پارسیانجمن: «ادبِ پهلوانی»، نوشتهی محمدمهدی مؤذن جامی، کوششی است برای به دست دادن گزارشی ساده و آموزشی در زمینهی گوشههایی از فرهنگ و دین و ادب ایران پیش از اسلام.
نویسنده، خود، در پیشگفتارِ چاپِ دوم، چنین نوشته است:
«تاریخ و فرهنگ باستانی ما در هیچ دورهای از قرون اخیر اینقدر معاصر نبوده است. از زمانی که داستان اسکندر در عهد قاجاری دوباره زنده شد و در بارهاش کتاب ترجمه شد و بعد ایرانگرایی به دنبال ناسیونالیسم متاثر از فرانسه و ناپلئون رسم شد، دلمشغولی بزرگ ایرانیان تاریخ کهن پدران بوده است و رویای ایرانی به نحوی با فرهنگ باستانی پیوند خورده است.
شناخت فرهنگ باستانی ما بیواسطه تلاشهای غربیان حاصل نشده است. این شناخت تازه حاصل پیشرفتهای دانشگاهی در خطشناسی و سکهشناسی و باستانشناسی و اسطورهشناسی بوده است و ارتباط نزدیکی با کشفیات زیرخاکی و کتیبهها و بناها و اوراق تازهیاب و از این شمار داشته و اینهمه در دانشگاههای غربی و مدرسههای خاورشناسی ممکن شده است و درک خاورشناسان از تاریخ ما بر درک ما از این تاریخ سایه افکنده است. تنها با رشد رشتههای علمی در این زمینهها در دانشگاههای ما بود که در ایران نیز بتدریج شماری از دانشپژوهان ایرانشناس برآمدند و اندکاندک تلاشهایی برای درک مستقلی از تاریخ باستانی شکل گرفت. اما در قیاس با حجم تولید دانشگاهی به زبانهای غیر فارسی و تسلط عمومی تولیدات علمی غرب بر ذهنیت ایرانی هنوز روایت معتبری از تاریخ و فرهنگ و ادب باستانی ما شکل نگرفته است که بتوان «روایت ایرانی»اش نامید. به این ترتیب، با همه معاصر بودن تاریخ باستانی ما به جرات میتوان گفت که ذهن و زبان ما ایرانیان هنوز توافق عمومی روشنی از این میراث اجدادی ندارد.
اما اهمیت این درک و توافق عمومی چیست؟ چه اهمیت دارد که ایرانیان شناخت به نسبت روشنی از میراث باستانی خود داشته باشند؟ به نظرم یک پاسخ سادهاش این است که ما باید از تلاشهای چند دهساله خود در این زمینهها نتیجهای برای فرهنگ عمومی گرفته باشیم که هنوز نگرفتهایم. این یعنی میارزد که کسانی همت کنند انگارههای معتبری بر اساس پژوهشهای ایرانشناختی فراهم کنند و این پژوهشها را دسترس هر علاقهمند کتابخوانی سازند. دانشی که در دانشگاه مانده باشد اگر هر فایدهای داشته باشد در ارتقای فرهنگ نقشی نخواهد داشت و طبعا کسی در جامعه هم ارجمندی فعالیت در آن زمینه را به جا نخواهد آورد و از آن پشتیبانی نخواهد کرد. مسائل ایران باستان به هر دلیل که باشد امروزه بخشی از اندیشه و دغدغههای ماست. از محتوای پیام زرتشت تا رابطه دین بهی با دین یهودی، از نقش آتش تا فلسفه سهروردی، از عرفان مانی تا فلسفه زنستیزی، از اسکندر گجستگ تا هلنیسم یونانی، از میراث ساسانی در خلافت اسلامی تا نقش مهر در فرهنگ مسیحی و دهها مساله دیگر که بسا با زندگی امروز ما پیوند دارد هنوز پاسخهای معتبری که فراگیر شده باشد نیافته است.
خزانه ادب و فرهنگ باستانی ایران چندان غنی است که هر ساله با وجود همه محدودیتهای آکادمیک و فقدان مشوقهای ضروری برای شناخت ادب دیرینه این مرز و بوم، دهها مقاله و رساله منتشر می شود که خود از عظمت کار حکایت دارد و هنوز البته راه درازی ناکوفتهای در برابر است. چندین عمر کار تحقیقی در گروههای پژوهشی و آکادمی بایسته است تا گوهر دیرینشناسی ادب ما صیقل بخورد و ارج خویش نشان دهد. هنوز از هزاران مساله ادب و فرهنگ باستانی ما یک به صد هم مطالعه نشده و به نتیجه درخور نرسیده است. از متنشناسی ادب زرتشتی بگیر تا خوانش دقیق و همهجانبه هزار و یکشب. از لطایف عرفانی در نصوص عتیق اوستایی تا اندیشه عرفانی در دین مهر و مانی. از رمز و رازهای اساطیر ایرانی تا رازهای تخت جمشید باستانی. از ترسیم نقشه دینهای ایرانی تا ترسیم نسبشناسی داستانهای ایرانی. واقعا به اندازه ده کتابخانه بزرگ تخصصی و یک پژوهشگاه بزرگ از دانشوران و دانشجویان مشتاق و هوشمند کار کردنی هست.
اگر بخش بزرگی از تحقیقات موجود در زبان فارسی ترجمه پژوهشهای دانشوران غربی است این هم هست که ایشان هر چه گفتهاند بیشتر از غرب تاریخ و فرهنگ ایران بوده است زیرا که به هر تقدیر غرب ایران با تاریخ غرب کنونی پیوندهای عمیق دارد. هنوز اما ادب و تاریخ شرق ایران باستانشناسی نشده است. باستانشناسی ایران در این ناحیه نزدیک به نیمه کمال خود هم نیست. تازه باید بسیاری از مناطق تحت خطر را نشان کرد و هشدار داد و حفاظت کرد تا زمانی که گروه باستانشناس به آنجا برسد. بسیاری از اسرار سرزمینهای ایران قدیم در آسیای میانه و خراسان قدیم مکتوم است. باستانشناسان ایرانی که در سالهای اخیر در شرق ایران کار کردهاند میگویند که در هر پنج کیلومتر یک منطقه با ارزش باستانشناختی وجود دارد و یکی از بزرگترین پروژههای این منطقه که کاوش در شهر سوخته است ( با وسعت ۱۵۱ هکتاری) تنها درصد کوچکی پیش رفته است ( گزارش خبرگزاری ایسنا را در ۹ اسفند ۱۳۸۷). از این کاوشها هنوز اثری منتشر نشده است اما برآورد آنها این است که تا نیمه سال ۱۳۸۷ حجم اطلاعات یافت شده می تواند در ۱۶ جلد کتاب منتشر شود. (خبرگزاری میراث فرهنگی، ۱۱ مرداد ۱۳۸۷).
کتابشناسی گزیدهای از آثار انتشار یافته در دهساله اخیر در حوزه فرهنگ و ادب باستانی ایران را در این چاپ از ادب پهلوانی خواهید دید که خود نشان می دهد کنجکاوی پژوهشیان و مخاطبان همچنان در حال دامن گرفتن است و با همه دشواریها که در انجام این رشته از مطالعات هست کار دنبال می شود. اما همین کتابشناسی هم نشان میدهد که بنا به سنت این مطالعات کار بر روی شرق ایران کمشمار است. حال آنکه بنیاد هویت باستانی ایران با شرق مرزهایش پیوند خورده است از خوارزم و بلخ تا هامون و سیستان.
با اینهمه آثار نفیس متعددی امروزه در دسترس است که مطالعه آنها چشماندازی به دست میدهد از سرزمینهای دشوارگذار مطالعات باستانی ما. پژوهشیان ایران با همت والا و سرمایه عشق به سرزمین اجدادی کارهای ستودنی کم نکرده اند و هر یک گوشهای از صدها گوشه کارنشده فرهنگ باستان را پژوهیدهاند. در عین حال آنچه میتوان بر آن انگشت نهاد این است که برای نوشتن تاریخ ادبیات برخورداری از یک بینش تاریخی دربایست است. گرچه این بینش با قوت گرفتن روشهای مطالعه تاریخی، درون متنی و فرامتنی، در حال تکوین است و اینجا و آنجا می توان رگههای روشنی از آن را دید ولی تاکنون بیشتر از چشم موزهنگارانه به آثار باستان نگریسته شده است تا تاریخ نگارانه. کسی که از دید موزهنگارانه برخوردار است کتیبهها و اثرها و سکهها و نقشهای باستانی را فهرست و طبقهبندی می کند. این فهرستهای «طبقات آثار» هر قدر هم جامع و دقیق باشد گرچه کاملا ضروری است اما تاریخ نیست. تاریخنویسی هر دانشی آن زنجیرهای است که آثار آن دانش را به هم میپیوندد یا از هم جدا میکند و، بنابرین، مثلا در مورد تاریخ ادبی بدون دنبال کردن تحولات فرهنگی و انعکاس آن در متن ادبی-زبانی ممکن نیست. از تاریخ ادبیات باید انتظار داشته باشیم که تاریخ تحول و بسط و قبض و فراز و فرود ادبیات باشد و علل داخلی-ساختی و خارجی-اجتماعی تغییرات ادبی را بیان کند. تاریخ ادبیات را باید تاریخ تحول و تکامل زبان و فرهنگ دانست. البته تاریخ ادبیات تاریخ فرهنگ نیست چنانکه تاریخ زبان هم نیست اما تاریخ فرهنگ و زبان را از طریق بررسی آثار ادبی باز مینماید. (شماری از پایههای تاریخنویسی ادبی را در این مقاله سالیانی پیش شرح کردهام: «تاریخنویسی ادبیات، نگاهی به برخی مقدمات تئوریک»، خاوران، سال اول، مرداد ۱۳۷۰، صص ۱۹-۲۹). پیداست که حجم مطالعات ما با این رویکرد چندان نیست که به رویه تحقیق تبدیل شده باشد و با وجود نمونههای خوبی که در پیشگفتار چاپ نخست آوردهام تسلط اصلی همچنان با دید فهرستنگارانه و موزهانگارانه تاریخ ادبی است. بخشی از این گرایش ممکن است ناشی از پراکندگی آثار باستانی (تاکنون شناخته شده) باشد. اما به نظرم بیش از آن وابسته به نوعی نگاه به تاریخ است. شاهد آن هم کارهای فراوان با روش موزهانگارانه در حوزه ادبیات پس از اسلام است. یعنی جایی که شناخت زنجیره تحولات هم ممکن بوده است اما کاویده نشده است زیرا از آن پرسشی صورت نگرفته است.
در کشور ما نقد، رسم رایج نیست. این کتاب شاید بسیاری را وسوسه کرده باشد، چیز تازهای به آنها از ایران نشان داده باشد، جاهایی آنها را عصبانی کرده باشد یا به تحسین واداشته باشد، اما آنها را برنیانگیخته نقدش کنند. شاید چاپ اول کتاب در زمانی منتشر شد که هنوز سخن گفتن از ادب باستان دنبالهروی از رژیم شاهی تصور میشد. اما هر چه بود نقدی نشد و از نقدهایی که نشده باشد چیزی نمیتوان آموخت. همه نسخههای کتاب اما فروش رفت. ناشر محترم نشر اول کتاب که نشر مجدد آن را به تعویق میانداخت خود گفته بود که بیشتر از سه نسخه در اختیار ندارد. اما معلوم نشد چرا کتاب را بیش از هفت سال بی نشر مجدد محبوس داشت.
در دنیای جدید یا خیلی جدید که متاثر از فرهنگ وبلاگی است ما عادت میکنیم که بازخورد حرف و نظر خود را از مخاطبان بگیریم. با وجود این صدای مخاطب در نشر ایران هنوز شنیده نمیشود جز در مورد پرفروشها که آنهم صرفا بر اساس آمار مراجعه و تعداد چاپ میتوان اقبالی را مشاهده کرد یعنی به شیوه غیر کلامی. باز هم نقدی در کار نیست. اگر هم هست پراکنده و دلبخواهی است. مدیریت نقد کتاب هنوز مثل مدیریت خبر روزنامه نیست که ادیتور و سردبیر «خبر» را تشخیص دهد و برای پوشش آن اقدام کند. حال آنکه یک کتاب حتما به اندازه یک خبر ارزش دارد و بنوبه خود «اتفاق»ی است. ولی فقدان این دید به اخبار کتاب باعث میشود نه تنها دهها کتاب خوب خبر نشود که صدها کتاب از چشم نقد دور بماند. به عبارت دیگر، «خبرنگاری کتاب» هنوز چنانکه سزاوار است و به شیوه و گسترهای که متناسب باشد با بازار کتاب ایران مطرح نیست. نقد و معرفی خوب می تواند شمارگان کتابها را هم بالا ببرد و رونق کار ناشر و نویسنده باشد. اما در فقدان خبرنگاری کتاب باید گفت بازارشناسی و بازاریابی کتاب بویژه کتابهای پژوهشی هم بیرونق است و طبعا بازار کتاب بین اهل کتاب محدود میماند و فراتر از مشتریان نسبتا ثابت نمیرود.
شاید ده سالی پیش که این کتاب در آمد نمیتوانستم این نکته را به صراحت بگویم اما اکنون میتوانم گفت که بر خلاف نویسندگان غربی من از این امتیاز هم محروم بودهام که کتابم پیش از چاپ از نقد دوستانی چند برخوردار شود. تعارف ایرانی باعث شده است که این اثر از نظرات سازنده برای کمال یافتن مباحثی که درانداخته است بیبهره بماند. تعارف ایرانی و اصولا نبودن یک نظام و عرف جاافتاده برای نقد کمال بخش مانع از مشارکت در نقد یک کتاب پیش از انتشار است. بنابراین میتوان گفت که نویسنده ناگزیر در فضای فکری خود تنها میماند. برای نویسندهای که در خارج از ایران باشد این موضوع دوچندان میشود زیرا انتشار کتاب او در ایران اتفاق میافتد و نویسنده که در ایران نیست از بازتابهای شفاهی کارش هم بی خبر میماند.
چاپ ققنوس با این حساب تغییرات چندانی نسبت به چاپ قبلی ندارد مگر آرایش صوری صفحات که اکنون با پانویسهای هر صفحه همراه است و افزودن یک کتابشناسی گزیده برای آثار دهساله اخیر در حوزه ادب و فرهنگ باستانی ما. به پیشنهاد آقای حسینزادگان مدیر دانشور انتشارات ققنوس در این چاپ پانویسها همه از پایان هر فصل به پای هر صفحه انتقال یافته است که آن را از نظر آموزشی متناسبتر میکند. تیترگذاری بندها و فصلهای کتاب هم که قبلا فقط در فهرست تفصیلی آغاز کتاب آمده بود به داخل متن هم رفته است تا خواننده با دانستن عنوان هر بند و بخش در صفحهای که به آن مراجعه میکند ارتباط سریعتری با محتوای آن برقرار کند. چند پانویس هم در بخشهایی به کتاب افزوده شده است. اما این چاپ صرفا ویرایش بهتری از چاپ پیشین است. امیدوارم برای چاپهای بعدی اگر اتفاق افتاد در پایان هر فصل تمرینهای استاندارد و پرسش و پاسخهایی مناسب آزمونهای آخر ترم هم بگنجانم. اگر خوانندهای مشتاق که در فنون آموزشی درس خوانده یا استادی که کتاب را برای درس تعیین میکند در این زمینه پیشقدم شود هم خوشحال خواهم شد که با ناشر تماس بگیرد. در چاپ بعدی آن تمرینها به نام خود ایشان در کتاب یا به صورت کتابچهای همراه با کتاب منتشر خواهد شد. این کتاب ادعایی ندارد جز آنکه یک متن درسی است. یعنی بخشی از راه را نویسنده پیشتر رفته است. اما کار او باید در کلاس و همراه با نقد و تعلیم استاد و مشارکت دانشجویان کمال یابد. این فقط بهانه و مسیر بحث است با راهنماهایی چند. ممکن است این کتاب برای خودآموزی هم مفید باشد اما نویسنده باور دارد که کتاب در کلاس است که معنا می یابد.
م. م. موذن جامی
آمستردام
آوریل ۲۰۰۹/ فرودین ۱۳۸۸»
«ادبِ پهلوانی»، نوشتهی محمدمهدی مؤذن جامی، که برای نخستین بار و با پروانهی نویسنده در «پارسیانجمن» نهاده شده است، از «اینجا» دریافت کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر