۶ آذر ۱۳۹۷

راه حلی برای بن‌بست سیاسی در ایران: تحریم «داخلی» نهادهای دینی- دولتی شیعه

- اگر اصلاح‌طلبان و چپ‌های ضد امپریالیست هم با تحریم خارجی و هم با رژیم اسلامی مخالف هستند چرا مردم ایران را به تحریم نهادهای دینی- دولتی دعوت نمی‌کنند؟
- مردم ایران اگر می‌خواهند کرامت خود را بازیابند باید خفت دریافت نذری‌هایی را که با پول شهرداری‌ها و رانت‌های دولتی تهیه می‌شوند از خود بزدایند.
- مذهبی که آزادی‌اش نباید مورد بی‌توجهی قرار گیرد «مذهب فردی و مدنی» است.
- رفتن به جنگ با اسلامگرایی با نوعی دیگر از آن هیچ تاثیری در کاهش رنج‌های ایرانیان نداشته است.
- آنها که مدام می‌پرسند «اینا کی میرن؟» باید نگاهی به رفتارهای خودشان بیندازند و از خود سوال کنند «برای رفتن اینا من چه میتونم انجام بدم؟»

کیهان لندن، مجید محمدی  – در رابطه با ده‌ها مطلب تحلیلی- توصیفی که در سال‌های اخیر نوشته‌ام این اظهار نظر مرتب به چشم می‌خورد که «چرا راه حل نمی‌دهید؟» این مطلب به دنبال عرضه‌ی یک راه حل کم‌هزینه، بدون خشونت ولی بسیار موثر برای پایان دادن به رژیم نکبت و فلاکت در ایران است: کارزار تحریم نهادهای دینی- دولتی از سوی مردم ایران. این تحریم سال‌هاست که از سوی اقشار مختلف بدون ذکر آن انجام شده است: از سفر به شمال در ایام مراسم ارتحال خمینی تا نرفتن به مساجد و نماز جمعه. اما این امر نه از سوی فعالان سیاسی به عنوان یک کارزار جمعی دنبال شده و نه مردم آن را بطور همه‌گیر و سازگار دنبال کرده‌اند (با رفتن به مراسم عاشورا یا امامزاده‌ها یا حضور در مراسم مذهبی دولتی).
تحریم نهادهای دینی- دولتی شیعه به عنوان موتور محرکه‌ی گفتمانی، ایدئولوژیک و سازمانی جمهوری اسلامی یک ضرورت است. برای اینکه این براندازی معنادار و معقول باشد و خدشه‌ای بر آزادی‌های دینی و حقوق افراد وارد نیاید باید اقدامات براندازانه‌ی تحریمی‌ را به دو دسته‌ی دائمی‌ و موقت تقسیم کنیم: بخشی از سازمان و آموزه‌های روحانیت شیعه که باید به نحو دائمی‌ از عرصه‌ی عمومی‌حذف شوند (مثل امامزاده‌ها و شریعت) و بخشی که بطور موقت باید تحریم شوند (مثل حوزه‌های علمیه، مراسم و شعائر دینی، وقف، و مساجد) تا پس از سقوط جمهوری اسلامی در یک دولت سکولار مورد بازنگری و غیردولتی شدن قرار گیرند.
سه نکته‌ی مقدماتی
برای پرهیز از اشکالات مقدر و برداشت‌های نادرست از این بحث به سه نکته باید توجه کرد:
۱.جدا کردن حساب روحانیت و دیگر نهادهای دینی شیعه بطور عام از جمهوری اسلامی بسیار دشوار است چون اولا اعضای این قشر و نهادها بدون استثنا از مواهب نظام برخوردار شده‌اند (بیمه درمان مجانی، صدها هزار موقعیت شغلی ناشی از دولتی شدن دین و دینی شدن دولت، ده‌ها میلیارد دلار بودجه برای نهادهای مذهبی، و سوء استفاده از منابع و ادارت دولتی و عمومی) و اکثر دیدگاه‌هایشان به اجرا درآمده است، و دوم آنکه تعداد مخالفان روحانی که مخالفت خود را با مبانی نظام ابراز کرده‌اند بسیار نادر هستند. روحانیون با هر گونه دیدگاه کلامی‌ و فقهی و وفاداری به مرجعی خاص در خدمت دستگاه تبلیغاتی نظام بوده‌اند. روحانیتی که بعد از جمهوری اسلامی ادامه‌ی حیات خواهد داد روحانیت موجود نخواهد بود، نه از حیث بودجه و سازمان و نه از حیث مواد آموزشی و نظام تبلیغ. تفکیک مفهومی‌ جمهوری اسلامی از روحانیت شیعه در این دوره‌ی خاص چندان موثر واقع نمی‌شود.
۲.آزادی‌های مذهبی (از جمله آزادی غیرمذهبی بودن) در هیچ طرحی نباید مورد بی‌توجهی قرار گیرد. البته مذهبی که آزادی‌اش نباید مورد بی‌توجهی قرار گیرد «مذهب فردی و مدنی» است که در حوزه‌ی اجتماعی هیچ چیز را بر پیروان ادیان دیگر و افراد بی‌دین تحمیل نمی‌کند، از رعایت حجاب اجباری و روزه تا تحمیل هزینه‌هایی مثل برگزاری شعائر مذهبی با بودجه‌های دولتی و عمومی. کارکرد مذهب یا دین مدنی برای باورمندان عبارت است از ۱) التیام‌بخشی به رنج‌های روزمره مثل از دست دادن عزیزان، ۲) ایجاد حس تعلق به یک جامعه‌ی مذهبی، و ۳) فراهم کردن زمینه برای ارتباط با منبعی که مقدس و فراانسانی تصور می‌شود. تنها دین مدنی (نهادهای دینی کاملا مستقل از دولت) می‌تواند تضمین‌کننده‌ی آزادی‌های دینی باشد. دینداران نمی‌توانند آزادی دیگران را نقض کنند و انتظار داشته باشند که دیگران آزادی‌های آنها را مورد هجوم قرار ندهند.
۳.چهاردهه است که نیروهای ملی- مذهبی یا طرفداران روشنفکری/ نواندیشی/ اصلاح‌طلبی دینی تلاش کرده‌اند با مذهب به جنگ مذهب بروند؛ برگزاری دعای کمیل یا مراسم عاشورا و افطاری. این گردهمایی‌ها نه تنها مبانی اسلام سیاسی و اسلامگرایی را سست نکرده بلکه به تقویت آن انجامیده است. رفتن به جنگ با اسلامگرایی با نوعی دیگر از آن هیچ تأثیری در کاهش رنج‌های ایرانیان نداشته است.
تحریم‌های دائمی
۱.پایان دادن به حضور در- و کمک مالی به امامزاده‌هایی که مثل قارچ در ۴۰ سال گذشته سبز شده‌اند و تعداد آنها از ۱۵۰۰ در سال ۱۳۵۷ به ۱۰۵۰۰ در سال ۱۳۹۷ رسیده است. این موضوع آنقدر به ابتذال (حتی در چارچوب مذهب سنتی) کشیده شده که حکومت دینی ساخت امامزاده‌های جدید را ممنوع کرده است. کشف و ساخت بقعه‌ی امامزاده به کسب و کاری پر درآمد برای قشرهای مذهبی (با اتکا بر سوبسیدهای دولتی و شهرداری‌ها) تبدیل شده است. کسانی که واقعا از این نظام زخم خورده و حقی از حقوقشان سلب شده در نخستین اقدام باید هرگونه ارتباط با این نمادهای جهل و تقلب و دروغ را قطع کنند. خالی شدن امامزاده‌ها و قطع بودجه‌ها و یارانه‌های دولتی و عمومی‌به تدریج به مرگ آنها منجر می‌شود و نیازی به تخریب یا آتش زدن آنها نیست. اکثر مدرسان حوزه‌های علمیه‌ی شیعه با وجود اطلاع از دروغین بودن این منابع برای تحمیق عوام و زنده نگاه داشتن کسب و کار خود سخنی در مورد آنها نمی‌گویند.
۲.قطع واسطه بودن نهادهای دینی برای کمک به فقرا. مردم ایران اگر در سال ۵۷ نمی‌دانستند که نهادهای دینی همانند حکومت در جامعه‌ی غیرباز و غیرآزاد و غیرشفاف تا بن دندان فاسدند بعد از گذشت چهل سال اکنون به خوبی می‌دانند که دغدغه‌ی روحانیت شیعه و نهادهای دینی کمک به فقرا نیست. بنابر این مردم ایران اگر می‌خواهند از شرّ نظام نکبت خلاص شوند باید از «نذر» به «نیکوکاری» گذر کنند. مشکل نذر آن است که پول آن را اکثرا در جیب روحانیت و نهادهای تحت نظر آن می‌ریزد اما نیکوکاری مبتنی بر نهاد عرفی است. تحت سیاست‌های جمهوری اسلامی خیریه و نیکوکاری در ایران در حال مرگ بوده و در عوض بارگاه‌های مقدسان شیعه و دستگاه اوقاف از رونق بسیاری (با معافیت مالیاتی و دریافت ارزها و وام‌های کم‌بهره‌ی دولتی) برخوردار شده. کسانی که با حکومت دینی مخالف هستند باید از مجاری اقتصادی‌ای که این حکومت از آنها برخوردار می‌شود پرهیز کنند. هرگونه پرداخت به نهادهای دینی تا زمان سقوط جمهوری اسلامی باید متوقف شود. البته این امر خللی به گذران امور نهادهای دینی وارد نمی‌آورد چون بودجه‌ی آنها اکثرا از منابع دولتی و عمومی‌تامین می‌شود اما ایجاد این فاصله میان نهادهای دینی و مردم سقوط نظام ایستاده بر گرده‌ی نهادهای دینی را آسانتر می‌سازد.
۳.تحریم هرگونه مراسم و نهاد مذهبی دولتی (با بودجه و سازمان دولتی مثل سازمان تبلیغات اسلامی یا نمایشگاه‌های قرآنی). این امر اختصاص به دوران جمهوری اسلامی ندارد و باید به یک فرهنگ تبدیل شود. حتی در چارچوب مذهبی نیز این امر استفاده از اموال غصبی به شمار می‌رود. دولت ایران حق ندارد منابع عمومی را صرف تبلیغات مذهبی کند.
تحریم‌های موقت
۱.تحریم هر گونه مراسم مذهبی. حضور در مراسم و شعائر مذهبی حق دینداران از هر دین و فرقه است اما مراسم و شعائر مدهبی در ایران امروز آلوده به منابع عمومی‌ و تبلیغات سیاسی و مجوزهای دولتی است. تا زمانی که این آلودگی‌ها وجود دارد کسانی که با این آلودگی‌های دولتی مشکل دارند باید هر گونه مراسم مذهبی مثل نماز جمعه، عزاداری محرم و مراسم افطار را تحریم کنند. هر وقت این مراسم از سموم دولتی بودن (بودجه، مجوزهایی که داده می‌شوند یا داده نمی‌شوند و تبلیغات دولتی) پیراسته شدند آنگاه حضور در آنها حق طبیعی مردم خواهد بود. هنگامی‌که آب و برق و دیگر رانت‌ها و امکانات مجانی مساجد (مثل عدم دریافت عوارض از تاسیسات تجاری مساجد) قطع شد آنگاه مسلمانان دیندار نیز می‌توانند مانند پیروان ادیان دیگر در ایران، به هزینه‌ی خود و نه هزینه‌ی عموم، خدایشان را بپرستند و عبادت کنند. مردم تهران به شهرداری عوارض نمی‌دهند که پولشان برای هیئت‌های مذهبی شیعه یا در مراسم اربعین عراق هزینه شود! این کارها غصب و دزدی از جیب مردم است. مردم ایران اگر می‌خواهند کرامت خود را بازیابند باید خفت دریافت نذری‌هایی را که با پول شهرداری‌ها و رانت‌های دولتی تهیه می‌شوند تا گروهی خودی بودنشان را برای نظام اثبات کنند از خود بزدایند. زمانی که مساجد دولتی و عمومی‌ (ساخته شده با بودجه‌ی دولت و شهرداری‌ها یا با پول‌های کثیف سپاه) تعطیل شدند آنگاه می‌توان به عبادت مردم در مساجدی که خودشان ساخته‌اند احترام گذاشت. ولی تا آن زمان پیروان یک دین و مذهب خاص، دارند از اموال دیگران سوء استفاده می‌کنند.
۲.تحریم کامل روحانیت شیعه در زندگی جاری. تا زمانی که مردم برای ازدواج و طلاق و مراسم ختم و نماز میت و مانند آنها به سراغ روحانیون و نهادهای مذهبی می‌روند داستان تمسک به مشروعیت دینی جمهوری اسلامی و ابهام میان دین و دولت برقرار می‌ماند. طلاق روحانیت شیعه از زندگی جاری به این مشروعیت پایان می‌دهد. پس از جمهوری اسلامی مردم (شیعه) آزاد خواهند بود از خدمات قشری به نام روحانیت استفاده کنند یا  نکنند اما به دلیل پیوند ناگسستنی روحانیت و حکومت دینی تا زمان سقوط حکومت این قشر و نهادهای تحت نظرش باید تحریم شود.
۳. تحریم مکان‌های مذهبی. همه‌ی اماکن مذهبی در ایران تحت نظر دولت اداره می‌شوند. شورایی به نام شورای مساجد حتی بر تعیین امام جماعت نیز نظارت می‌کند. مکان مذهبی مستقل در ایران وجود ندارد. اینها همه مراکز دولتی و تبلیغاتی هستند. تحریم این اماکن بخشی از تحریم‌ نهادهای دینی در خدمت حکومت است.
سازگار شدن رفتار و نظر
مشکلی که مردم ایران در برابر جمهوری اسلامی دارند شکاف میان نظر و عمل آنهاست. بخشی از مردم در خفا یا آشکار انزجار خود را از حکومت بیان می‌کنند اما همچنان با عمل خود به بقای حکومت یاری می‌رسانند. در شرایطی که دین، دولتی و دولت، دینی شده است هرگونه ارتباط با نهادهای دینی و اعضای این نهادها عادی‌سازی جمهوری اسلامی به عنوان رژیم وحشت و نکبت است. حضور در مراسم عاشورا حتی با لباس و فرمی‌تازه به این آلودگی دین و دولت پایان نمی‌دهد. آنها که مدام می‌پرسند «اینا کی میرن؟» باید نگاهی به رفتارهای خودشان بیندازند و از خود سوال کنند «برای رفتن اینا من چه میتونم انجام بدم؟»
فعالان سیاسی و تحلیلگران نیز در این دوگانگی شریک هستند. سوالی که از مخالفان تحریم‌های ایالات متحده- اسلامگرایان و چپ‌های ضد امپریالیست- می‌توان پرسید این است که اگر هم با تحریم خارجی و هم با رژیم اسلامی مخالف هستند چرا مردم ایران را به تحریم نهادهای دینی دعوت نمی‌کنند؟ چرا رفتارهای روحانیت شیعه و دیگر نهادهای مذهبی شیعه همیشه به زیر قالی فرستاده می‌شود؟ چرا بجای تحریم اسرائیل (بی دی اس) روحانیت دولتی شیعه را در دنیا تحریم نمی‌کنند؟ آیا این تحریم باعث صرفه‌جویی در بودجه‌ی خانوارها و بودجه‌های عمومی‌ در مقیاس ده‌ها هزار میلیارد تومان نمی‌شود؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر