فردوسی امروز - شهرام همایون
ماجرای آتش سوزی سینما رکس آبادان، ماجرایی که طی آن سیصد و هشتاد انسان، زنده زنده در آتش سوختند. حادثه ای که بی شک می توانست تاریخ یک ملت را تحت تأثیر خود به راهی بکشاند که درس عبرتی باشد برای آیندگان و چراغ که نه، نورافکنی باشد که صدها سال، ذهن آن ملت راه به سوی تاریکی نبرد.
اما چنین نشد!
ما پیش از انقلاب، متأسفانه به سادگی، به سادگی یک اتفاق ساده، از این فاجعه عبور کردیم و حتی راه به بیراهه کشیده شد. اساساً در وجود آن تحلیلی نشد که هیچ! خود واقعه را هم کوچک شمردند.
پس از انقلاب اما، دیگر دلیلی وجود داشت برای سرپوش گذاشتن به این حادثه، چرا که «پیروزمندان انقلاب» در حقیقت خود بر موج همین حادثه به پیروزی رسیده بودند. و با تردستی گناه را به گردن طرف مقابل قرار دادند و رندانه از زیر بار مسئولیت گریخته بودند. جهان ساکت بود، ملت ما فراموش کرد. روشنفکران و سینماگران، انگار آنقدر دل مشغولی داشتند که حادثه 28 مرداد سال -1356 آتش سوزی سینما رکس را- فراموش کنند.
اما گویی یک نفر تنها یک نفر و البته یا تنی چند از یارانش و بیشتر همسرش در همه ی این سالها در این حادثه، سوختگی ناشی از آن آتش را هرگز فراموش نکرد:
«پرویز صیاد» بیش از سی سال پیش نمایشی گذاشت با عنوان «محاکمه سینما رکس آبادان» با تعداد کثیری از بازیگران، پر از هزینه برای هر اجرا. همان سی سال پیش که نمایش به صحنه رفت در همین لس آنجلس به او تاختند. نمایش از نظر مالی ضرر میداد و ضرر می دهد. سی سال است که ضرر می دهد، چه مردم می خواهند اگر پولی می دهند تا نمایشی ببینند آنها را بیشتر بخنداند و یا حداقل سرشان را گرم کند که انگار ملت ما به سر «گرم» شدن بیش از هر چیز دیگری نیاز دارد؟!
اما صیاد، در همه این سالها این نمایش را سر پا نگهداشت. به هر شکل که می توانست یا به روی صحنه برد یا ویدئوی آن را ساخت، یا تلویزیونها را به پخش نمایش ویدئویی آن، تشویق کرد. هر چه کرد نگذاشت که آتش سینما رکس ابادان خاموش شود تا جایی که دامن آتش زننده را نیز بگیرد.
«صیاد» درست مانند سالهای جوانی که «صمد» را به مدرسه می فرستاد تا بتواند هزینه فیلم «ستارخان» را بدهد اینجا هم طی این همه سال هر چه توانست، کرد تا این آتش نخوابد.
درست است که در جمهوری اسلامی، کسانی با عنوان «متهمان سینما رکس» محاکمه و محکوم و مجازات شدند! اما این دادگاه «صیاد» بود که حقیقت را به مردم شناساند. نه با کینه نه با نفرت، دادگاه صیاد، اتفاقاً دادگاه منصفی بود. آنقدر انصاف که همه کس برای آنچه که بود، می توانست دلائل خود را آزادانه بیان کند.
بی تردید نمایش «محاکمه سینما رکس» یکی از آثار برجسته و ماندگار هنر نمایشی ایران خواهد بود و هست، اما به نظر من قصد و نیت صیاد، فقط شکافتن پرونده ی مختومه شده، یک آتش سوزی نیست و نبوده است.
محاکمه سینما رکس آبادان یک لایحه اعتراضی علیه همه ی هنرمندان کشور است. آنهایی که در می مانند در«انتخاب حقیقت» و یا «مدیریت یک شبکه» ی تلویزیونی.
شاید به همین دلیل است که فکر می کنیم صیاد در این تئاتر سخت ترین نمایش خود را بازی کرده است. او در نقش «مسعود طلایی» ایفاگر نقشی است که همه عمرش از آن پرهیز کرده است. و حالا مجبور است روی صحنه آن باشد که نمی خواست و نمی خواهد.
محاکمه سینما رکس، در ماه جاری دو هفته در «لس آنجلس» به روی صحنه رفت. «تلویزیون کانال یک» تمام آن را در همان یک شنبه 28 مرداد پخش کرد و به این ترتیب یکبار دیگر شعله های سوزان آن آتش سوزی پس از عنقریب چهل سال، دامان متهمان واقعی را گرفت.
جدای از این، شاید بی شباهت نباشد که در این روزگار رونق سینمای ایران، که هر روز و هفته، جشنواره و فستیوالی به مناسبتی در این راستا برگزار می شود، اشاره کنم به این سینماگرانی که،هرگز بیاد نمی آورند که چهار صد قربانی سینما، و جسد سوخته ی آنها پایه هایی رژیمی شده است که حالا این سینماگران، مفتخر به دریافت «سیمرغ بلورین» اشان از مردان همین رژیم ترور هستند.
در این سالها، در هیچ یک از این جشنواره ها نامی از «پرویز صیاد» برده نشده است. جایزه ای به وی داده نشد و این درست وجه تمایز پرویز صیاد است با همه ی آنها که بر سر دو راهی انتخاب «حقیقت» و «مدیریت شبکه» بوده و هستند. صیاد عطای جایزه و فستیوال و «چهره ماندگار» شدن و تشریق «تماشاگران محترم» را وانهاد تا بتواند در یک سالن کوچک و در گوشه ای از لس آنجلس چند نفر از نسل دیگر را به تماشای محاکمه ای بنشاند که در زمان وقوع اش را صدایی نبوده است!
«صیاد» بار تاریخی این حادثه را از طریق همین نمایش ها، و پی گیری ها به نسل بعد سپرده است و همین نسل او را به یاد خواهند آورد که یگانه ی سینمای ایران بوده است!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر