*شاه (مانند دکتر مصدّق و دیگران) شخصیّتی دیندار بود، امّا از «دینداری» تا «دینمداری» فاصله بسیار است. به عبارت دیگر، سیاست های اجتماعی-فرهنگی محمدرضاشاه، اساساً سکولار، عرفی و غیردینی بود.
*شاه در سال 1349/1971 هشدار داده بود که «بین قدرت های امپریالیستی و ما برخوردی روی می دهد».
*تئوریِ «مهندسیِ افکار عمومی» -بارها- مورد استفادهء دولت های خارجی برای سرنگون کردن«حکومت های یاغی»قرارگرفته که آخرین نمونهء آن،سرنگون کردن رژیم محمدقذّافی درلیبی بوده است.ازاین نظر،مفهوم«کودتای انقلابی» برای توضیح سرنگونی رژیم شاه می تواند مورد توجه قرارگیرد.
***
انقلاب و نقش مساجد
…درمیان تحلیل های موجود دربارهء علل انقلاب 57، اسلامگرائی محمدرضاشاه وکمک وی به گسترش مساجد-به عنوان پایه و مایهء انقلاب اسلامی»-بسیار اغراق آمیز می نماید.مدافعان این نظر-ازجمله دکترعبّاس میلانی- متأسفانه- ازاین توضیح پرهیزکرده اندکه این مساجد -عموماً -ازطرف افرادحقیقی یاحقوقی ایجاد شده بود و رژیم شاه نقشی در احداثِ آنها نداشت.در واقع،مهاجرت خیلِ عظیمی از روستائیان به تهران و شهرهای بزرگ و نیازمذهبی آنان،باعثِ احداث مساجدتازه ازطرفِ افرادِخیّر و انجمن های محلّی(مانندبازاریان،جمعیّت آذربایجانی های مقیم تهران و…)گردیده بود.
تحلیل های رایج این نکتهء مهم را نیز مسکوت می گذارندکه دوران محمدرضاشاه،دوران شدیدترین و خونین ترین برخوردها بانیروهای مذهبی بودکه نمونهء آنرا در ماجرای 15خرداد1342آیت الله خمینی دیده ایم،ماجرائی که با حمایت برخی رهبران سیاسی و روشنفکران «لائیک»(مانندجلال ال احمد و علی اصغرحاج سیدجوادی)روبرو شده بود!.
طبق نظربرخی پژوهشگران«شبکهء مساجد درزمان شاه عاملی برای سازماندهی انقلابیون اسلامی بود»،درحالیکه دکترابراهیم یزدی-یکی ازدست اندرکاران اصلی انقلاب اسلامی- دراین باره تأکیدمی کند:
-«قدرت ما در بی سازمانی ما بود».
روشن است که شاه(ماننددکترمصدّق و دیگران) شخصیّتی دیندار بود،امّا از«دینداری» تا «دینمداری» فاصله بسیاراست.به عبارت دیگر،سیاست های اجتماعی-فرهنگی محمدرضاشاه،اساساً سکولار،عرفی و غیردینی بود،به همین جهت،سلطان حسن دوم (پادشاه کشوراسلامی مراکش)ازشاه و فرح پهلوی انتقادمی کردکه:شما چه کشوراسلامی هستید که پادشاهش درمراسم رسمی،شراب می خورَد و ملکه اش بدون حجاب اسلامی درانظارِ عمومی ظاهرمی شود!؟
استبداد و دیکتاتوری شاه
از«استبداد ودیکتاتوری شاه»در وقوع انقلاب اسلامی نیز سخن ها گفته ایم بی آنکه بپرسیم که مخالفان شاه(رهبران سیاسی و روشنفکران ایران)خود،چقدرآزاده وُ دموکرات بوده اند؟.به اعتقادمن،سرنگونی رژیم شاه ازمنظرِ«استبداد» و«دیکتاتوری سیاسی» روشنگرِ این رویدادسرنوشت ساز نیست به این دلیل روشن که درهمان دوران در کشورهائی ماننداسپانیا،شیلی،آرژانتین،اندونزی،اروگوئه،کُرهء جنوبی و… دیکتاتوری و استبدادسیاسیِ هولناکی وجودداشت ولی هیچگونه انقلابی درآنها روی نداده بود.
خوابِ آشفتهء نفت!
سرشت و سرنوشت تحولات سیاسی ایران معاصر(از تبعید رضاشاه تا تضعیف وسقوط دولت مصدّق و سرنگونی محمدرضاشاه پهلوی)را نمی توان فهمیدمگراینکه ابتداء مسئلهء نفت و نقش آن درحیات سیاسی ایران فهم و درک گردد.بنابراین،بررسی سرنگونی رژیم شاه و وقوعِ انقلاب اسلامی از زاویه«خوابِ آشفتهء نفت»،دریچهء تازه ای برای فهم و درک این رویدادِسرنوشت ساز خواهد بود،بااین یادآوری که درسال1349/1971 شاه هشدارداده بودکه«بین قدرت های امپریالیستی و ما برخوردی روی می دهد»،
پروفسور«اندرو اسکات کوپر»(کارشناس برجستهء مسائل خاورمیانه و نفت)باتکیه براسنادمحرمانهء دولت آمریکا،به«کنفرانس نفتیِ دوحه»و نقش کمپانی های نفتی درسرنگون کردن رژیم شاه پرداخته است.
باتوجه به نقش نفت درسرنوشت سیاسی ایران معاصر،نظرات«اسکات کوپر»و آنچه که ما«کودتای انقلابی»نامیده ایم،برای توضیح سرنگونی رژیم شاه و وقوع «انقلاب اسلامی»می تواندموردتوجه قرارگیرد.درمقالات«نگاهی تازه به انقلاب اسلامی»و «نفت،شاه،انقلاب اسلامی…و دیگرهیچ!»ما به این موضوعات اشاره کرده ایم.
مهندسیِ افکارعمومی!
استاد و متخصّصِ فریبِ افکارعمومی؛«ادوارد برنیز»(Edward Bernayse) معتقداست:
-«توده ها(Masse) موجودات بی هویتّی هستندکه با«تبلیغات»(پروپاگاندا) می توان آنها را به شکلِ موجودات دست آموز درآوُرد».
درتاریخ معاصر،«دستکاری»یا«مهندسیِ افکارعمومی»-بارها-مورداستفادهء دولت های خارجی برای سرنگون کردن«حکومت های یاغی»قرارگرفته که آخرین نمونهء آن،سرنگون کردن رژیم محمدقذّافی درلیبی بوده است.ما درمقدّمهء«نگاهی تازه به انقلاب اسلامی»به نمونه ای از«دستکاری»یا«مهندسی افکارعمومی»اشاره کرده ایم .
انقلاب اسلامی جنبشی توده ای بود و جنبش های توده ای بخاطرشعارهای کُلّی و وَهم آمیز-غالباً-بستری برای ظهورِتوتالیتاریسم و فاشیسم است.به قول خلیل ملکی:«هرکس وقتی درتوده منحل شود یک احمق از او ساخته می شود»…انقلاب 57 و ماه زدگیِ بسیاری ازشاعران، روشنفکران و رهبران سیاسی ایران تجلّیِ این تراژدی دردناک بود.
معمارانِ تباهیِ امروز!
انقلاب اسلامی-درعین حال- عرصه ای بود برای ابرازِ بی نوائی های فکری و بی بضاعتی های سیاسی ما.سال ها پیش گفته بودیم که وظيفهء روشنفكر،فرهنگسازی است نه سیاست بازی!، يعنی ايجاد ذهنيـّتی است كه بر بستر آن بتوان آينده و نيکبختی انسان را تأمين كرد. به تعبیر«ادواردسعید»:روشنفکر کسی است که با مجهز بودن به خِرَد و آینده نگری به تحلیل مسائل جامعه می پردازد.
اگر این تعریف را بپذیریم آنگاه می توان گفت که درهنگامهء ظهورآیت الله خمینی و انقلاب اسلامی-رهبران سیاسی و روشنفکران ما(بجزچنداستثناء) نه خِرَدمندبودند و نه آینده نگر،هم ازاین روست که برخی آنان را«معمارانِ تباهیِ امروز»نامیده اند.
***
اسناد و روایت های تازه(ازجمله سخنرانیِ رونالدریگان،رئیس جمهوراسبق آمریکا)بررسیِ سرنگونی شاه و چگونگی انقلاب اسلامی را واردمرحلهء تازه ای کرده و برمااست تا باانصاف،شجاعت و فروتنی به بازاندیشی این رویدادِ سرنوشت ساز بپردازیم.
تارنمای دکتر علی میرفطروس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر