۱۳ شهریور ۱۳۹۹

دژ جمشیدی؛ پناهگاه مردم از گزند دشمنان

دژهای تاریخی آغاز و انجامی دارند. زمانی شکوه و بلندای آن‌ها چشم‌ها را خیره می‌کند و زمانی دیگر روبه ویرانی می‌گذارند و گذر زمان چهره‌ی آن‌ها را دگرگون می‌کند و روبه فرتوتی و سالخوردگی می‌بَرد. «قلعه جمشیدی» نیز سرنوشتی این‌گونه دارد.

از سده‌هایی که این دژ پناهگاه مردم از گزند دشمنان و راهزنان بود، تا اکنون که تنها نمایی کم‌رنگ از استواری و سرافرازی گذشته‌اش به جای مانده، چندان نگذشته است. اکنون نشانه‌های عظمت پیشین قلعه، روبه نابودی است و جز در یاد سالخوردگان، نمی‌توان پی به ارزش و اهمیت آن بُرد.
قلعه جمشیدی در بخش شمالی و بافت کهن شهر «نیم‌ وَر» جای دارد و از آثار دیرینه‌ی این شهر به‌شمار می‌رود. نیم ور، یا نیمه ور، شهری بسیار کهن در 10 کیلومتری شهرستان محلات در استان مرکزی است. نیم ور در روزگار ساسانیان در اوج شکوفایی بود و در جغرافیای آن روز ایران ارزش و اهمیت بسیار داشت. گمانه‌زنی‌های باستان‌شناسی بر این پایه است که قلعه جمشیدی هسته‌ی نخستین شهر نیم‌ور بوده است. اما این شهر که دیرینگی‌اش به روزگارانی بسیار پیشتر از ساسانیان می‌رسد، در سده‌های دیگر و دوره‌های پس از باستان ایران، پایگاه مهم خود را از دست داد. نمونه‌اش همین قلعه جمشیدی است که اکنون نیمه ویران است.
مردم نیم ور دیرینگی قلعه جمشیدی را به روزگار جمشید پیشدادی می‌رسانند. سخن آن‌ها چندان هم بی‌پایه نیست و در برخی از کتاب‌های کهن چنین آمده است که جمشید دستور برپایی شهر نیم ور و قلعه‌ی آن را داد. اما بررسی‌های باستان‌شناسی بازگفتی دیگر به دست می‌دهد و قلعه جمشیدی را برآورده‌ی روزگار ساسانیان می‌داند.
سالخوردگان نیم وری از پیشینیان خود شنیده‌اند که قلعه جمشیدی پناهگاه مردم برای دور ماندن از غارت و دست درازی دزدان و تاخت و تاز لشکریان بوده است. زمانی که سایه‌ی وحشت‌زای آن‌ها پدیدار می‌شد، مردم به درون قلعه پناه می‌بردند و با بستن دروازه‌ی دژ و جای گرفتن در میان دیوارهای بلند قلعه، از مرگ و غارت در امان می‌ماندند. پس از این خواهیم گفت که این دژ کهن ویژگی‌هایی داشت که می‌توانست ماه‌ها در برابر دشمنان و بیرونیان پایداری کند.
یک بازگفت از آن پایداری‌ها به سده‌ی دوازدهم مهی(:قمری) بازمی‌گردد. زمانی که نادرشاه افشار کشته شده بود و سراسر ایران را جنگ و آشوب فراگرفته بود، در میان مدعیان تاج و تخت، سرداری از سرداران نادر به نام «آزاد خان افغان» نیز بود که گذرش به نیم ور خورد و به آهنگ غارت دارایی مردم، روبه این‌سو گذاشت. نیم وری‌ها که توان ایستادگی در برابر آزادخان و لشکریانش را نداشتند به درون قلعه جمشیدی پناه بردند و دروازه‌ی دژ را بستند و آن اندازه در آنجا ماندند که آزادخان خسته و ناامید ناچار شد که راه آمده را دست خالی بازگردد. بگذریم از اینکه چنین رویدادی در تاریخ‌‌نگاری‌های آن دوره ثبت نشده است و سینه‌به‌سینه تنها در یاد و حافظه‌ی پیران نیم ور مانده است. درباره‌ی سرنوشت آزادخان این را هم بگوییم که او در به دست آوردن تاج و تخت ناکام ماند و سپس‌تر به کریم خان زند پیوست و در سایه‌ی بزرگواری و گذشت او، سالیان پایانی زندگی‌اش را در آسودگی گذراند.
یک رد پای دیگر تاریخی قلعه جمشیدی را در روزگار ناصرالدین‌شاه قاجار می‌توان جُست. شاه قاجار در سال 1271 مهی، یعنی هشت سال پیش از کشته شدنش، به نیم ور آمد و در سفرنامه‌اش از این شهر و دژ ستبرش یاد کرد و چنین نوشت که :«قلعه‌ی محکمی است!».
قلعه جمشیدی نیم ور به شکل مستطیل ساخته شده است. این کهن دژ تا سال‌های نخست دهه‌ی 60 خورشیدی نیز جایی برای زندگی شماری از مردم بوده است. اما قلعه به یکباره خالی از هر باشنده‌ای شد. گویا دیگر دیوارهای دژ آن اندازه درخور اطمینان نبود که در آن بتوان زندگی کرد. اکنون هم که به نمای بیرونی قلعه جمشیدی نگاه کنیم جز ویرانه‌ای روبه نابودی، تصور دیگری از آن نخواهیم داشت. اما این نما، فریبنده است و با رفتن به درون قلعه می‌توان نشانه‌هایی از شکوه پیشین آن را دید و در خیال خود سنجید که زمانی چه مایه بلندی و رونق داشته است. همین است که مردم نیم ور ارج دژ را می‌دانند و آن را سازه‌ای کهن از شهر باستانی خود قلمداد می‌کنند.
قلعه جمشید مانند بسیاری دیگر از دژهای تاریخی ایران، گرداگرد خود خندقی داشته است. زمانی که مردم از یورش دزدان و چپاولگران به درون قلعه پناه می‌بردند، با بستن دروازه‌ی دژ و با جاری کردن آب درون خندق، از نزدیک شدن یورشگران به دیوارها جلوگیری می‌کردند. از خندق دژ گویا اکنون اثری نمانده است.
سازندگان قلعه برای استواربخشی تاق‌ها، از ترکه‌های درخت بید بهره برده‌اند. این ترکه‌ها همان کاری را می‌کنند که امروزه با آرماتوربندی انجام می‌شود. در این فرایند، میل‌گردها کنار هم چیده می‌شوند تا سازه پایدار بماند. در قلعه جمشید، ترکه‌های درختی به شیوه‌ای سامان‌مند (:منظم) کنار هم گذاشته شده‌اند.
دروازه‌ی قلعه جمشیدی را چنان استوار ساخته بودند که حتا لولاهای آن نیز از سنگ بوده است. بدین‌گونه، با قفل کردن آن از ورود بیرونیان جلوگیری می‌کردند.
یک شیوه‌ی دیگر نگهبانی از دروازه، بسیار ابتکاری بوده است. بدین گونه که در فراز دروازه، ابزاری جای داده بودند که می‌شد به کمک آن بخش چوبی دروازه را خیس و نمناک کرد. این کار جلوی آتش زدن دروازه را به دست دشمنان می‌گرفت. در فراز دروازه نیز تالاری ساخته بودند که دست کم 20 تیرانداز می‌توانستند در آنجا در برابر مهاجمان بایستند و از دژ نگهبانی کنند. همه‌ی این‌ها نشان می‌دهد که قلعه جمشید در سده‌های بسیاری کارکرد نظامی داشته و آنچه برای نگهبانی از آن ساخته‌اند از ویژگی دفاعی برخوردار بوده است.
قلعه جمشیدی اتاق‌های پُرشماری داشته است. چنین گفته‌اند که این اتاق‌ها در زمان‌هایی کارگاه کرباس‌بافی بوده است. در اشکوب دوم قلعه نیز اتاقک‌هایی دیده می‌شد که برای نگهبانی و انجام کارهای روزمره از آن‌ها بهره می‌بردند.
بلندای دیوارهای قلعه به 10 متر می‌رسید. اتاق‌هایی که به آن‌ها «بالاخانه» می‌گفتند، بر روی این دیوارها که پهنایی 2 متری داشتند، ساخته شده بود. راهروهای تو در تو نیز در قلعه دیده می‌شد و نیز جاهایی به نام «مطبخ»، برای کارهای پخت‌و‌پز. پیداست اتاق هایی نیز برای نگهداری چارپایان در این قلعه وجود داشته است. این دژ حتا مرده‌شورخانه نیز داشته است! از همه شگفت‌تر کانال‌های دودکشی قلعه جمشیدی است که کاربرد شومینه‌های امروزی را داشته است.
در سال‌های گذشته، هنگامی که ساخت و‌سازهایی در شهر نیم ور انجام می‌شد، راه‌های پنهانی کشف شد که به قلعه جمشیدی می‌رسید. این راه‌های زیرزمینی، به‌ویژه در بافت جنوبی شهر فراوان‌تر بود. کانال‌های پنهانی درون قلعه، برای زمان‌هایی ساخته بودند که دژ محاصره می‌شد و راه‌های بیرونی را می‌بستند. آن راه‌ها به زمین‌های کشاورزی‌ای که اندکی دورتر از شهر بود، می‌رسید. می‌گویند در زمانی که آزادخان افغان دژ را محاصره کرده بود یکی از شیوه‌هایی که مردمِ پناه گرفته در قلعه را از گرفتاری رهایی بخشید، همان راه‌های پنهانی و زیرزمینی بوده است.
به هر روی، از این دژ کهن و سازه‌های فراوان آن، آنچه اکنون به جا مانده است بخش از دیواره‌ی جنوبی قلعه و نیز بخشی از خاور (:شرق) دژ است که آفتاب‌روترین بخش نیز به‌شمار می‌رود. این بخش‌ها در آستانه‌ی ویرانی هستند و باید چاره‌ای برای آن اندیشید. هر چند در امردادماه 1391 خورشیدی، اداره‌ی میراث‌فرهنگی استان مرکزی از بازسازی قلعه جمشید تا پایان آن سال خبر داد (خبرگزاری ایسنا)، اما آگاهی‌ای از چگونگی بازسازی‌ها نداریم و تا آنجا که جست‌وجوی‌های ما نشان داد، گزارشی از کارهای نجات‌بخشی قلعه جمشیدی به دست داده نشده است.
این نیز برشمردنی است که در نزدیکی قلعه جمشیدی، دیواری سنگی دیده می‌شود که شاید بازمانده‌ای از حصار نیم ور بوده است. این دژ باستانی تاکنون ثبت ملی نشده است.



خبرنگار امرداد: بامداد رستگار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر