یک کنشگر زیست بوم، سنجش وضعیت طبیعت ایران با کشورهای آفریقایی را سنجشی نادرست خواند و آن را نسخهپیچی طرفداران شکار به نام «قرق اختصاصی» برای زیستمندان طبیعت ایران دانست.
به گزارش خبرگزاری مهر، فرزاد علیزاده، کنشگر حقوق جانوران، در یادداشتی می نویسد: «چندی است مدافعان شکار، با الگوبرداری مدلهای بهاصطلاح حفاظتی مبتنی بر شکار مدیریت شده در کشورهای آفریقایی سعی دارند، واژهی شکار پایدار را در ادبیات محیطزیست ایران جا بیندازند. آنان، شکار را یک امر عادی و حقیقت غیرقابل انکار جامعه معرفی میکنند و با این توجیه، برای حیاتوحش سرزمین نسخهی کشتار میپیچند».
به سخن او: «در واقع آنها همواره با بیان بخشی از واقعیت، حقیقت را تحریف کردهاند و با مقایسه حیاتوحش ایران با کشورهایی که در اساسا از نظر گونههای جانوری، تغذیه، زیستگاه و … هیچ شباهتی با یکدیگر ندارند، همواره منافع شخصی خود را دنبال کردهاند. اما مقایسه طبیعت، حیاتوحش و اکوسیستم طبیعی ایران با کشورهای آفریقایی که هیچ شباهتی با طبیعت ما ندارند مبحث دیگری است. هرچند که واقعیت در کشورهای آفریقایی نیز آنچنان مدینه فاضلهای نیست که در مستندهای حیاتوحش بیبیسی نمایش داده میشود».
به سخن او: «در واقع آنها همواره با بیان بخشی از واقعیت، حقیقت را تحریف کردهاند و با مقایسه حیاتوحش ایران با کشورهایی که در اساسا از نظر گونههای جانوری، تغذیه، زیستگاه و … هیچ شباهتی با یکدیگر ندارند، همواره منافع شخصی خود را دنبال کردهاند. اما مقایسه طبیعت، حیاتوحش و اکوسیستم طبیعی ایران با کشورهای آفریقایی که هیچ شباهتی با طبیعت ما ندارند مبحث دیگری است. هرچند که واقعیت در کشورهای آفریقایی نیز آنچنان مدینه فاضلهای نیست که در مستندهای حیاتوحش بیبیسی نمایش داده میشود».
تمامی تالابهای ما خشک شده است
علیزاه افزود: «در نظر داشته باشید ما در کشوری زندگی میکنیم که به گفتهی رییس سازمان محیط زیست، تقریبا تمامی تالابهایش خشک شدهاند. اندک تالابهای باقی مانده نیز بهواسطه پساب و فاضلاب شهری و صنعتی و بارشهای گاه و بیگاه اندک رمقی دارند. ما در مهمترین زیستگاه پلنگ و در قلب پارک ملی گلستان، اتوبان چند بانده احداث کردهایم؛ در پناهگاه حیاتوحش درهانجیر (یزد) که یکی از بکرترین و از معدود زیستگاههای یوزپلنگ آسیایی در سطح کشور است، مجوز معدن آنومالی صادر کردهایم؛ بهسادگی در مناطق حفاظت شده، جنگلهای هیرکانی و ذخیرهگاه زیستکره، انواع و اقسام مجوزهای بهرهبرداری صادر کردهایم؛ به صیادان خارجی اجازه میدهیم تا از طریق صید ترال، هست و نیست خلیج فارس را به یغما ببرند؛ ما در دل پناهگاه حیاتوحش مجوز ساخت شهرک گردشگری صادر میکنیم. این اواخر نیز برای جنگلهای هیرکانی و اثر طبیعی ملی دماوند سند وقفی صادر کردهایم. و این فهرست بلند و بالا ادامه دارد».
علیزاه افزود: «در نظر داشته باشید ما در کشوری زندگی میکنیم که به گفتهی رییس سازمان محیط زیست، تقریبا تمامی تالابهایش خشک شدهاند. اندک تالابهای باقی مانده نیز بهواسطه پساب و فاضلاب شهری و صنعتی و بارشهای گاه و بیگاه اندک رمقی دارند. ما در مهمترین زیستگاه پلنگ و در قلب پارک ملی گلستان، اتوبان چند بانده احداث کردهایم؛ در پناهگاه حیاتوحش درهانجیر (یزد) که یکی از بکرترین و از معدود زیستگاههای یوزپلنگ آسیایی در سطح کشور است، مجوز معدن آنومالی صادر کردهایم؛ بهسادگی در مناطق حفاظت شده، جنگلهای هیرکانی و ذخیرهگاه زیستکره، انواع و اقسام مجوزهای بهرهبرداری صادر کردهایم؛ به صیادان خارجی اجازه میدهیم تا از طریق صید ترال، هست و نیست خلیج فارس را به یغما ببرند؛ ما در دل پناهگاه حیاتوحش مجوز ساخت شهرک گردشگری صادر میکنیم. این اواخر نیز برای جنگلهای هیرکانی و اثر طبیعی ملی دماوند سند وقفی صادر کردهایم. و این فهرست بلند و بالا ادامه دارد».
فریب مستندهای حیات وحش را نخورید
علیزاده با اشاره به رویه شکار در کشورهای آفریقایی گفت: «کشورهای آفریقایی نیز که اکنون بهعنوان مدینه فاضله مورد اشاره و استناد شکارچیان هستند، مشکلات جدی دارند که مدافعان شکار هیچگاه به آنها اشاره نمیکنند. پس، فریب رنگ و لعاب مستندهای حیاتوحش آفریقا را نخورید. اساسا زیستگاه حیات وحش در آفریقا، در عرض جغرافیایی متفاوت دارند، الگوی بارش و شرایط زیستگاهی آنها کاملا متفاوت است و هرچه بیشتر به استوا و مناطق حارهای و اکوسیستم پربارانتر نزدیک میشویم حیات وحش متنوعتر میشود. برای مثال، یک پوزپلنگ در آفریقا میتواند از ۱۵ گونه جانوری تغذیه کند، این در حالی است که تغذیه یوز آسیایی در بهترین حالت محدود به ۴ گونه است (جبیر، قوچ و میش، کل و بز، آهو و شاید گراز). همین گونهها هم جمعیتشان بسیار اندک و محدود است، بهطوریکه، به دلیل فقر طعمه در زیستگاه یوز آسیایی در ایران، تغذیه اینگونه با ارزش جهانی به شکار خرگوش و موش و مارمولک محدود شده و یکی از دلایل انقراض یوز هم همین است، تخریب زیستگاه و شکار بیرویه حیواناتی که قرار بود طعمه یوز بشوند».
او گفت: «ضمن اینکه اکثر قریب به اتفاق زیستگاههای حیاتوحش ما در دشتها، بهدلیل چرای بیش از ظرفیت دام، توسعه بیضابطه کشاورزی، توسعه شهرها و همچنین وجود جادهها تقریبا از میان رفته و حیاتوحش به ارتفاعات پناه برده است».
علیزاده با اشاره به رویه شکار در کشورهای آفریقایی گفت: «کشورهای آفریقایی نیز که اکنون بهعنوان مدینه فاضله مورد اشاره و استناد شکارچیان هستند، مشکلات جدی دارند که مدافعان شکار هیچگاه به آنها اشاره نمیکنند. پس، فریب رنگ و لعاب مستندهای حیاتوحش آفریقا را نخورید. اساسا زیستگاه حیات وحش در آفریقا، در عرض جغرافیایی متفاوت دارند، الگوی بارش و شرایط زیستگاهی آنها کاملا متفاوت است و هرچه بیشتر به استوا و مناطق حارهای و اکوسیستم پربارانتر نزدیک میشویم حیات وحش متنوعتر میشود. برای مثال، یک پوزپلنگ در آفریقا میتواند از ۱۵ گونه جانوری تغذیه کند، این در حالی است که تغذیه یوز آسیایی در بهترین حالت محدود به ۴ گونه است (جبیر، قوچ و میش، کل و بز، آهو و شاید گراز). همین گونهها هم جمعیتشان بسیار اندک و محدود است، بهطوریکه، به دلیل فقر طعمه در زیستگاه یوز آسیایی در ایران، تغذیه اینگونه با ارزش جهانی به شکار خرگوش و موش و مارمولک محدود شده و یکی از دلایل انقراض یوز هم همین است، تخریب زیستگاه و شکار بیرویه حیواناتی که قرار بود طعمه یوز بشوند».
او گفت: «ضمن اینکه اکثر قریب به اتفاق زیستگاههای حیاتوحش ما در دشتها، بهدلیل چرای بیش از ظرفیت دام، توسعه بیضابطه کشاورزی، توسعه شهرها و همچنین وجود جادهها تقریبا از میان رفته و حیاتوحش به ارتفاعات پناه برده است».
زیستگاههای حیات وحش ایران با هندوستان سنجیدنی نیست
این کنشگر حقوق حیوانات در ادامه افزوده است: «حال این شرایط را مقایسه کنید با زیستگاه حیاتوحش در هندوستان. در راجستان هند و در پارک ملی “رانتامبور”، گونههای متنوعی از حیاتوحش وجود دارد که مهمترین گونهی آن ببر است. ببر پارک ملی رانتامبور برای تغذیه، انتخابهای زیادی دارد. در این پارک انواع گوزنها، سامبار (غزال هندی)، گراز، انواع جوندهها و پرندهها با جمعیت بالای ۱۰.۰۰۰ فرد وجود دارد که ببر میتواند از آنها تغذیه کند. این پارک ۱۳۰۰ کیلومتر مساحت دارد. یا در پارک ملی “کروگر” با مساحت نزدیک به ۲۰.۰۰۰ کیلومتر مربع در آفریقایجنوبی، انواع گونههای جانوری با جمعیتهای بالای ۱۰.۰۰۰ فرد زندگی میکنند، از کروکودیل، فیل، ببر، زرافه و پلنگ گرفته تا گورخر، کودو، شیر و سگ وحشی آفریقایی. حال این وضعیت شرح داده شده را مقایسه کنید با زیستگاههای ایران که کیلومترها فاقد حیاتوحش و گونههای جانوری است. ناگفته نماند که در سرزمین آفریقا که در ظاهر به عنوان بهشت حیاتوحش به نظر میرسد، این اتفاق فقط در پارکهای ملی جریان دارد، پارکهای بزرگی که همگی بهوسیله فنسهای برقی مهار شدهاند. هر چند مساحت این پارکها بسیار زیاد است اما همین الان که آفریقا با مشکل خشکسالی روبهرو شده است، مشکلات بسیاری برای گونههای جانوری محصور در فنسهای بزرگ پیش آمده است چرا که بهدلیل جزیرهای شدن زیستگاه، گونهها نمیتوانند به سرزمینهای دیگر مهاجرت کنند. حیواناتی که در سالهای دورتر بهصورت گلههای چند هزارتایی از نامبیا و زیمباوه تا آفریقایجنوبی مهاجرت میکردند».
علیزاده در ادامه افزوده است: «اما در نامیبیا بیشتر زمینها به مراتع بزرگی برای پرورش گاو تبدیل شده است! نامیبیا بخشی از گوشت گاو اروپا را تامین میکند. صاحبان این زمینها، جنگلهای بوتهزار کوتاه را از وجود درختچهها پاکسازی و به مرتع تبدیل میکنند. ویژگی و اهمیت این زمینها به برکههای طبیعی موجود در آن قطعه زمین است. در این مراتع دیگر از آن تنوع زیستی و گونههای متنوع حیاتوحش اثری نیست و کمترین شباهتی با پارکهای ملی ندارد. دیگر حیوانات همانند فیل، شیر و یا حتی کفتار در آن یافت نمیشود چرا که این گونهها به گاوها صدمه میزنند و صاحبان زمینها آنها را از بین بردهاند.در واقع، نامیبیا یک گاوداری بزرگ است و طبیعت آفریقا هیچ شباهتی به مستندهای سینمایی آن ندارد».
این کنشگر حقوق حیوانات در ادامه افزوده است: «حال این شرایط را مقایسه کنید با زیستگاه حیاتوحش در هندوستان. در راجستان هند و در پارک ملی “رانتامبور”، گونههای متنوعی از حیاتوحش وجود دارد که مهمترین گونهی آن ببر است. ببر پارک ملی رانتامبور برای تغذیه، انتخابهای زیادی دارد. در این پارک انواع گوزنها، سامبار (غزال هندی)، گراز، انواع جوندهها و پرندهها با جمعیت بالای ۱۰.۰۰۰ فرد وجود دارد که ببر میتواند از آنها تغذیه کند. این پارک ۱۳۰۰ کیلومتر مساحت دارد. یا در پارک ملی “کروگر” با مساحت نزدیک به ۲۰.۰۰۰ کیلومتر مربع در آفریقایجنوبی، انواع گونههای جانوری با جمعیتهای بالای ۱۰.۰۰۰ فرد زندگی میکنند، از کروکودیل، فیل، ببر، زرافه و پلنگ گرفته تا گورخر، کودو، شیر و سگ وحشی آفریقایی. حال این وضعیت شرح داده شده را مقایسه کنید با زیستگاههای ایران که کیلومترها فاقد حیاتوحش و گونههای جانوری است. ناگفته نماند که در سرزمین آفریقا که در ظاهر به عنوان بهشت حیاتوحش به نظر میرسد، این اتفاق فقط در پارکهای ملی جریان دارد، پارکهای بزرگی که همگی بهوسیله فنسهای برقی مهار شدهاند. هر چند مساحت این پارکها بسیار زیاد است اما همین الان که آفریقا با مشکل خشکسالی روبهرو شده است، مشکلات بسیاری برای گونههای جانوری محصور در فنسهای بزرگ پیش آمده است چرا که بهدلیل جزیرهای شدن زیستگاه، گونهها نمیتوانند به سرزمینهای دیگر مهاجرت کنند. حیواناتی که در سالهای دورتر بهصورت گلههای چند هزارتایی از نامبیا و زیمباوه تا آفریقایجنوبی مهاجرت میکردند».
علیزاده در ادامه افزوده است: «اما در نامیبیا بیشتر زمینها به مراتع بزرگی برای پرورش گاو تبدیل شده است! نامیبیا بخشی از گوشت گاو اروپا را تامین میکند. صاحبان این زمینها، جنگلهای بوتهزار کوتاه را از وجود درختچهها پاکسازی و به مرتع تبدیل میکنند. ویژگی و اهمیت این زمینها به برکههای طبیعی موجود در آن قطعه زمین است. در این مراتع دیگر از آن تنوع زیستی و گونههای متنوع حیاتوحش اثری نیست و کمترین شباهتی با پارکهای ملی ندارد. دیگر حیوانات همانند فیل، شیر و یا حتی کفتار در آن یافت نمیشود چرا که این گونهها به گاوها صدمه میزنند و صاحبان زمینها آنها را از بین بردهاند.در واقع، نامیبیا یک گاوداری بزرگ است و طبیعت آفریقا هیچ شباهتی به مستندهای سینمایی آن ندارد».
اکوسیستم ما را با سوریه و عراق مقایسه کنید
فرزاد علیزاده افزوده است: «اگر قرار است اکوسیستم کشوری با ایران مقایسه شود، شاید بهترین انتخابها عراق و سوریه باشد چون این کشورها با ایران هم عرض جغرافیایی هستند و تقریبا اکوسیستمی همانند دارند. حتا اگر قرار باشد ما از الگویی مشابه با اکوسیستم کشورمان نیز استفاده کنیم باید آن را بومیسازی کنیم. بومشناسان معروف کشور معتقدند حتی پیروی از این الگوهای بومیسازی شده هم در مناطق مختلف ایران با هم متفاوت است».
او گفت: «ناگفته نماند که در سالهای اخیر، آفریقا بهشدت درگیر خشکسالی و شکار غیر مجاز شده است و در همین ایامی که کرونا مانع از حضور توریست و گردشگر در پارکهای ملی کشورهای آفریقایی شده بود، شکارچیان از این فرصت سواستفاده کرده و با بیرحمی هرچه تمامتر حیواناتی را که بهحضور انسان در پارک ملی عادت داشتند، قتلعام کردند».
به سخن این کنشگر زیستبوم، از آفریقا که بگذریم، حیاتوحش اروپا هم الگوی مناسبی برای کشور ما نیست. در سالهای گذشته، شکار بیرویه، توسعه شهرسازی، کشاورزی و صنایع باعث شد کم و بیش تمامی حیوانات گوشتخوار و حتا جنگلهای اروپا نیز از میان برود. بیشتر جنگلهای اروپا دستکاشت هستند. علاقهمندان به شکار، مناطقی را برای پرورش چهارپایان برای شکار راهاندازی کردهاند که در عمل هیچ شباهتی با حیاتوحش ندارد و بیشتر به دامپروری شبیه است».
فرزاد علیزاده افزوده است: «اگر قرار است اکوسیستم کشوری با ایران مقایسه شود، شاید بهترین انتخابها عراق و سوریه باشد چون این کشورها با ایران هم عرض جغرافیایی هستند و تقریبا اکوسیستمی همانند دارند. حتا اگر قرار باشد ما از الگویی مشابه با اکوسیستم کشورمان نیز استفاده کنیم باید آن را بومیسازی کنیم. بومشناسان معروف کشور معتقدند حتی پیروی از این الگوهای بومیسازی شده هم در مناطق مختلف ایران با هم متفاوت است».
او گفت: «ناگفته نماند که در سالهای اخیر، آفریقا بهشدت درگیر خشکسالی و شکار غیر مجاز شده است و در همین ایامی که کرونا مانع از حضور توریست و گردشگر در پارکهای ملی کشورهای آفریقایی شده بود، شکارچیان از این فرصت سواستفاده کرده و با بیرحمی هرچه تمامتر حیواناتی را که بهحضور انسان در پارک ملی عادت داشتند، قتلعام کردند».
به سخن این کنشگر زیستبوم، از آفریقا که بگذریم، حیاتوحش اروپا هم الگوی مناسبی برای کشور ما نیست. در سالهای گذشته، شکار بیرویه، توسعه شهرسازی، کشاورزی و صنایع باعث شد کم و بیش تمامی حیوانات گوشتخوار و حتا جنگلهای اروپا نیز از میان برود. بیشتر جنگلهای اروپا دستکاشت هستند. علاقهمندان به شکار، مناطقی را برای پرورش چهارپایان برای شکار راهاندازی کردهاند که در عمل هیچ شباهتی با حیاتوحش ندارد و بیشتر به دامپروری شبیه است».
برای زیستبوم ما نسخههای غلط نپیچید
علیزاده گفت: «با این حال، امروزه سازمان حفاظت محیطزیست این الگو (پرورش حیوانات جهت شکار) را تحت عنوان قرقها و شکارگاههای خصوصی در کشور اجرا میکند، بدون توجه به این واقعیت که گونههای گوشتخوار شکارچی مانند پلنگ، گرگ و… بهعنوان رقیبی برای شکارچی انسانی عمل کرده و صاحبان قرق اختصاصی همواره ترجیح میدهد تا این گونهها حذف شوند تا چهارپایان علفخوار بیشتر تکثیر و در نتیجه توسط شکارچیان شکار شوند. حال پرسش اینجاست که چه شباهتی میان طبیعت ایران با کشورهایی همانند کنیا، آفریقایجنوبی، نامیبیا یا هند وجود دارد که با مقایسهی این دو، شکارچیان برای زیستمندان طبیعت ایران نسخه شکار میپیچند؟».
او در پایان نوشته است: «اکنون که به یُمن شکلگیری فراکسیون مقتدر محیط زیست در مجلس موضوعات محیطزیستی که تا پیش از این عموما مسایل سانتیمانتالی و بیخاصیت قلمداد میشدند، در حال مطرح شدن است. از این فراکسیون انتظار میرود با طرح موضوع در مجلس شورای اسلامی و ایجاد تغییرات بنیادین، به حال قوانین صید و شکاری که در سال ۱۳۴۶ توسط شکارچیان و بر اساس ماده یک همین قوانین برای حفاظت و حمایت و تکثیر جانوران قابل شکار و صید تاسیس شده است، فکری کرده و این قوانین حمایت از شکار را به قوانین حفاظت از حیاتوحش تغییر دهد».
علیزاده گفت: «با این حال، امروزه سازمان حفاظت محیطزیست این الگو (پرورش حیوانات جهت شکار) را تحت عنوان قرقها و شکارگاههای خصوصی در کشور اجرا میکند، بدون توجه به این واقعیت که گونههای گوشتخوار شکارچی مانند پلنگ، گرگ و… بهعنوان رقیبی برای شکارچی انسانی عمل کرده و صاحبان قرق اختصاصی همواره ترجیح میدهد تا این گونهها حذف شوند تا چهارپایان علفخوار بیشتر تکثیر و در نتیجه توسط شکارچیان شکار شوند. حال پرسش اینجاست که چه شباهتی میان طبیعت ایران با کشورهایی همانند کنیا، آفریقایجنوبی، نامیبیا یا هند وجود دارد که با مقایسهی این دو، شکارچیان برای زیستمندان طبیعت ایران نسخه شکار میپیچند؟».
او در پایان نوشته است: «اکنون که به یُمن شکلگیری فراکسیون مقتدر محیط زیست در مجلس موضوعات محیطزیستی که تا پیش از این عموما مسایل سانتیمانتالی و بیخاصیت قلمداد میشدند، در حال مطرح شدن است. از این فراکسیون انتظار میرود با طرح موضوع در مجلس شورای اسلامی و ایجاد تغییرات بنیادین، به حال قوانین صید و شکاری که در سال ۱۳۴۶ توسط شکارچیان و بر اساس ماده یک همین قوانین برای حفاظت و حمایت و تکثیر جانوران قابل شکار و صید تاسیس شده است، فکری کرده و این قوانین حمایت از شکار را به قوانین حفاظت از حیاتوحش تغییر دهد».
خبرنگار امرداد: سپینود جم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر