میهندوستی و دلبستگی به سرزمین از ویژگیهای فطری هر جانداری است و انسان به عنوان جانداری دارای اندیشه با پرورش این ویژگی فطری آن را به ویژگیای شناسهای (:هویتی) دیگرگون کرده است. دلبستگی به میهن در همهی فرهنگهای جهان به عنوان ویژگیای بایسته و پسندیده ستایش شده است. در ادبیات و تاریخ ما بهویژه ادبیات کهن فارسی شاید بیشترین نمادها و نمودهای میهنپرستی آمده است. در زمانهی امروز که شناسه و ملیت در میان جوانان کمرنگتر از پیش شده بایسته است که از داشتههای کهن بهره برده شود تا حس دلبستگی به میهن از دوران کودکی در دل فرزندان این آبوخاک ریشه بدواند.
به گفتهی آموزگاری «شاهنامه میتواند زمینههای پرورش روحیهی مهیندوستی را نیز در کودکان و نوجوان میهن فراهم سازد. کودک ناآشنا با تاریخ میهن و بریده از فرهنگ آن بهمانند سهرابی است که پدر خویش را نشناخته و مادر خویش را نیز از سرزمینی بیگانه دیده است. او در جستوجوی پدر است و مادر تورانی در نشان دادن راه پدر به او ناتوان. او گرفتار «سوباسایی» در خاورزمین و دلباختهی «اسپایدرمنی» در باخترزمین است. قهرمانانی پوشالی که زاییدهی گماناند و دستنیافتنی ...»
آنچه در بالا آمده است بخشی از گزارشی است باعنوان «درس میهندوستی؛ غایب!» که به بررسی کاستیهای کتابهای درسی به ویژه دورهی ابتدایی در پرورش حس میهندوستی در کودکان پرداخته است.
متن کامل این گزارش را میتوانید در رویهی دوم (رویداد) شمارهی 399 امرداد بخوانید.
خبرنگار امرداد: بامداد رستگار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر