۲۱ مرداد ۱۳۹۹

ارگ بلقیس؛ ویران‌کده‌ی تاریخ

شهر اسفراین دیرینگی بسیار کهنی دارد و کانون بسیاری از رویدادهای تاریخی بوده است. اما بنای کهن اسفراین همان نیست که اکنون می‌شناسیم. این شهر سازه‌ای تاریخی داشته است که در گذر روزگارانی پُرتلاطم و آکنده از رخدادهای ریز و درشت از میان رفته است. یکی از آن سازه‌های دیرینه، مجموعه‌ی اسفراین و ارگ کهن آن است؛ ارگی که به نام «بلقیس» آوازه پیدا کرده است. پیوندی میان بلقیس افسانه‌ای و شهر اسفراین نیست. پس چرا این شهر را به آن نام خوانده‌اند؟ پس از این، به آن خواهیم پرداخت.

ارگ بلقیس در 3 کیلومتری جنوب باختری (:غربی) شهر کنونی اسفراین، در استان خراسان شمالی جای گرفته است. روستای نزدیک به آن «جوشقان» نام دارد. در نوشته‌های دیرینه و کهن، اسفندیار، شاهزاده‌ی کیانی، فرزند گشتاسب را بانی شهر و ارگ بلقیس می‌دانند. می‌گویند که او نخستین سنگ بنای شهر را گذاشت و فرمان به ساختن آن داد.
جدای از آن بازگفت‌های استوره ای، دیرینه‌ترین نشانه‌ای که از ارگ بلقیس به دست آمده است، به سال‌های پایانی شاهنشاهی ساسانیان بازمی‌گردد. در آن سال‌ها و یکی دو سده پس از آن، از رونق و شکوه ارگ بلقیس بسیار یاد شده است. اسناد کهن تاریخی می‌گویند که تا پایان فرمانروایی صفویان (نیمه‌ی نخست سده‌ی دوازدهم مهی) اسفراینِ کهن، آباد و آکنده از مردمان بود. اما پس از طغیان و یورش افغان‌ها، ارگ بلقیس به دست آنان افتاد و با خاک یکسان شد. از آن زمان به این سو، شهر و ارگ آن خالی از باشنده شد و جز چند خانواری که هنوز در ویرانه‌های آن زندگی می‌کردند، کسی در آنجا نماند و شهر اسفراین کنونی در جایی دیگر ساخته شد.
در هیچ دوره‌ی تاریخی این شهر و ارگ آن بلقیس نامیده نشده است و در کتاب‌ها و سندهای کهن همه جا نام آن را اسفراین آورده‌اند. این که چرا اکنون ارگ کهن و ویران شده‌ی اسفراین به نام بلقیس آوازه پیدا کرده است؟ پرسشی است که جز با حدس و گمان نمی‌توان به آن پاسخ داد.
یک گمان این است که مادر تیمور لنگ که «بلقیس خاتون» نام داشت، دستور به بازسازی ارگ داد و از آن پس به یادبود کاری که او فرمان انجامش را داده بود، ارگ را بلقیس نامیدند. اما این گمان پشتوانه‌ی تاریخی و سندی ندارد و همان گونه که گفتیم، در هیچ کتاب کهنی چنین نامی آورده نشده است. اما حدس درست‌تر آن است که پس از ویران شدن ارگ و مجموعه‌ی آن، اندک اندک خرابه‌ها شکلی رازگونه و اسرارآمیز گرفت و پیدا شدن عتیقه در جای‌جای ارگ بر ناشناختگی و رمزگونگی آن افزود. از سوی دیگر چون تاریخ کهن ارگ در حافظه‌ی مردم کم رنگ شده بود، آنان نام بلقیس را که نشان از روزگارانی بسیار کهن و افسانه‌ای می‌داد، بر این ارگ گذاشتند.
نخستین پژوهنده‌ای که به شیوه‌ی علمی از ارگ بلقیس نقشه‌برداری کرد افسری انگلیسی به نام «سایکس» بود. او که در پی شناخت تاریخ ارگ و بازمانده‌های آن بود، در سال 1893 میلادی کار نقشه‌برداری از آن را انجام داد. اما دهه‌های بسیاری زمان بُرد تا پژوهندگان دست به کاوش‌های باستان‌شناسی در خرابه‌های ارگ بلقیس زدند. در سال 1352 خورشیدی، خبرهایی پی در پی از غارت اشیا تاریخی ارگ می‌رسید. از این‌رو وزارت فرهنگ و هنر آن زمان از شماری از باستان‌شناسان خواست که کاوش‌ها و جست‌و‌جوهای علمی خود را برای شناخت ارگ بلقیس آغاز کنند. به دنبال آن کاوش‌ها بود که تاریخ ارگ از میان غبار سده‌ها بیرون آمد و نام ارگ و دیرینگی آن دیگربار بر زبان‌ها افتاد.
پیشینیان برای ساختن ارگ بلقیس از مصالحی مانند خشت‌های گِلی، آجر و چوب استفاده کرده‌اند. بدین‌گونه مجموعه‌ای پدید آمده است که گستردگی‌ای نزدیک به 180 هکتار دارد. این شهر پهناور دربردارنده‌ی برج و باروها، منارتپه، بازار، کاروانسرا، آب انبار و بسیاری اجزای دیگر است که بر روی هم شهری مالامال از مردمان و آمدوشد کاروانیان شکل داده است. این شهر برپایه‌ی شیوه‌ی معماری و مهندسی ساسانیان، دارای بخش‌های کهن دژ، رَبَض (دیوارهای گرداگرد شهر) و شارستان است. اما آنچه اکنون از بزرگی و شکوه شهر به‌جا مانده و نمایان است، ارگ آن است.
پیرامون ارگ بلقیس خندقی کنده شده است تا رخنه به درون ارگ دشوار باشد. این‌گونه خندق‌ها را در دیگر شهرهای بزرگ روزگاران کهن نیز می‌یابیم. جالب اینجاست که در بیرون ارگ پشته‌های خاکی انبوهی دیده می‌شود که تا مدت‌ها کاربرد آن دانسته نمی‌شد. تا آنکه باستان‌شناسان دریافتند که پشته‌ها برای نگاهبانی از شهر و گونه‌ای خاکریز است تا از برخورد توپ‌های آتشین مهاجمان به ارگ جلوگیری کند.
خود ارگ 150 متر مربع گستردگی دارد. 29 برج نگهبانی دور تا دور آن دیده می‌شود که بلندای هر کدام از آن‌ها به 11 متر می‌رسد. پیداست که این اندازه وسعت و فراخی، نشان از ارگی بزرگ در میان دیگر ارگ‌های تاریخی ایران دارد.
دروازه‌ی اصلی در بخش شمالی ارگ دیده می‌شود. اکنون از آن دروازه جز تلی از خاک چیزی به‌جا نمانده و به دشواری می‌توان دریافت که در گذشته چگونه پیکره‌ای داشته است. عتیقه‌جویان و سوداگران آثار باستانی چیز چندانی از ارگ بلقیس سالم نگذاشته‌اند که بدانیم فضای درونی آن چگونه بوده است. کاوش‌های ویرانگر غیرمجاز، ارگ را به تمامی از شکل انداخته است. با آنکه باستان‌شناسان دریافته‌اند که ارگ بلقیس 3 اشکوبه‌ای بوده است امروزه نمی‌توان رد و نشانی از آن اشکوب‌ها یافت و پی به ساختارشان بُرد.
با این همه، پیداست که درون خانه‌های ارگ اتاق‌های فراوانی ساخته بودند که نظم مهندسی درخور توجهی دارند. آن اتاق‌ها به شیوه‌ای پرسش برانگیز، تودرتُو بنا شده‌اند و ورودی‌های گوناگونی دارند. تنورهایی نیز در کف بسیاری از اتاق‌ها پیدا شده است. باستان‌شناسان گمان می‌برند که تنورها کارکردی همانند کرسی داشته‌اند.
بازمانده‌ای از شیوه‌ی آب‌رسانی به خانه‌ها و سازه‌های ارگ نیز به دست آمده است؛ و نیز آب‌انباری که در کاوش‌های سال 1390 کشف شد. این آب‌انبار سازه‌ای آجری و دایره‌ای شکل است که با پله‌هایی آجری به ژرفای 5 متری زمین راه دارد.
در درون ارگ، با همه‌ی چپاول‌ها و دست‌درازی‌های قاچاقیان، اشیای به دست آمده است. مانند سکه‌های روزگار ایلخانان مغول، کاشی‌های زرین‌فام، سفال‌های گوناگون و گچ‌بری‌های زیبا. آنچه باستان‌شناسان در دهه‌ی گذشته از این ارگ کهن یافته‌اند اکنون در موزه‌ی استان خراسان شمالی در شهر بجنورد نگهداری می‌شود.
در بیرون ارگ و در دروازه‌ی خاوری آن که به نام «دروازه نیشابور» نامیده می‌شود، گورستانی به گستردگی 10 هکتار کشف شده است. مردمان ارگ، درگذشتگان خود را در این گورستان به خاک می‌سپردند. نشانه‌هایی از گورهای باستانی، تا روزگار صفویان، در این بخش دیده می‌شود.
خرابی‌هایی که بر سر ارگ آورده شده بیرون از شمار است. بسیاری از آن ویرانگری‌ها به دست سوداگرانی که خود را گنج‌یاب می‌نامند، انجام شده است و بخشی نیز به دست بومی‌هایی که خاک ارگ را برای حاصل‌خیز کردن زمین‌های کشاورزی خود می‌بُردند.
ارگ بلقیس در سال 1388 خورشیدی، به شماره‌ی 4497 در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است. به سبب ارزش و اهمیت بسیار این سازه‌ی تاریخی، این ارگ و مجموعه‌ی آن یکی از پایگاه‌های میراث فرهنگی شناخته می‌شود.



خبرنگار امرداد: بامداد رستگار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر