۵ شهریور ۱۳۹۹

دژ اژدهاپیکر؛ سازه‌ای فراموش شده

در شمال شهر لار، در استان فارس، بازمانده‌ای از دژی کهن دیده می‌شود که گذر زمان هر آنچه خواسته است بر سر برج و باروهای آن آورده و از دیوارهای بلندش تلی از خاک به جا گذاشته است. آن‌هایی هم که خویشکاری (:وظیفه‌ی) نگاهبانی از سازه‌های تاریخی را دارند، گویی از یادش برده‌اند تا به یکباره در میان وزش باد و ریزش خاک، پنهان و پنهان‌تر بماند. آن دژ را «قلعه اژدهاپیکر» می‌نامند که نباید آن را با دژی دیگر در باختر شهر شیراز که آن نیز «اژدهاپیکر» خوانده می‌شود، یکی دانست.

در بازگفتی آمده است که قلعه‌ی اژدهاپیکر لار تا همین یک سده پیش آباد بود و زندگی در آن جریان داشت. تا آنکه در آغازین روزهای پادشاهی رضاشاه، برای چیرگی بر آن گستره، بارها قلعه به توپ بسته شد و بدین گونه مردم از آن سازه و بناهای دژ کوچ کردند. یک گمان دیگر به تمامی دگرگون است و خالی شدن قعله را تا چند سده دورتر می‌بَرد و چنین روایت می کند که سپاهیان نادرشاه افشار در جنگ با شورشیان افغانی، به لار آمدند و بر اثر جنگ و زدوخوردهایی که پیش آمد و دامن باشندگان قلعه را نیز گرفت، این سازه‌ی تاریخی از مردم خالی شد و اندک اندک روبه ویرانی گذاشت.
دژ اژدهاپیکر بازمانده از دوران باستان و روزگار ساسانیان است. اما پیوستگیِ تاریخی داشته است و در دیگر دوره‌های تاریخ ایران نیز از ارزش و اهمیت برخوردار بوده است. آثار به‌دست آمده در قلعه، به ویژه ظرف‌های چینی و نقش‌داری که به دوره‌ی ایلخانان مغول بازمی‌گردد، از یافته‌های دیگر چشمگیر است و نشان از رونق بسیار این دژ در آن دوره‌ی آشوبناک تاریخی دارد. در روزگار صفویان نیز که پای مسافران و جهانگردان اروپایی به ایران باز شد، آگاهی‌هایی از این دژ کهن در سفرنامه‌های اروپاییان ثبت شده است و تصویرهایی از این سازه کشیده شده است. آن نقاشی‌ها کمک می‌کند تا با نمای بیرونی دژ در آن سده‌های دور آشنا شویم و دریابیم که در زمان رونق و آمدوشد مسافران، چگونه شکوه و بلندایی داشته است.
دژ اژدهاپیکر بر روی تپه‌ای بلند ساخته شده است. زمینی که این سازه را در خود جای داده است درازایی 700 متری و پهنایی 170 متری دارد. از آن فراز می‌توان همه‌ی شهر لار و راه‌هایی که به دژ می‌رسند را، دید و نگاهبانی کرد. دیگر دژهای کهن ایران نیز همواره بر بلندیی ساخته می‌شدند تا نگاهبانی از آن‌ها و پاییدن گستره‌های پیرامونی‌شان، آسان باشد. یکی از ویژگی‌های قلعه‌ها همین بود.
قلعه‌ی اژدهاپیکر لار 3 بخش شناخته شده دارد. یکی دیوار سنگی است که گرداگرد آن کشیده بودند و اکنون جای‌جای آن فروریخته است؛ دیگر دژ میانی است و سرانجام دژ فرازین. آنچه اکنون از این سازه می‌توان دید همان دژ فرازین است و بنایی به نام «قبر مادر نادرشاه» که اندکی دورتر از قلعه بنا شده است و درباره‌ی آن پس از این خواهیم گفت. نه تنها رویدادهای تاریخی سازه‌های قلعه را به ویرانی کشانده است، بلکه زلزله‌های لار نیز در خرابی آن نقش داشته‌اند. به‌ویژه تاق‌هایی که با سنگ و ساروج برآورده بوده‌اند، در آن زلزله‌ها فروریخته و جز پایه‌های آن‌ها چیزی به‌جا نمانده است. گمان باستان‌شناسان چنین است که تاق‌ها پایه‌های پُلی بوده‌اند که دامنه‌ی تپه را به قلعه پیوند می‌داده‌اند. آن پُل در روزگار ساسانیان ساخته شده بود.  این را نیز باید گفت که از ناهمواری‌های پیرامون قلعه دریافته‌اند که به‌گمان بسیار در آنجا بناهایی ساخته شده بود که اکنون اثری از آن‌ها نیست.
اینکه چرا این دژ را اژدهاپیکر می‌نامند، یک بازگفت چنین است که نمای بیرونی آن و فراز و فرودهای دیواره‌ی قلعه به شکل اژدها بوده است! این برداشت نمی‌تواند پذیرفتنی باشد و گمان می‌رود که ساختگی است. سخن درست‌تر به چاهی درون دژ بازمی‌گردد که درباره‌ی ویژگی آن سخن خواهیم گفت. بومی‌های لار در سال‌ها و سده‌های پیش چنین باور داشتند که چاهِ قلعه چنان ژرفایی دارد که اژدهایی تنومند را درون خود جا داده است. درون چاه نیز بزرگترین گنج جهان پنهان است و اژدها از آن گنج نگاهبانی می‌کند. اگر کسی از روی نابخردی و ماجراجویی بخواهد به چاه و گنج درون آن نزدیک شود، به چنگ اژدها می افتد و بلعیده می‌شود! از این‌روست که قلعه‌ی لار را اژدهاپیکر نامیده‌اند‌.
پیشتر اشاره کردیم که در نزدیکی قلعه‌ی اژدهاپیکر، سازه‌ای به نام «قبر مادر نادرشاه» دیده می‌شود. آن سازه‌، چهارگوشه‌ای و خشتی است که گنبدی بی‌آرایه بر روی آن برآورده‌اند. روایت‌های مردمی چنین است که نادر در تعقیب و به دست آوردن شورشیان افغانی به لار که یکی از پایگاه‌های آنان بود، لشکر کشید و در این شهر بود که مادرش درگذشت. مردم لار برای به‌دست آوردن دل نادر و آسودگی از خشم او، پیکر مادرش را در نزدیکی قلعه خاکسپاری کردند و بنایی بر روی آن ساختند. این سخن و بازگفت مردمی، سند و پایه‌ای تاریخی ندارد و به‌گمان می‌رسد که ساختگی است. در کاوش‌های باستان‌شناسی قبری در آن سازه پیدا نشده است و اگر هم این سخن درست باشد که سازه را برای مادر نادرشاه ساخته باشند، تنها یک بنای یادبود است، نه چیز دیگر. به هر‌روی، این سازه که هنوز هم برجاست و خالی از اهمیت نیست، در سال 1380 خورشیدی از سوی شهرداری لار مرمت اندکی شده است.
تا چند سال پیش خبرها و گزارش هایی که از قلعه اژدهاپیکر لار می‌رسید اسف‌بار بود. چون قلعه را سرپرستان آثار تاریخی رها کرده بودند و نگاهبانی در آنجا نبود و فنس‌کشی (حصار توری) نشده بود، معتادان آنجا را جولان‌گاه خود ساخته بودند و در بخش‌های سقف‌دار قلعه آتش روشن می‌کردند و بدین‌گونه سقف و دیوارها سیاه می‌شد (خبرگزاری مهر، آبان 1398). از همه بدتر آنکه کابل‌کشی‌ها و سیم‌هایی را که شهرداری لار برای نورپردازی قلعه به کار برده بود، به سرقت بردند! (خبرگزاری تسنیم، آذر 1398). اینکه در ماه‌های گذشته آیا چاره‌ای برای آن آسیب‌ها و دشواری‌ها اندیشیده شده است یا نه؟ آگاهی‌ای در دست نیست. این در حالی است که قلعه‌ی اژدهاپیکر لار در آبان 1382 با شماره‌ی 10405 در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است. چنین است سرنوشت یکی از آثار ملی و تاریخی ما!



خبرنگار امرداد: بامداد رستگار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر