۲۶ شهریور ۱۳۹۹

دریاچه قله‌کوه سبلان؛ پهنه‌ای از آب و آینه

از دره «قره سو» در شمال باختری استان اردبیل تا کوه «قوشا داغ» در شهرستان اهر، رشته کوهی کشیده شده است که آتشفشانی نیمه خاموش را در دل خود نگاه داشته است. آن رشته‌های سنگ و صخره، سبلان نام دارد: پر از تاریخ و افسانه‌های قومی و یادآور روزگارانی بسیار دور.

در میان کوه‌های سر به آسمان سوده‌ی ایران، سبلان سومین است. قله‌های «سلطان ساوالان»، «حرم داغ» و «کسری» شانه‌به‌شانه‌ی هم، سبلان سرفراز را شکل داده‌اند. در آن کوه‌های ستبر و سینه گشوده، دریاچه‌هایی می‌توان دید که هر کدام در زیبایی و دیده‌وری، یگانه‌اند: «نئور»، «آت گلی» و «لجن گوی» از شمار همان دریاچه‌هایی هستند که سبلان را شکوهی دیگر می‌بخشند و هر کدام شکلی دیگرگون دارند. اما دریاچه‌ی «قله کوه سبلان» چیز دیگری است: فرازجو، آینه‌گون و رازآمیز.
درست در میان شهرهای اردبیل و مشکین‌شهر، سبلانِ استوار دیده می‌شود. اما رسیدن به دریاچه‌ی قله کوه سبلان، آسان به دست نمی‌آید؛ راه‌نوردی و کوه‌پیمایی توان‌فرسا می‌خواهد و اراده‌ای بسیار. قله کوه تنها به آن‌هایی رُخ نشان می‌دهد که از دشواری پیمودن کوه و صخره هراسان نشوند.‌
در نوک قله‌ی سلطان ساوالان، در بلندای 4811 متری، دریاچه قله کوه دیده می‌شود. این دریاچه زمانی شکل گرفت که واپسین آتشفشان سبلان فوران کرد و سنگ‌های مذاب آن، حفره‌ای پدید آورد که اکنون بستر دریاچه است. آن واپسین آتشفشان در چه زمانی بوده است؟ 10 هزار سال پیش! از آن روزگاران تا به امروز، سبلان از جوش و خروش‌های آتشین دست کشیده است و آرام و شکوهمند به پهنه‌ی ایران‌زمین می‌نگرد. اما آتشفشان سبلان هم‌چنان در جوش‌و‌خروشی پنهانی است. دلیل آن، آب‌های گرمی است که در پایین‌دست کوه جاری است و گواهی است بر آنکه سبلان را نیمه خاموش بدانند.
دریاچه‌ی قله‌ی کوه، در لبه‌ی جنوبی قله، بستر گشوده است. پیرامون آن دیواره‌ای ستبر هست که گویی دریاچه را میان دست‌های پولادین خود نگاه داشته است. سنگ‌هایی که در آنجاست، هر کدام ویژگی‌ای آتشفشانی دارند. یکی از آن‌ها سنگ سخت و سیاه‌دانه‌ی ریزی است به نام «بازالت». دیگری سنگی آذرین است به نام «زبره سنگ» که زمین‌شناسان به آن «تراکیت» می‌گویند. گونه‌ای دیگر از سنگ‌های آتشفشانی را در آنجا می‌توان جُست که «آندزیت» خوانده می‌شود. این نام‌های سخت که دانستنشان تنها به کار دانشمندان می‌آید، درون دریاچه را انباشته‌اند و برای کوه‌پیمایانی که می‌خواهند از زیبایی و دلربایی دریاچه برخوردار شوند، شاید چندان تفاوتی با سنگ‌های دیگر نداشته باشند. اما دارند و همین نشانه‌هاست که چگونگی شکل‌گیری سبلان و دریاچه‌اش را روشن می‌سازد.

بستر و آبگیر دریاچه به شکل قیف است. این را از آنجا دریافته‌اند که ژرفای دریاچه در کناره‌های آن اندک است و هر چه به مرکز نزدیک‌تر بشوند ژرفا نیز بیشتر می‌شود. درازای دریاچه قله کوه 145 متر و پهنای آن 80 متر دانسته شده است.
برآورد ژرفای دریاچه‌ی سبلان داستان دیگری دارد و زمان‌ها بُرد تا اندازه‌گیری شود. نخست بگوییم که عمق دریاچه قله کوه را نمی‌توان دید. این مساله سبب شده بود که بومی‌ها، از گذشته‌ها و بازگفت‌های سینه‌به‌سینه، چنین باور کنند که ژرفای دریاچه بی‌پایان است و به مرکز زمین وصل است. برخی دیگر که می‌خواستند علمی‌تر ژرفای دریاچه را برشمارند، عددهای گوناگونی را یاد می‌کردند و گاه از ژرفای 40 متری آن، سخن به میان می‌آوردند. این گمان‌ها و شماره‌های گوناگونی که گفته می‌شد، ارزش علمی نداشت. تا آنکه سرانجام یکی از غواصان و کوهنوردان اردبیلی دل به دریاچه‌ی سرد قله کوه زد و در مهرماه سال پیش، 1398، توانست تا ژرفای دریاچه پیش برود و با کمک دستگاه‌های پیشرفته عمق‌زنی و فیلمبرداری، اندازه‌ی واقعی دریاچه‌ی قله کوه را بیابد (تسنیم، مهرماه 1398).
آن غواص پیشگام، وحید دانش‌پرور نام داشت و او بود که برای نخستین‌بار دریافت که ژرفای دریاچه قله کوه سبلان 16 متر است. برای این که خدشه‌ای در این برآورد علمی نباشد 3 بار تَن به آب‌های یخ‌زده‌ی دریاچه زد.
پیش‌تر گمان بُرده می‌شد که چشمه‌هایی در کف و پیرامون دریاچه قله کوه هست که آب آن را برآورده می‌سازند. اما سنجش ژرفای دریاچه این نکته را هم روشن ساخت که چنین فرضیه‌ای درست نیست و تنها بارش باران و برف است که دریاچه را آکنده می‌سازد. آنچه این سخن را استواری بیشتری می‌دهد نبود هیچ‌گونه شیاری در درون دریاچه است.
آب دریاچه‌ی سبلان شیرین است. آفتاب نیز هیچ‌گاه به بخش جنوبی آن نمی‌تابد. از این‌رو، آن بخش از دریاچه پوشیده از برف است و یخچال. هرچند در همه‌ی ماه‌های سال، به‌جز از آغاز تیرماه تا پایان امردادماه، آب دریاچه مالامال از یخ است و بسیار سرد. دمای دریاچه بستگی به درجه سردی پیرامونش دارد. از همین نکته پی برده‌اند که آتشفشان سبلان خطرزا نیست و فعالیتی ندارد.
با آنکه گفتیم که نمی‌توان ژرفای دریاچه را دید اما به سبب داشتن کانی سلیس، سطح آب آینه‌گون است. اسیدی بودن دریاچه نیز رنگ آب را سبزگون ساخته است. آن اسیدها به آتشفشانی بودن کوه بازمی‌گردند. در کف دریاچه نیز جز سنگ و صخره چیزی دیده نمی‌شود.

ژرفاشناسی دریاچه نیز روشن ساخت که موجود زنده‌ای در دریاچه زندگی نمی‌کند. سبب علمی آن اسیدی بودن دریاچه است که پیش‌تر به آن اشاره کردیم. با این همه بومی‌ها در گذشته‌ها به سبب ناشناختگی و راه نیافتن به درون دریاچه، چنین گمان می‌کردند که موجودات شگفت‌انگیز و ترسناکی در ته آب زندگی می‌کنند. با این همه، در پیرامون دریاچه و کوه، خرس، خارپشت، گراز، راسو و شماری دیگر از حیات وحش دیده می‌شوند؛ و نیز پرندگانی مانند عقاب، طرلان و سهره‌ها.
دمای پایین دریاچه رشد و نمو گیاهان را ناشدنی ساخته است. تنها در پیرامون آن است که می‌توان گیاهان کوهستانی و گل‌های فراوان را دید. سردی آب نیز شنا کردن را شدنی نمی‌کند. در گذشته‌ها نیز مردم بومی می‌گفتند که هیچ انسانی نمی‌تواند زنده از درون دریاچه بیرون بیاید. از این‌رو، از شنا در دریاچه پرهیز می‌کردند.
با این همه، اگر در دریاچه شنا نمی‌توان کرد، زباله که می‌توان ریخت! این یک کار را کوهنوردانی انجام می‌دهند که خود را به پای دریاچه می‌رسانند تا کف آن را از آشغال و خرده ریز بیانبارند (گزارش خبرگزاری تسنیم، مهر 1398). حتا دریاچه‌ای در نوک کوهی بلند و سرد و یخ‌زده هم از دست‌اندازی و ویرانگری ما انسان‌ها در امان نیست!
سال‌هاست که دوست‌داران زیست‌بوم ایران این آرزو را در دل دارند که سبلان و دریاچه‌اش ثبت جهانی شود. کارشناسان باور دارند و دلیل می‌آورند که سبلان همه‌ی ویژگی‌های ثبت جهانی شدن را دارد. با این همه گویا کار هدفمندی در این‌باره انجام نگرفته است.
سبلان، جدای از ویژگی‌های زیست‌بومی و جغرافیایی و تاریخی‌اش، کوهی سپند نیز به‌شمار می‌رود. بر پایه‌ی «گات‌ها»، اشو زرتشت در 30 سالگی از مردم کناره گرفت و در جایی در کوه سبلان با پروردگار به راز ‌و نیاز و ستایش پرداخت (دانشنامه‌ی مزدیسنا).




خبرنگار امرداد: سپینود جم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر