شب چلهست می ومطرب بیارید
که این رسم کهن را پاس داریم
به آداب خوش پیشینیانی
به ماست آیین پیشین زنده داریم
به پا داریم رقص و پایکوبی
به دلها بوته شادی بکاریم
برافروزیم اجاق وز هیمه آتش
هر آن غم هست در آتش سپاریم
شب چله پسش خوش بامدادیست
چو دی آمد همی دلخوش بداریم
بر هم گرد آییم از کس و خویش
حکایتها ز فردوسی برآریم
به شاهنامه فروزیم شمع جان را
سخن از راستان بر لب گماریم
بگیریم فال خوش از شعر حافظ
ز رنگ و روی، گرد غم زدایم
ندارد یاد گیتی همچو ملت
خرد را از نخست پایه گذاریم
ز هوشنگیم، فریدونیم، منوچهر
و از پیشینیان روزگاریم
نژاد اندر نژاد آزاده هستیم
جهان تا هست ما هم ماندگاریم
ز کوروش مام منشور جهانیم
بسی هر تن ز ما یک شهریاریم
بدانند دشمنان مام و میهن
که ما از مردمان کارزاریم
ره میهن بشوییم دست از جان
به وقتش هر تن از ما سر به داریم
به دل تا یاد آرش هست و بابک
همی در قلههای افتخاریم
ره میهن بشوییم دست از جان
سپاس از مهر یزدانی برآریم
امرداد - محمد ایزدی (پارسی)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر