که ارتش ایران برای آزادسازی آذربایجان راهی آن بخش از ایران شد، دموکراتهای شکستخورده هنگام گریز و پناه بردن به شوروی، پایههای میانی پل را مینگذاری و منفجر کردند تا زمان برای گریز خود به دست بیاورند. در آن انفجار آسیب به پل چنان بود که نمای چندانی از آن بهجا نماند. این رویداد دلخراش در ۲۱ آذرماه ۱۳۲۵ روی داد و بدینگونه یکی از سازههای مهم و شاهکارهای معماری ایران ویران شد. خرابی پل به اندازهای بود که آذربایجانیها از آن پس آن را «سنیق کورپی» نامیدند، به معنی پُل شکسته.
ساختار پل دختر میانه
پل دختر سه چشمه دارد. چشمهی میانی آن بزرگتر و بلندتر است. از اینرو، شیب پل از میانهی سازه آغاز میشود و روبه پایین، در دو سوی پل میرود. تاق نیمدایرهای بزرگ پل ۲۴ متری است و دو تاق کوچکتر ۱۷ متر درازا دارند. آب با ژرفای زیاد از زیر این تاقها گذر میکند.
دهانهی بزرگ پل چنان ساخته شده بود که همهی فشار و تنشی را که هنگام گذر آب پدید میآمد، از میان برمیداشت و پل را استوار نگهمیداشت. این شیوه از ساخت، بهراستی هنر نمونهواری در معماری پلهاست. به همین سبب است که پل دختر میانه را سازهی مهندسی برجستهای میدانند و گواه چیرهدستی ایرانیان در ساخت چنین سازههایی میگیرند.
پل دختر میانه، سال ۱۸۴۰ ، اثر اوژن فلاندن
شماری از جهانگردان و مسافران تاریخی از پل دختر میانه دیدن کردهاند. جیمز موریه انگلیسی در زمان فتحعلیشاه قاجار و اوژن فلاندن فرانسوی در پادشاهی محمدشاه قاجار، دو تَن از کسانی بودند که پل میانه را دیده و نقشهایی از آن در سفرنامههای خود چاپ کردهاند. آن نقش و نگارهها کمک میکند تا چگونگی پل را پیش از ویرانشدن بخش میانی آن، ببینیم. مادام دیالافوا نیز به همراه همسرش در سدهی نوزدهم میلادی پل دختر میانه را از نزدیک دیده و گزارشی خواندنی دربارهی آن نوشته است.
آنچه اکنون از پل دختر میانه مانده است، همانگونه که گفتیم، ویرانی بخش بسیاری از آن است. در سال ۱۳۷۷ بخشهای آسیبدیدهی پل و شکافهای درازا و پهنایی که در این سازه پدید آمده بود، مرمت شد. با این همه، هنوز هم آثار خرابی پل، بر اثر انفجار سال ۱۳۲۵، خودنمایی میکند. این پل تاریخی پیش از ویرانی آن، در ۱۵ دیماه ۱۳۱۰ خورشیدی در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده بود.
پیشتر به داستانی خیالی اشاره کردیم که دربارهی ساخت پل بازگو شده است. داستان چنین است که یکی از پادشاهان ایران دختر بسیار زیبایی داشت. دختر شاه برای آنکه از آسیبها و زیانها در امان بماند، پیوسته در تنهایی میزیست و گوشهنشین بود. او از مردم دوری میکرد و نمی خواست کسی را ببیند. برای آسودهشدن از دیدار نابهنگام مردم، دستور داد دژی در کوهستان بسازند و راه ارتباطی آن را ویران کنند تا کسی سراغی از او نگیرد.
روزی چوپانی در پیِ گلهی خود به دژ نزدیک شد و از دور دخترِ گریزان از مردم را در آنجا دید و شیفته و دلباختهی او شد. چون هیچ راهی برای رسیدن به دژ نداشت، از سر درد و ناچاری آغاز به نواختن نی کرد و آوایی جانسوز و غمانگیز از ساز خود سر داد. این کار روزها و روزها ادامه یافت. شاهدختِ تنها، هر روز صدای نی چوپان را میشنید. چیزی زمان نبُرد که دختر نیز دلباخته جوان چوپان شد و دستور داد که بر روی روخانهی نزدیک دژ، پلی بسازند تا چوپان بتواند به دژ نزدیک بشود. بدینگونه پل دختر میانه ساخته شد!
*با بهرهجویی از: کتاب «پلهای ایران» نوشتهی منوچهر احتشامی (۱۳۸۶) و نیز گزارش تارنمای «شبکه اطلاعرسانی دانا».
خبرنگار امرداد: نگار جمشیدنژاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر