ذبیحالله ساعی (نویسنده و استاد دانشگاه): برگزاری و نیز داغ شدن بحث برگزاری جرگهها در کشور (افغانستان)، همواره بگومگوهای را میان صاحبنظران و نیز علاقمندان مباحثی از این دست بر سر این که “واژه جرگه چه معنایی دارد و از دید تبارشناسی واژهها، ریشهها و خاستگاه آن به کدام زبان بر میگردد؟”، به همراه میآورد. شماری بر خاستگاه پارسی این واژه تاکید کرده و عدهی دیگر آن را واژهی با ریشههای ترکی یا مغولی میدانند.
هر چند طرفداران دیدگاه نخست بنا به قدامت کاربرد این واژه در دهها کتاب و متن کلاسیک پارسی با توجه به اصل “قدامت کاربرد” هرگونه بحث در این زمینه را وارد نمیدانند؛ با این همه، معمول گشتن “اطلاق ترکی بودن” بر این واژه از سوی برخیها، نگرشی است که دیدگاه نخست را هرچند از موقف ضعیف و در قالب نگارشها و نوشتههای افراد نه چندان معروف عرصه زبان و ادبیات و واژهشناسی، همواره به چالش طلبیده است.
با این مقدمه، جهت تبیین هرچه بهتر موضوع، ابتدا به مفهوم و جایگاه جرگه در عرصه سیاسی-حقوقی کشور نظر انداخته، سپس هردو دیدگاه ذکر شده در بالا را به گونه مقایسهای ازنظر گذرانده و در پایان معانی و کاربرد این واژه در زبان و ادب پارسی دری را از نظر میگذرانیم.
مفهوم و جایگاه جرگه در عرصه سیاسی-حقوقی
در صحنه سیاسی و حقوقی کشور، جرگه به نوعی نشست، همایش و شوراهای اطلاق میگردد که جهت رایزنی، مشورت و تصمیمگیری روی مسایل کلان ملی-کشوری برگزار میگردد. بدین ترتیب هرچند جرگه خود یک نشست، همایش و یا نهاد مشورتی-تصمیمگیری است؛ با این همه در نوع خود ویژه و با ساز و کارهای تشکیلاتی مختص به خود از گذشتهها تا امروز برگزار میگردد.
آنگونه که هویدا است وجود نهادهای مشورتی-رایزنی و برگزاری نشستهای بزرگ مشورتی از گذشتههای دور میان ملتهای مختلف جهان امر معمول و متداول بوده که در این میان کشور ما با داشتن تمدن کهن و تجربهی داشتن امپراتوریها و سلطنتهای بزرگ با ساز و کارهای پیچیده از این امر مستثنا نمیتوانسته است باشد که وجود نهاد مشورتی مِهستان (مِه: بزرگ) (مِهست: بزرگترین) (مِهستان: بزرگترینان یا هم جای گردهمایی بزرگترینان) در دوره پارتیان/اشکانیان (۲۴۷ پیش از میلاد تا ۲۲۴ میلادی) به عنوان قدیمیترین نهاد شورایی-تصمیمگیری رسمیِ ثبت شده در تاریخ سرزمینهای ما، دلیل بزرگی بر این مدعا میتواند باشد. به همین ترتیب، مجلس “سبها” و “سیمیتی” که برخی تاریخنگاران از وجود آن در میان تیرههای آریایی صحبت کردهاند، نشستهای مشورتی عصر کوشانی به ویژه نشست پنجصد نفری برگزار شده از سوی شاهنشاه بزرگ امپراتوری کوشان کنشکای بزرگ (سلطنت: ۱۲۷ تا ۱۵۰ میلادی) جهت آوردن تعدیلات در آیین بودایی، راهاندازی جلسات مشورتی جهت تعیین جانشین شاهنشاه در شاهنشاهی ساسانی از جمله نشستهای مشورتی که جهت تعیین جانشینی یزدگرد ساسانی به راه افتاد و ذکر آن به تفصیل در شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی گنجوی آمده است و دهها نشست مشورتی خُرد و بزرگ دیگری که در دورههای مختلف تاریخی کشور چه پیشااسلام و چه دوره پسااسلامی در گوشههای مختلف تاریخ قابل دید است، در راستای تبیین هرچه بیشتر این سنت میتواند ارزیابی گردد.
با این همه، هیچ گونه سند تاریخی مبنی بر جرگه خوانده شدن اینگونه نشستها و گردهماییها در گذشته دور موجود نیست و مطرح شدن واژه جرگه که اغلب صفت لویه (بزرگ) را با خود دارد و به شکل لویه جرگه (جرگه بزرگ) شناخته می شود، جهت اطلاق بر نشستها و گردهماییهای ویژه به نحوی که امروزه شناخته شده است، اختصاص به تاریخ های پسین دارد. هرچند شماری از تاریخ نگاران از برگزاری اینگونه جرگههای بزرگ (لویه جرگهها) در سدههای هفدهم و هیجدهم سخن گفتهاند؛ با این همه، به گونه رسمی و با سازوکارهای ویژه و به نحوی که امروزه شناخته میشود، ورود این واژه در صحنه سیاسی کشوری را میتوان اوایل سده بیستم میلادی قلمداد کرد.
با روی کار آمدن نظام پسا بن و به ویژه تدوین قانون اساسی جدید کشور (۱۳۸۲ خورشیدی) لویه جرگه به عنوان یک نهاد مهم با صلاحیتهای ویژه و منحصر به خویش رسمیت یافته و به عنوان “عالیترین مظهر اراده مردم افغانستان” معرفی گردیده است. ریشه و پیشینه این جرگههای بزرگ (لویه جرگهها) را چه در تاریخ باستان کشور بدانیم و چه آنگونه که برخیها معتقدند، در ساختارهای قبایل افغان (پشتون) جستجو کرده و آن را به عنوان سنتهای ویژهی قبایل پشتون ارزیابی کنیم، امروزه به عنوان یک واقعیت انکارناپذیر عرصه سیاسی-حقوقی در کشور و نهاد که صلاحیتهای اختصاصی همچون “اتخاذ تصمیم در مورد مسایل مربوط به استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و مصالح علیای کشور”، “تعدیل قانون اساسی” و “محاکمه رییسجمهور” با در نظرداشت مواد مندرج در قانون اساسی (ماده شصت و نهم) را دارد، به رسمیت شناخته میشود. جدا از این، از شکلگیری نظام پسا بن تا به امروز، چندین جرگه بزرگ زیر نام جرگه بزرگ مشورتی یا لویه جرگه مشورتی برگزار گردیده است که هرچند صلاحیت جرگه به رسمیت شناخته شده در قانون اساسی (لویه جرگه قانون اساسی) را نداشتهاند اما تصمیمها و رایزنیهای آنها حداقل در مشروعیت بخشی به تصمیمگیریهای کلان دولت در سطح کشوری اثرگذار بوده است.
مقایسه اجمالی دو دیدگاه؛ ترکی یا پارسی؟!
طرفداران دیدگاه اصالت پارسی واژه جرگه آنگونه که قبلاً تذکر یافت این واژه را پارسی دانسته و با استناد به دهها متن منظوم و منثور پارسی که این واژه در آنها به کار رفته است و با تاکید به اصل “قدامت کاربرد”، هیچگونه ادعا مبنی بر غیرپارسی بودن این واژه را وارد نمیدانند. اما شماری از افراد با استناد به اشاره ضمنی از فرهنگ واژگانی پارسی آنندراج و نیز مطرح ساختن نوع ویژهی از شکار زیر نام “شکارِ جرگه” در دوره حکمروایی برخی از سلسلههای ترکی-مغولی، این واژه را ترکی یا مغولی دانسته و به اصالت ترکی-مغولی آن پافشاری میکنند. هرچند در پیروی از سنت دیرین طرفداران پارسی خواندن واژه جرگه، میشد بیتوجه از کنار این ادعا گذشت اما بنا به پافشاریهای غیر مستند و غیر موجه یک عده افراد، پرداختن به این مورد به گونه جدی و مستند لازم آمد تا به این ادعای غیر مستند و بدون مدرک نقطه پایان گذاشته شود:
- در فرهنگهای واژگانی زبانهای مختلف از جمله فرهنگهای واژگانی زبان پارسی رسم بر این است که واژههای بیگانه (غیرپارسی) مشخص و علامتگذاری گردد. به گونه مثال واژههای با اصالت عربی با حرف “ع”، واژههای ترکی با حرف “ت”، واژههای فرانسوی با حرف “ف”، واژههای انگلیسی به شکل “انگل” و واژههای با اصالت روسی به شکل “رو” که در جلو هر واژه نگارش مییابد، مشخص میگردند. درج واژه جرگه در همه فرهنگهای پارسی از دهخدا تا عمید و از غیاثاللغات تا بهار عجم و معین و … بدون درج هیچگونه حرف نشاندهنده غیرپارسی بودن در جلو آنها، در حال که دهها واژه ترکی و عربی و… در آنها با حروف “ت” و “ع” و… نشانی گردیدهاند، بیانگر آن است که نگارندگان این واژهنامهها که متخصص شناخت واژهها بوده و یک عمر را روی این واژهنامهها و شناخت واژهها صرف کردهاند، به روشنی میدانستهاند که ریشه واژه جرگه چیست. این واژهشناسان نه تنها حرفی مبنی بر نشان دادن ترکی بودن واژه جرگه را به کار نبردهاند که حتا به گونه ضمنی احتمال ترکی یا مغولی بودن آن را هم مطرح ننمودهاند.
- متون کلاسیک زبان پارسی گویای آن است که این واژه حداقل حدود هزارسال پیش از امروز در زبان پارسی به کار رفته است که به عنوان نمونه از کاربرد این واژه در دیوان فرخی سیستانی شاعر اواخر سده چهارم و اوایل سده پنجم هجری (تولد: ۳۷۰ هـ. ق/ ۳۶۱ خورشیدی/ ۹۸۰ میلادی؛ درگذشت: ۴۲۹ هـ. ق/ ۴۱۶ خورشیدی/۱۰۳۷ یا ۱۰۳۸ میلادی) میتوان یاد کرد. این نمونه در پهلوی آن که ثابتکننده پیشینه کاربرد هزارساله واژه جرگه در پارسی میتواند باشد، ادعای مغولی بودن واژه جرگه را از بنیان بر میکَند چون دیوان فرخی حداقل ۱۸۰ سال پیش از تهاجم مغولها به خراسان و ایران (۱۲۱۹ میلادی) و حضور نخستین عناصر مغولی در این جغرافیا سروده شده است.
- جدا از فرهنگهای واژگانی پارسی، در فرهنگهای معروف واژگانی قدیم و جدید زبان ترکی نه تنها واژه جرگه آن هم با اصالت ترکی درج نگردیده است که این واژه را نمیتوان در آنها یافت. در قدیمیترین (نخستین) و معروفترین فرهنگنامه زبان ترکی (دیوان لغات الترک) نوشته محمود کاشغری (تولد: ۳۸۰ قمری/۱۰۰۸میلادی؛ درگذشت: ۴۷۷ قمری/۱۱۰۲ م) -که جستجوی واژهها در آن بنا به عدم ترتیب به اساس حروف الفبا دشوار است- تا جای که نویسنده این سطور جستجو نموده است، واژه جرگه را نیافته است. به همین ترتیب، در هیچ یک از واژهنامههای قدیم زبان ترکی مانند قاموسالاعلام (معتبرترین و بزرگترین قاموس دوره ترکان عثمانی)، لغت ناجی، لغت رمزی، قاموس ترکی، قاموس عثمانی، اختر کبیر، لهجه عثمانی، اوقیانوس ترجمهسی و وان قولو لغتی واژه جرگه را نمیتوان یافت. در واژهنامههای جدید زبان ترکی از جمله فرهنگهای واژگانی معتبر یگانه نهاد رسمی تنظیم کننده امور زبانی در ترکیه (انجمن/نهاد زبان ترکی- Türk Dil Kurumu) که جایگاه فرهنگستان زبان ترکی را دارد و از صلاحیت انحصاری در تنظیم و تعیین چگونگی کاربرد واژههای ترکی و ساختن معادلهای ترکی برای واژهها و اصطلاحت بیگانه برخوردار است، واژه جرگه وجود ندارد و اصلاً شناخته نیست.
در این میان یگانه فرهنگ واژگانی ترکی که در آن واژه جرگه را میتوان یافت، واژهنامهی است از زبان ترکی عثمانی به انگلیسی (عثمانلیجه-انگیلیزجه سوزلوک – واژهنامه زبان عثمانی به انگلیسی) که در دوره عثمانی در ۲۲۲۴ برگ نگارش و انتشار یافته است. در این واژهنامه جرگه در زبان ترکی عثمانی به شکل “جرکه” اما انگلیسی آن “jerge” (جرگه) درج شده و در پیش روی واژه جرکه حرف پی انگلیسی (P) که مخفف پارسی (Persian) است و قبلاً ذکر کردیم که اینگونه حروف در فرهنگهای واژگانی جهت نشان دادن ریشه و خاستگاه اصلی یک واژه به کار میرود، به روشنی دیده میشود. در این واژهنامه برای جرگه دو معنا ذکر شده که همانندی و شباهت نزدیکی به معانی جرگه در واژهنامههای پارسی همچون دهخدا، عمید و… دارد. در معنای اول جرگه “A circle of men, formed to inclose a space” و در معنای دوم “A select circle of personages” دانسته شده است.
بدینگونه این واژهنامه عثمانی از یک طرف برخلاف واژهنامههای دیگر از کاربرد واژه جرگه در ترکی عثمانی خبر میدهد و از جانب دیگر با آوردن حرف پی (P) در جلو این واژه همانند دهها واژه پارسی دیگر که در این واژهنامه با همین حرف مشخص گردیده اند، اصالت پارسی و باور موجود میان واژهشناسان قدیم ترک مبنی بر پارسی بودن واژه جرگه را بیان میکند.
همراه با این، “تارنمای لغت” (www.luggat.com) که تارنمای اختصاصی برگردان واژههای ترکی عثمانی به ترکی جدید یا ترکی استانبولی (فرهنگ واژگانی برخط/آنلاین ترکی عثمانی به ترکی استانبولی) است، از یک طرف واژه جرگه را فقط و فقط در ترکی عثمانی آن هم با درج پارسی بودن اصالت آن معنا کرده و از سوی دیگر به ناشناخته بودن و پیدا نشدن این واژه در ترکی جدید خبر میدهد. این واژهنامه برای واژه جرگه/Cerge دو معنا به شکل زیر درج نموده و در جلو هردو معنا در میان قوس واژه فارسچه (Farsça) که به معنای زبان پارسی است را ذکر نموده است:
- Bir mevki’de bulunan insan topluluğu. (Farsça)
- Küme. (Farsça)
بدین ترتیب در فرهنگ واژگانی مذکور، در معنای اول جرگه “اجتماعی از افراد یا اجتماع انسانی در یک محل” و در معنای دوم “خوشه یا دسته” دانسته شده است.
- طوری که گفته آمدیم، واژه جرگه در اکثر واژهنامههای ترکی قدیم و هیچ یک از واژهنامههای ترکی جدید وجود ندارد و اگر جایی هم در ترکی قدیم درج یافته، پارسی خوانده شده است. واژهنامههای پارسی هم اشارهی به اصالت ترکی واژه جرگه نداشته و آن را در شمار واژههای پارسی بدون هیچ اشارهای به بیگانه بودن (غیرفارسی بودن) آن درج نمودهاند. در این میان یگانه واژهنامه فارسی که طرفداران “نظریه ترکی بودن خاستگاه جرگه” به آن اشاره دارند، فرهنگ واژگانی آنندراج است که این استناد هم غیر دقیق است چون اشاره آنندراج به ترکی بودن این واژه به گونه ضمنی و نیز در یک تعبیر و معنای خاص است. به این معنا که آنندراج واژه جرگه را همانند هر واژهی با اصالت پارسی دیگر، بدون هیچگونه علامت یا نشانه مبنی بر بیگانه بودن (غیرفارسی بودن) آن درج و آن را “مطلق صف و حلقه است خواه مردمان باشد،خواه سایر حیوان از چرنده و پرنده” معنا کرده است. به همین ترتیب، آنندراج جرگه را نوعی از شکار معنا کرده و در تبیین آن تذکر داده این که “آن (شکار) چنان است که لشکریان گرد صحرا حلقه زده تا صید بدر نرود.” فرهنگ آنندراج به گونه ضمنی و در اشاره به برخی واژهنامهها (و نه برداشت و نظر نویسنده) جرگه را لفظ ترکی خوانده است. با توجه به نقل قول بودن ترکی خوانده شدن لفظ جرگه در آنندراج، فقط آن را به عنوان یک نقل قول و نظرِ مطرح شده در آنندراج میتوان قلمداد کرد نه معنای اصلی واژه جرگه در این واژهنامه؛ زیرا همانطوری که ذکر رفت در این واژهنامه به این واژه همانند صدها واژه پارسی دیگر بدون هرگونه اشاره به غیرپارسی بودن آن، پرداخته شده و معانی مختلف آن ذکر گردیده است.
- معمول بودن شکار میان شاهان، شهزادگان، امیران لشکر و… در گذشتههای دور به ویژه در میان سلسلههای حکمروایی ترک-مغولِ حاکم بر خراسان و ایران، اصطلاح یا مفهومی را زیر نام “شکارِ جرگه” در اشاره به نوع خاصی از شکار وارد زبان گفتاری و نوشتاری پارسی ساخت که نمونههای آن در متون کلاسیک زبان پارسی از جمله اشعار شاعرانی چون وحشی بافقی، فرخی سیستانی، محتشم کاشانی، صائب تبریزی و… قابل دید است. از معمول بودن و علاقمندی وافر شاهان، شهزادگان و امیران ترک-مغول به این نوع شکار، نمیتوان سند مبنی بر ترکی بودن واژه جرگه را استخراج کرد. اگر اصطلاح “شکار جرگه” حتا از ابداعات شاهان و شهزادگان ترک-مغول هم باشد، این ابداع نمیتواند روی خاستگاه، ریشهها و اصالت واژه جرگه اثرگذار باشد. اگر اینگونه ابداعات و کاربردهای واژگانی یک زبان توسط گویشوران زبانهای دیگر اصالت واژهها را از میان بردارد، پس اکنون میباید همه واژههای عربی که در ترکیبهای مختلف در زبان پارسی رواج دارند، پارسی و همه واژههای پارسی که در عربی و یا پشتو رواج دارند میباید عربی و یا پشتو خوانده شود که چنین چیزی نه درست است و نه هم منطقی برای توجیه میتواند بیابد.
با توجه به موارد فوق میتوان به آسانی نتیجه گرفت که واژه جرگه برخلاف ادعای برخیها، اصالت پارسی داشته و در دهها متن کلاسیک و جدید پارسی از حدود هزارسال بدینسو کاربرد داشته و دارد.
نگاهی به معانی و کاربردهای واژه جرگه در نظم و نثر پارسی
واژه جرگه در نظم و نثر پارسی به معانی مختلف به کار رفته و البته همانند هر واژهی دیگری در طول زمان معانی و کاربردهای تازهتر یافته و در ترکیبهای مختلف واژگانی و اصطلاحی شکلهای تازهی به خود گرفته است که به نظر میرسد نگاه اجمالی به برخی از این معانی و کاربردها، خالی از مفیدیت نمیتواند باشد.
- کاربرد جرگه به معنای صف، قطار، حلقه، گروه، دسته، صف بستن، حلقه بستن، دورهم جمع شدن؛
معمولترین، متداولترین و شناخته شدهترین معنای جرگه همین معنا است که در فرهنگهای مختلف واژگانی پارسی از دهخدا تا عمید، معین، آنندراج، برهان قاطع، غیاثاللغات و… به انحا و عبارات مختلف بیان شده است. واژه جرگه در همین معنا در ادبیات منظوم و منثور کلاسیک تا جدید زبان پارسی قابل مشاهده است:
همانا مبدی پیرم کز آتشخانهٔ برزین
فتادستم میان جرگهٔ اطفال در برزن
(هاتف اصفهانی)
سیماب رو در آتش و روغن در آب باش
خود را ز جرگهٔ بد و نیک این قدر برآر
(بیدل دهلوی)
عقل از زمرۀ انیس و جلیس
بخت در جرگۀ عبید و خدم
(نورالدین ظهوری)
در جرگهٔ شاعران چنان خوارم
کاندر خیل دلاوران گرگین
(قاآنی)
سرور جرگۀ شاهان جهان شاه نجف
صفدر معرکۀ شیردلان شیر خدا
(سعید اشرف)
اگر زاغ و گر صعوۀ ناتوانم
همین بس که در جرگۀ بلبلانم
(طالب آملی)
گرچه بینی عذاب و رنج بسی
عاقبت میشوی تو نیز کسی
جای گیری ز جرگهٔ نسناس
در صف مردم وظیفهشناس
(ملکالشعرای بهار)
و فرمان شد که لشکرهایی که بر مدار استاده اند بجرگه روان شدند.
(جامع التواریخ رشیدی به نقل از دهخدا)
و لشکر در قفای آن دیوار به جرگه فرود آمدند.
(جامع التواریخ رشیدی به نقل از دهخدا)
- کاربرد جرگه به معنای نوعی شکار؛
در این معنا جرگه نوعی از شکار است که در آن لشکریان گرد صحرا (دور تا دور ساحه شکار) حلقه میزنند تا صید نتواند فرار کند و این معنا هم به نحوی در ارتباط به مفهوم حلقه بستن که در معنای اولی برای جرگه بیان گردید، میتواند تبیین گردد. واژه جرگه به این معنا هم در فرهنگهای واژگانی چون دهخدا، معین، بهار عجم، آنندراج و… درج گردیده و نمونههای آن را در نوشتههای کلاسیک و جدید پارسی میتوان یافت:
در جرگهٔ او گردن جان بست به فتراک
هر صید که از قید کمند دگران جست
(وحشی بافقی)
کو تاب تیر و ناوک پران که خویش را
در جرگهٔ تو سخت کمان آورد کسی
(محتشم کاشانی)
چشم او در جرگه دارد آهوی عقل مرا
حد مجنون کی بود داخل شدن در جرگ من
(مسیح کاشی)
چون کسی سالم برون از ورطۀ گردون رود؟
از شکار جرگه صید خسته بیرون چون رود؟
(صائب تبریزی)
جدا از معانی توضیح یافته در بالا، واژه جرگه در چند شکل ترکیبی (در قالب چند واژه ترکیبی) نیز در زبان پارسی کاربرد داشته و دارد که در اثر این ترکیب، واژههای با مفاهیم و معانی خاص را شکل داده است که از عمدهترین نمونههای آن میتوان جرگه بستن، شکارِ جرگه، جرگه پهلوانان و جرگه بزرگ (لویه جرگه) را قلمداد کرد.
- شکارِ جرگه؛ بهنوعی از شکار اطلاق میگردیده که در جریان آن سربازان یا خادمان، شکار را از چهار سو به سوی مرکز (محل خاص) جهت داده و میراندند تا شکار آنها از سوی پادشاه، امیر یا شهزادگان آسان گردد.
اگر به این صف مژگان شکارِ جرگه کند
سزد که تیر کشد موی بر تن نخجیر
(اسیر)
- جرگه بستن؛ کاربرد این ترکیب از واژه جرگه که معنای صف بستن، صف کشیدن، حلقه بستن (حلقه زدن) را میرساند نیز در ادبیات پارسی قابل دید است.
اشارت کرد خاصان را نشستند
پرستاران بخدمت جرگه بستند
(ناظم هروی)
- جرگه پهلوانان؛ جرگه پهلوانان آنگونه که در بهار عجم، دهخدا و آنندراج تذکر یافته است به جایی اطلاق میگردد که در آن پهلوانان باهم کُشتی بگیرند. به نظر میرسد با توجه به حلقه بستن تماشاگران بر گرد پهلوانان کشتیگیر یا میدان کشتیگیری، محل کشتیگیری به عنوان جرگه پهلوانان معروف گشته باشد.
- جرگه بزرگ (لویه جرگه)؛ این ترکیب از جرگه هرچند در فرهنگهای واژگانی پارسی قابل دریافت نیست اما مطرح شدن آن در عرصه سیاسی-حقوقی کشور آنگونه که قبلا به آن پرداخته شد، روز تا روز زمینهساز ترویج و کاربرد آن در متون و نوشتههای منظوم و منثور پارسی از شعر تا ادبیات و از سیاست تا حقوق و… گردیده است.
به هرروی، پیشینه صدها سالهی کاربرد واژه جرگه با ترکیبات آن در زبان پارسی، عدم موجودیت این نامواژه و ترکیبات آن در واژهنامههای قدیم و جدید ترکی و اشاره به اصالت پارسی این واژه در برخی واژهنامههای قدیم ترکی و نیز آنچه از آغاز گفتار تا اکنون به آن پرداخته شد، اگر برای اثبات تز مطرح شده در این نوشتار کافی ارزیابی نگردد، به نظر میرسد حداقل زمینهها برای تعمق هرچه بیشتر روی موضوع را فراهم نموده باشد.
تارنمای پارسی انجمن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر