دشوار بتوان باور کرد که اندکی دورتر از دود و دَم و شلوغیهای سرسامآور پایتخت، دو دریاچهی دیوار به دیوار، چنان رنگهای شادی آفرینی به طبیعت زدهاند که جان را تازگیای هزارباره میبخشد. آبهای زلال و چشمهساران بسیار و زیستبومی که سِحر میکند و در فریبایی همتا ندارد، در رگهای همان شهری جاری است که بیقواره و بی در و پیکر و آغشته به هزار آلودگی زیستبومی است.
تهران، زمانی که از شهر غولآسایش دور میشویم و آسمان تیره و تارَش را پشت سر میگذاریم، آنسوی چهرهی پنهانش را نرمنرمک نشان میدهد و طبیعتی را ارمغان میکند که پهلو به پهلوی زندگیبخشترین دشت و دمنهای این مرز و بوم میزند. آن سیاهی و آلودگیهای زیستبومی شهر نیز گناه طبیعت نیست؛ دستکارِ ما است که حد و اندازهای برای دستدرازیهای خود به زمین نمیشناسیم و همهجا را آلوده به زشتی و سیاهی کردهایم.
اگر بگوییم دریاچههای «تار و هَویر» شگفتیها و دلپذیریهای خود را پنهان کردهاند، سخنی دور از راستی نگفتهایم. شاید بیمناکند که آنجا را هم مانند شهرها آلوده کنیم؛ شاید هم چشمشان ترسیده است که نکند همان بلایی را که بر سر شهری آوردهایم که زمانی پُر از دار و درخت بود و باغهایش در جای جای شهر دیده میشدند، بر سر آنها نیز با هزار جور ساخت و ساز و آلودگیها، بیاوریم. همان بلایی که سبب شده است پایتختنشینان در کمتر روزی از سال هوای پاک و آسمان نیالوده را ببینند و نفس بکِشند. همین است که تار و هویر، پنهان از بسیارانی که آن دو را نمیشناسند، در میان طبیعت پیرامون شهر بزرگ، رو نهان کردهاند و دیر و بدگمان آشنایی میدهند.
با این همه، اگر پیمان ببندیم که بدخواه نباشیم و زیستبوم را پاس بداریم، تار و هویر نیز مهربان و دستودل باز و پذیرا میشوند و از بخشیدن زیباییهای خود به مردمان، دریغ نمیورزند. پس نشانی آن دو دریاچه چنین است: اندکی بیش از 70 کیلومتر آن سوتر از شهر تهران، در 30 کیلومتری شهر دماوند، میان گودالی که کوهها گرداگردش را گرفتهاند. در آنجا میتوان نرم و آهسته به دیدار تار و هویر رفت.
تار و هویر در شمال خود، در دامان کوههای «سیاه چال- شاه نشین» آرمیدهاند و در جنوب خود «زرین کوه» را میبینند. آنجا یکی از دیدنیترین بخشهای کوهستانی البرز است.
کوهی به نام «دوبرار»، دو دریاچهی تار و هویر را از هم جدا میکند؛ اما نه آن اندازه جدا که آن دو را بیگانه از هم بدانیم. تار و هویر، تنها 500 متر از هم دور هستند و با نیم ساعت پیادهروی، یا شاید هم کمتر، میتوان از خاور دریاچه تار به هویر رسید و از دیدن هر دو سیراب شد.
گفتیم که تار و هویر در میان گودالی شکل گرفتهاند. پیرامون این دو دریاچه، کوهها سایه افکندهاند و با چشمانی باز و نگران، از آن دو نگاهبانی میکنند. پس یا باید نشانی تار و هویر را داشت، یا از پیش بدانیم که دو دریاچه در میان کوهها رُخ نهان کردهاند. جز این باشد شاید از چشمها دور بمانند. کوههای درمیان گیرندهی تار و هویر، چنان سر بههم دادهاند و آن دو را مانند نگینی دربرگرفتهاند که هیچ درهای شکافی میان کوهها پدید نیاورده است؛ و این از شگفتیهای آن گستره است.
اینکه چگونه این دو دریاچه شکل گرفتهاند؟ به دانش زمینشناسان بازمیگردد و اصطلاحات علمیای که آنان به کار میبرند تا بگویند که در میلیونها سال پیش چه فرایند و ساز و کاری پیش آمد تا دریاچهای شکل گرفت. برای ما همین اندازه بسنده است که بدانیم کوه «زرین کوه»، از رشتهکوههای فیروزکوه، در هزاران هزار سال پیش لغزیده است و از آن زمین لغزیها دو دریاچهی تار و هویر شکل گرفتهاند. عددهایی که زمینشناسان دربارهی این پدیدهی طبیعی به میان میکشند، خواندنی است. آنها میگویند که در آن رانش زمین، حجمی بیشتر از 3 میلیون متر مکعب از سنگ و کلوخ و خاک در درون فرورفتگیای انباشته شده است. آن فرورفتگیها، پیشتر آبراهه بودهاند. در نتیجه بلندیهایی بیش از 50 تا 500 متر در خاور دو دریاچه برآمده که همهی راهها و گریزگاههای آبی آنجا را بسته است. این همان دو دریاچهای هستند که به نام تار و هویر میشناسیم. دانستنیهای بیش از این را به زمینشناسان واگذار میکنیم و جستارهایی که در اینباره نوشتهاند و خالی از پیچیدگی و سر درگمی برای ناآشنایی با دانش جغرافیا و زمینشناسی نیست.
اما یک نکته را نباید ناگفته بگذاریم؛ چون یکی از ویژگیهای مهم دو دریاچهی تار و هویر است. اگر از زمانهای سیلابی بگذریم، انباشتگیهایی که دریاچهها را در میان گرفتهاند، اجازه نمیدهند که تار و هویر سرریز داشته باشند. جدای از این، بیشترین بلندای دریاچهها از سطح دریا کمتر از 3000 متر است. بدینگونه، تار و هویر در جایی قرار گرفتهاند که 900 متر بلندتر از شهرستان دماوند است.
چشمههای فراوانی که در کف دریاچهها هست، تار و هویر را سیراب میسازند. ذوب شدن برف کوههای پیرامون، از کوه قره داغ گرفته تا کوههای سیاه چال و شاهنشین، نیز به انباشتگی آب دو دریاچه یاری میرسانند.
فرسایش خاک پیرامون تار و هویر بسیار زیاد است. از اینرو نباید انتظار دیدن پوشش گیاهی انبوهی داشت. پیشترها گویا گیاه آویشن در آن دور و حوالی به فراوانی دیده میشد، اما اکنون بسیار دیریاب هستند و به دردسر پیدا کردنشان نمیارزند. با این همه، در بهار و نیمهی نخست تابستان، کوههای پیرامون تار و هویر سرسبزند و دلبریهای خود را دارند.
دریاچهی تار را چهار گوشی میتوان گمان برد که ضلعهای آن چندان هم منظم نیست. درازای تار از یک کیلومتر اندکی بیشتر است و پهنایش به 400 متر سر میزند. تا ژرفای 9 متری دریاچه تار، آب شیرین و گواراست، اما بسیار سرد. از اینرو، در ماههای گرم سال دیدن تار و کنار آن ماندن، خنکای دلخواه و دلانگیزی دارد.
بادهایی که از باختر دریاچه تار میوزند، هوای آنجا را سرد میسازند. همین است که کوهنوردان و گردشگران با جامههایی گرم و پوشیده، به سوی تار میروند و خود را از بادهای سرد نگهداری میکنند. هنگامی هم که برف بر گُردهی کوههای پیرامون دریاچه انباشته میشود و قلههایی سپیدگون میسازد، چشماندازی بیاندازه زیبا پدید میآید که بهراستی همتای چندانی ندارد؛ یا اگر درستتر بگوییم، یکی از زیباترین طبیعتهای زمستانی را پیش چشمها گسترده میشود. دریاچه هویر نیز مخروطی شکل است. درازای آن را 900 متر برشمردهاند و از پهنای 150 متری هویر یاد کردهاند.
از آمارهایی که در سال 1396 خورشیدی، بهدست دادهاند چنین برمیآید که در آن سال 120 هزار گردشگر از دو دریاچهی تار و هویر دیدن کردهاند. در سالهای پس از آن نیز شمار گردشگران در همین اندازه بوده است. اکنون که بیماری کرونا فراگیر شده، شاید شمار گردشگران کاستی گرفته باشد.
در آغاز امسال خبر از ثبت دریاچههای تار و هویر در فهرست ملی میراث طبیعی شنیده میشد و چنین میگفتند که پروندهی اداری این کار تا پایان تیرماه به شورای ثبت میراث طبیعی فرستاده خواهد شد (خبرگزاری میراث آریا، فروردین 1399). نمیدانیم در چند ماه گذشته فرایند ثبت این دو دریاچه چه مراحلی را پیموده و بهکجا رسیده است.
خبرنگار امرداد: سپینود جم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر