۱۲ مهر ۱۳۹۶

شاهنامه بازگوکننده‌ی تاریخ ایران

امرداد - میلاد میرزایی طاقی
برای ملتی چون ما که از نظر فرهنگی اتکا زیادی به تاریخ و تمدن کهن خود دارد بسیار باارزش است که بتواند گذشته‌ی خود را فراموش نکند، به تاریخ خود دلبسته باشد و با هوشیاری این دلبستگی را به نسل‌های آینده منتقل کند. در زمینه‌ی فرهنگی اگر از گذشته و تاریخ خود فاکتور بگیریم آیا حرف زیادی برای گفتن خواهیم داشت ؟؟ از انصاف دور نشویم هر صفتی نیکی که اکنون در جامعه است همه از گذشته به ارث رسیده است و اگر تاریخ فرهنگیمان را با آگاهی مورد بررسی قرار دهیم درمی‌یابیم که چه حرف‌های تازه‌ای در دل این تاریخ همیشه جوشان نهفته است.
کم آگاهی ما نسبت به تاریخ و تمدن کشورمان باعث شده که نتوانیم از نظر فرهنگی آنچه شایسته و الزام‌آور است را به نسل‌های بعدی‌مان بسپاریم و آن چیزی جز کاهش دلبستگی و علاقه و حس میهن‌پرستی احساس بی‌هویتی تاثیرپذیری یا الگوپذیری در مقابل تهاجم فرهنگی نسل‌های آینده ما نمی‌شود. این همانند خلع سلاح کردن سرباز و فرستادن آن به میدان نبرد است.
هر چقدر دانش آدمی نسبت به موضوعی کامل‌تر باشد بهتر می‌تواند درست‌تر، بی‌طرف و بدون تعصب قضاوت کند. تاریخ کشور ایران مملو از فراز و نشیب‌های گوناگون، پر از رویداد‌های مهمی است که در ادوار تاریخ تاثیر خود را بر بسیاری از ملل آن زمان گذاشته است. حال اگر بخواهیم از آثاری که به تاریخ کشورمان پرداخته‌اند یاد کنیم شاید از بهترین گزینه‌ها شاهنامه ابوالقاسم فردوسی باشد. هر چند این اثر گرانبها همانند دیگر آثار تاریخی از ارزش واقعی خود در میان عامه مردم برخوردار نیست و آن هم ثمره کم آگاهی ما نسبت به این اثر فاخر است. نپرداختن کتب درسی در مقاطع تحصیلی مناسب این بحث، به موضوع‌هایی چون شیوه فراهم نمودن شاهنامه سختی‌ها و رنج‌هایی که در این راه داشته، منابعی که در اختیار فردوسی برای سرودن شاهنامه قرار گرفت، جنبه‌های گوناگون شاهنامه از دید اساتیری و تاریخی و میزان دخل تصرف سراینده در روح وقایع و رویدادها باعث کم‌آگاهی عمومی جامعه نسبت به این اثر گرانبها شده که یکی از نتایج آن موارد گفته شده‌ی پیش است. شاید این مجال کوتاه فرصت مناسبی باشد برای بررسی اینکه فردوسی از چه منابعی برای سرودن شاهنامه استفاده کرده و چقدر در حفظ اصل داستان ها و عدم تغییر آن ها موفق بوده است.
فردوسی در مورد برخی از منابع خود به روشنی سخن گفته است و دلیلی محکم‌تر از گواهی خود فردوسی برای روشن کردن موضوع نیست. مهم‌ترین و اصلی‌ترین منبع نوشتاری فردوسی، شاهنامه ابومنصور محمد بن عبدالرزاق بوده است که به صورت نثر وجود داشت. همین کتاب به عنوان منبع ثعالبی قرار گرفت و اثر غرر اخبار ملوک فرس را بجا گذاشت. منابع غیرمکتوب فردوسی راویان شفاهی بعضی از بخش‌های شاهنامه بودند که به گفته‌ی خود فردوسی اسامی آنان این گونه‌اند 1- ماخ  2- شادان برزین  3-  بهرام  4 - آزاد سرو  5 - شاهوی پیر . این افراد از طبقه‌ی دهقانان و افراد آگاه آن روزگار بوده‌اند و فردوسی همه‌ی کوشش خود را کرده است که این روایات شفاهی را مستقیما بدون تصرف بازگو کند.

اشاره مستقیم فردوسی به منابع گوناگون چه شفاهی چه کتبی نشان از این دارد که سراینده داستانی را خلق نکرده بلکه آن واقعه یا داستان را به شعر در آورده است.
مرا گفت که از من بشنویی                         به شعر آری از دفتر پهلویی
بپیمای تا من یکی داستان                           ز دفتر برت خوانم از باستان
بخواند آن بت مهربان داستان                  ز دفتر نوشته گه باستان
مرا گفت آن ماه خورشید چهر                  که از جان تو شاد بادا سپهر
بگفتم بیارای مه خوب چهر                        بخوان داستان و بیفزای چهر
فردوسی تا پیش از بدست آوردن شاهنامه‌ی ابومنصوری دست به نظم در آوردن چیزی نکرد. اشاره وی به رنج و سختی‌هایی که در بدست آوردن شاهنامه ابومنصوری داشته است به خوبی نشان می‌دهد که وی قصد تخیل سرایی نداشته است بلکه در آن زمان منبع موثقی در مورد تاریخ کشور وجود داشته و فردوسی بر اساس آن دست به سرودن شاهنامه کرده است.
یکی دیگر از دلایل استفاده فردوسی از متون معین در به نظم در آوردن شاهنامه اختلاف در بیان احوال اسکندر و دیگر بیاناتی که در مورد اسکندر بعد از دوران او وجود دارد. در بخشی از شاهنامه که سرگذشت اسکندر را به تفصیل بیان داشته است او را مردی درستکار، آزاده، پاکدل، معرفی می‌کند و کار به جایی می‌رسد که به اسکندر الهام غیبی می‌رسد و با فرشتگان مقرب هم کلام می‌شود همچنین به عنوان یک شاهزاده ایرانی از نژاد کیانیان معرفی می‌شود. اما در داستان بعدی وقتی به شرح احوال ساسانیان می‌رسیم در متن داستان‌ها به بدی از اسکندر یاد می‌شود. حتی در برخی موارد هم ردیف ضحاک - افراسیاب، دشمنان اصلی ایرانیان که نیروی اهریمنی داشته اند می‌شود! طبق گفته های بالا در مورد شخصیت اسکندر تناقض فراوان وجود دارد و می‌توان نتیجه گرفت که فردوسی داستان مربوط به اسکندر را از ماخذی خاص به نام اسکندر نامه یا اخبار اسکندر گرفته و موارد دسته دوم را از منابع دیگرکه بیشتر ریشه پهلویی دارند گرفته است.
برخی از کتب قدیم نسبت به استفاده فردوسی از منابع مکتوب و معتبر اشاراتی داشته اند. به عنوان مثال نویسنده مجمع التواریخ با اینکه از بهترین کتاب ها راجع به تاریخ ایران در دست داشت مانند کرشاسف نامه - فرامرز نامه - اخبار بهمن - قصه کوش پیل دندان و ... از شاهنامه فردوسی به عنوان یکی از مهمترین ماخذهای خود یاد کرده است و این نشان بر آن دارد که ابوالقاسم فردوسی از ماخذهای مهم و معتبر استفاده کرده است که اثر وی مقبول مورخانی که ماخذ مهم در اختیار داشته اند افتاده است. «از آنچه خواندیم که شاهنامه فردوسی که اصلی آن است و کتاب‌های دیگر که برگرفته از آن است»
از موارد دیگری که ارزش شاهنامه را بیش‌تر نمایان می‌کند این است که فردوسی در اصل داستان هیچ تغیری به دلخواه انجام نداده و در این مورد نهایت امانت‌داری را داشته است. این موضوع اثر شاهنامه را از دید فنی به نهایت اوج می‌رساند. در باب اثبات این مطلب دلیل‌ها بیشمار است که از حوصله این بحث خارج است.
 یاری‌نامه : کتاب حماسه‌سرایی در ایران اثر دکتر ذبیح الله صفا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر