اینکه نظام اسلامی در ایران برای بقای خود دست به هر کاری میزند نکتهای نیست که بر کسی پنهان باشد و یا بر سر آن مناقشهای وجود داشته باشد؛ چه در سیاست داخلی و سرکوب و چه در سیاست خارجی و تسلیم!
اما هیچکدام از این سیاستها پاسخگوی نیازها و مطالبات جامعه نیستند. از یکسو یک نظام سرکوبگر میبایست آنقدر بنیه داشته باشد که بتواند نیازهای اقتصادی سرکوبشدگان را تأمین کند و از سوی دیگر، برای انجام این منظور، به مراوده با کشورهای دیگر به ویژه با قدرتمندترین آنها که نبض اقتصاد جهانی را در دست دارند نیاز هست.
ایران سالهاست از مناسبات مطلوب بینالمللی محروم مانده و سرکوب نیز دیگر پاسخ نمیدهد چرا که اقتصاد شوخی سرش نمیشود. دستگیری و زندان نیز برای معترضان و خانوادههایشان نان و آب نمیشود بلکه به خشم و دوری بیشتر آنها از نظام منجر میشود.
اعتراضات و تجمعات صنفی ماههاست در سراسر ایران جریان دارد. همزمان تهدید و اعدام «اخلالگران» ارز و استیضاح و استعفای چند وزیر و قولهای مبارزه با فساد و حتی اعتراف به «پولشویی گسترده» از سوی دولت و همچنین وعده درباره پس گرفتن «اموال نامشروع مسئولان» (اصلا چرا مسئولان باید «اموال نامشروع» داشته باشند؟!) همه و همه نشانگر این است که کفگیر رژیم به ته دیگ خورده. تحرکات نیروهای مخالف رژیم و به ویژه مدافعان دموکراسی و حقوق بشر، این درماندگی را در میان زمامداران و وابستگان جمهوری اسلامی تشدید و افشاگری و استعفا و فرار و ریزش آنها را تشدید کرده بطوری که خودشان را ممنوعالخروج میکنند!
پس برای بقای جمهوری اسلامی باید ترفندهای دیگری به کار بست: از یکسو تفرقهی صنفی میان کارگران و کشاورزان و کارمندان و از سوی دیگر تفرقهی قومی و فرقهای در میان ملت! پیشبرد سیاست تفرقه را به روشنی میتواند دید: دوباره بحث «فدرالیسم» و «تجزیه» را در میان نیروهای سیاسی جمهوریخواه به راه انداختهاند و همزمان با انتشار اخبار نیمبند اعتراضات کارگری نیشکر هفتتپه و فولاد اهواز در روزنامههای وابسته، کسانی را به میان اعتراضات میفرستند که با عکس خامنهای و خمینی ظاهرا برای دفاع از مطالبات کارگران دست به تجمع میزنند حال آنکه مسبب این شرایط کسی جز نظام خامنهای و خمینی نیست!
ایران بار دیگر در شرایطی بس حساس بسر میبرد. بحران همواره برای همهی طرفین فرصتآفرین نیز هست! فرصت عبور از سد جمهوری اسلامی برای مردم ایران و فرصت وداع بدون خشونت برای زمامداران نظام با مردمی که همه چیزشان را نابود کرده است!
در چنین شرایطی، همبستگی صنفی و همگرایی ملی میبایست در صدر وظیفه و مسئولیت معترضان قرار داشته باشد. ایرانیان رقیب یکدیگر نیستند؛ درد مشترک، منافع مشترک، و راه حل و آیندهی مشترک دارند. رقابتهای سیاسی و گروهی آنهم نه برای کسب انحصاری قدرت بلکه برای مشارکت و تقسیم قدرت سیاسی در دستور کار امروز نیست. خطا در تشخیص این مراحل فقط به سود جمهوری اسلامی تمام میشود.
الاهه بقراط
[کیهان لندن شماره ۱۸۸]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر