بدرالزمان قریب، نویسنده، استاد، و زبانشناس برجسته، بامداد 7 امرداد 1399 خورشیدی، در سن 91 سالگی درگذشت.
او از انگشتشمار استادنی بود که با زبان باستانی سُغد آشنایی ژرف داشت و پژوهشگری نامدار در این زمینه شناخته میشد.
نگاهی گذرا به زندگی پُربار بدرالزمان قریب
بدرالزمان قریب در سال 1308 خورشیدی در تهران زاده شد. او از خاندان نام آشنای قریب برخاسته بود. آموزشهای نخستین مدرسه و سپس دبیرستان را در شهر زادگاهش گذراند و دیپلم خود را در رشتهی طبیعی به دست آورد. قریب به سبب بیماری چشمی، چند سال از ادامهی تحصیل بازماند. در آن سالها سرگرم مطالعهی آثار کهن ادبی، مانند شاهنامه و مثنوی شد. از اینرو، دلبستگی او به ادبیات ایران فزونی گرفت و تا آنجا پیش رفت که گاه شعر نیز میسرود. چندین سال پس از آن، زمانی که دکتر محمد مصدق در احمدآباد تبعید شده بود، بدرالزمان شعری در ستایش او سرود: «ای روشنی دیدهی ایران چگونهای؟ / تنها نشسته گوشهی زندان چگونهای؟».
قریب در سال 1333 خورشید در آزمون کنکور شرکت کرد و رشتهی دلخواه خود، زبان و ادبیات فارسی، پذیرفته شد و در نزد استادان نامدار آن روزگار، مانند ابراهیم پورداود، محمد معین، احسان یارشاطر و پرویز ناتل خانلری درس آموخت و بر ژرفای دانش خود افزود اما دلبستگی او به زبانهای باستانی و میانهی ایران بود.
قریب آن اندازه در یادگرفتن میراث ادبی ایران کوشا بود که بورسیهی دانشجوی نخست دانشکده را به دست آورد و راهی دانشگاه برکلی شد. در آنجا از پروفسور «والترهنینگ» آلمانی، که از پیشگامان برجستهی زبانیهای باستانی ایران بود، دانش بسیار آموخت. بهویژه آگاهیهای سرشار هنینگ در زمینهی مانویشناسی، بدرالزمان قریب را هم به این بخش از پژوهشهای ایرانشناسی دلبسته کرد. از همینرو بود که برای خوانش متنهای مانوی، سرگرم آموختن زبان سُغدی شد و پایاننامهی خود را با راهنمایی هنینگ با عنوان «تحلیل ساختاری فعل در زبان سُغدی» نوشت و با کامیابی بسیار در این رشتهی دشوار زبانشناسی، به پایان رساند.
قریب در بازگشت به ایران (1344 خورشیدی)، در دانشگاههای شیراز دانش سرشاری را که فراگرفته بود به دانشجویان درس داد. اما چندی پس از آن باز به آمریکا رفت و دانشاندوزی خود را پی گرفت. سرانجام در سال 1350 به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران و در گروه تازه بنیان گرفتهی «زبانشناسیِ همگانی و گروه فرهنگ و زبانهای باستانی» سرگرم پژوهش شد. افزونبر آن، هموند فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز بود و در آنجا همیاریهای بسیار کرد و مدیریت گروه گویششناسی فرهنگستان را بردوش گرفت.
نگاهی به کارنامهی علمی قریب
بدرالزمان قریب دکترای زبان های باستانی خود را از دانشگاه پنسیلوانیا به دست آورده بود. افزونبر تدریس در دانشگاههای ایران، چند سالی در دانشگاههای هاروارد و یوتای آمریکا تدریس کرد. هموند «انجمن دست نوشتههای ایرانی» در لندن و «انجمن آسیایی پاریس» و «انجمن ایرانشناسی اروپایی» بود. در سال 1381 خورشیدی «چهرههای ماندگار در زبان شناسی» شناسانده شد. در سال 1387 نیز جایزهی ادبی تاریخی «بنیاد موقوفات محمود افشار» به پاس کوششهای علمیاش، به او داده شد.
کوششهای قریب به تدریس در دانشگاه و هموندی در فرهنگستان زبان پایان نپذیرفت. او آموختههای گرانبهای خود را با نوشتن کتابهایی باارزش به دیگران سپرد. بهویژه در میان آن نوشتهها باید از کتاب دو جلدی «فرهنگ زبان سُغدی» (1374) یاد کرد که گنجینهای پُربها در شناخت زبان باستانی سُغد و آگاهی از متنهای مانویِ بازمانده از این زبان است. او واژگان فراوان سغدی را از متنهای بودایی، مانوی و مسیحی برگنویسی کرد و در این فرهنگ گردآورد. نکته اینجاست که بسیاری از متنهای کهن ایرانی با بهرهگیری از این فرهنگ، ویرایش و خوانده شده است. قریب برای نوشتن فرهنگ یادشده، بیست سال سرگرم پژوهش بود. پس از انتشار کتاب «فرهنگ زبان سغدی» همگان به ستایش کوشش علمی و بیمانند او برخاستند و این کتاب را نمونهای والا از زبان باستانیای کمتر شناخته شده، برشمردند. کتاب دیگر او «زبانهای خاموش» (1365) را هم نباید از یاد بُرد که خود نشان از دانش بسیار بدرالزمان قریب دارد و راهنمایی برای همهی آنهایی است که بخواهند دربارهی زبانهای باستانی و کهن ایران، بررسی و پژوهش کنند. قریب این کتاب را با همکاری دکتر یدالله ثمره به فارسی ترجمه کرده است.
بدرالزمان قریب دکترای زبان های باستانی خود را از دانشگاه پنسیلوانیا به دست آورده بود. افزونبر تدریس در دانشگاههای ایران، چند سالی در دانشگاههای هاروارد و یوتای آمریکا تدریس کرد. هموند «انجمن دست نوشتههای ایرانی» در لندن و «انجمن آسیایی پاریس» و «انجمن ایرانشناسی اروپایی» بود. در سال 1381 خورشیدی «چهرههای ماندگار در زبان شناسی» شناسانده شد. در سال 1387 نیز جایزهی ادبی تاریخی «بنیاد موقوفات محمود افشار» به پاس کوششهای علمیاش، به او داده شد.
کوششهای قریب به تدریس در دانشگاه و هموندی در فرهنگستان زبان پایان نپذیرفت. او آموختههای گرانبهای خود را با نوشتن کتابهایی باارزش به دیگران سپرد. بهویژه در میان آن نوشتهها باید از کتاب دو جلدی «فرهنگ زبان سُغدی» (1374) یاد کرد که گنجینهای پُربها در شناخت زبان باستانی سُغد و آگاهی از متنهای مانویِ بازمانده از این زبان است. او واژگان فراوان سغدی را از متنهای بودایی، مانوی و مسیحی برگنویسی کرد و در این فرهنگ گردآورد. نکته اینجاست که بسیاری از متنهای کهن ایرانی با بهرهگیری از این فرهنگ، ویرایش و خوانده شده است. قریب برای نوشتن فرهنگ یادشده، بیست سال سرگرم پژوهش بود. پس از انتشار کتاب «فرهنگ زبان سغدی» همگان به ستایش کوشش علمی و بیمانند او برخاستند و این کتاب را نمونهای والا از زبان باستانیای کمتر شناخته شده، برشمردند. کتاب دیگر او «زبانهای خاموش» (1365) را هم نباید از یاد بُرد که خود نشان از دانش بسیار بدرالزمان قریب دارد و راهنمایی برای همهی آنهایی است که بخواهند دربارهی زبانهای باستانی و کهن ایران، بررسی و پژوهش کنند. قریب این کتاب را با همکاری دکتر یدالله ثمره به فارسی ترجمه کرده است.
رفتار و منش بدرالزمان قریب، نمونهوار بود
بدرالزمان قریب در 28 شهریور 1396، در یکی از «شبهای بخارا» که برای نکوداشت او برگزار شده بود، پس از سپاسگزاری از همهی آنهایی که ارزش کارهای علمی او را میدانند، دربارهی سالهای زندگیاش گفته بود: «من در زندگی تنها درس خواندم و کتاب نوشتم و جز این، کار دیگری نکردم». به راستی هم زندگی پُربار او به تمامی با دانشاندوزی و آموختن به دیگران سپری شد.
ژاله آموزگار، استاد زبانهای باستانی، بدرالزمان قریب را «بانوی دانشمندی» دانسته بود که «با پشتوانه غنی علمی راهی غرب شد. در آنجا فرصتها را از دست نداد و فراموش نکرد که فرزند این سرزمین است».
بدرالزمان قریب در 28 شهریور 1396، در یکی از «شبهای بخارا» که برای نکوداشت او برگزار شده بود، پس از سپاسگزاری از همهی آنهایی که ارزش کارهای علمی او را میدانند، دربارهی سالهای زندگیاش گفته بود: «من در زندگی تنها درس خواندم و کتاب نوشتم و جز این، کار دیگری نکردم». به راستی هم زندگی پُربار او به تمامی با دانشاندوزی و آموختن به دیگران سپری شد.
ژاله آموزگار، استاد زبانهای باستانی، بدرالزمان قریب را «بانوی دانشمندی» دانسته بود که «با پشتوانه غنی علمی راهی غرب شد. در آنجا فرصتها را از دست نداد و فراموش نکرد که فرزند این سرزمین است».
کتایون مزداپور نیز در ستایش از «فرهنگ سُغدی» قریب گفته بود: «این فرهنگ، رستمی است که به دنیا آمده است. من همیشه می گویم همانطور که رستم به مدد پر سیمرغ و از پهلوی رودابه و به سختی به دنیا آمد، فقط به یاری بیش از بیست سال تلاش شبانه روزی بانویی مثل خانم دکتر قریب است که تولد این رستم پهلوان در عالم زبانشناسی تاریخی و ادبیات میانهی ایران، ممکن شده است».
جدای از دانش فراوان بدرالزمان قریب در زبانشناسی، آنها که او را از نزدیک میشناختند، قریب را بانویی فروتن، سادهزیست و مهربان برشمردهاند که در کارهای علمی، باریکبین و موشکاف بود. ژرفای دانش او در زمینهی فرهنگ و تاریخ ایران باستان نیز شگفتی همگان را برمیانگیخت.
از دیگر آثار بدرالزمان قریب کتاب «روایتی از تولد بودا» و متن سُغدی آن است که چندبار چاپ شده است. از قریب مقالات علمی فراوانی در زمینهی دستور تاریخی و گویشی، مانویشناسی، فارسی باستان و میانه در مجلههای فرهنگ ایران باستان، مجله دانشکده ادبیات، گویششناسی، نامهی فرهنگستان، چیستا و شماری دیگر، به چاپ رسیده است.
جدای از دانش فراوان بدرالزمان قریب در زبانشناسی، آنها که او را از نزدیک میشناختند، قریب را بانویی فروتن، سادهزیست و مهربان برشمردهاند که در کارهای علمی، باریکبین و موشکاف بود. ژرفای دانش او در زمینهی فرهنگ و تاریخ ایران باستان نیز شگفتی همگان را برمیانگیخت.
از دیگر آثار بدرالزمان قریب کتاب «روایتی از تولد بودا» و متن سُغدی آن است که چندبار چاپ شده است. از قریب مقالات علمی فراوانی در زمینهی دستور تاریخی و گویشی، مانویشناسی، فارسی باستان و میانه در مجلههای فرهنگ ایران باستان، مجله دانشکده ادبیات، گویششناسی، نامهی فرهنگستان، چیستا و شماری دیگر، به چاپ رسیده است.
خبرنگار امرداد: بامداد رستگار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر