فردوسی امروز - دکتر ناصر انقطاع
آخوندها با تظاهر بیشرمانه به فرهنگ مذهبی عربها و حمایت از سنت های تازی حتی یکبار هم درباره فرهنگ و تاریخ ایران سخن نگفته اند!
هر گوشه ای از حوادث ناراحت کننده میهن امان را که بنگریم، از شدت خشم نمی توانیم دندان به هم نفشریم و مشتهای خود را ناخواسته گره نکنیم.
آخوندها با تظاهر بیشرمانه به فرهنگ مذهبی عربها و حمایت از سنت های تازی حتی یکبار هم درباره فرهنگ و تاریخ ایران سخن نگفته اند!
رئیس «فرهنگستان زبان ایران» در تلویزیون کویت به زبان تازی گفت ما ایرانی ها زبانمان عربی و پارسی است!
در رویداد ورزشی اخیر حکومت آخوندی در نهایت بی غیرتی به زنان و جوانان ایران توهین کرد!
هر گوشه ای از حوادث ناراحت کننده میهن امان را که بنگریم، از شدت خشم نمی توانیم دندان به هم نفشریم و مشتهای خود را ناخواسته گره نکنیم.
آن فرستادن هجده هزار خشت زرین به کشور عربی عراق، و فرو کردن توی حلقوم عربهای بیابانی. آن ساختن بزرگراه میان کربلا و کاظمین و درختکاری آن به هزینه و از سوی شهرداری مثلاً تهران. آن ساختن بیمارستان 2000 تختخوابی از سوی رژیم ایران، در کاظمین. برای استراحت و درمان عراقی ها، در حالیکه بیماران مستمند ایرانی را در خیابان ها رها می کنند.
اینها همه و همه، و هزاران مانند اینها، برگه های روشن و گویایی هستند، از اینکه این رژیم مطلقاً و مطلقاً ایرانی نیست، و نه تنها ایرانی نیست که ضد ایرانی نیز هست.
شما به سخنان خامنه ای و دیگر آخوندها و عمامه به سران گوش کنید. آیا یکبار درباره ی ایران، تاریخ ایران، فرهنگ ایران، اخلاق ایرانی، بزرگان ایرانی، رفتارهای ملی ایرانی، جشن های کهن ایرانی، سخن گفته اند؟ آیا در زمینه یکی از این نکته های گفته شده اطلاعاتی داده و یا داشته اند؟!
همه اش، درباره چهره های مذهبی خودشان و امام و امامزاده های شیعه و مانند اینها است و همراه با زوزه کشی و قمه زنی و زنجیر زنی، گویی ایران و ایرانی، در ذهن خشک آنها، جایی ندارد.
چندی پیش یکی از دوستان مطلع و نَسَب شناس در جمع مان گفت: من سوگند می خورم که هیچ یک از این ملایان، حتا جز همان زبان فارسی درهم با زبان تازی، کوچکترین نشانی از ایران و ایرانیگری در وجودشان نیست. اینان بی گمان نقصی و آلودگی ای در «ژن» و ذات شان هست، و نمی توان آنها را ایرانی دانست.
هنگامی که یکی دو تن از دوستان حاضر در آن مجلس بسیار نرم اعتراض کردند او گفت: آقایان! خوشباوری تا کی؟ آخر شده است که یک رژیم در درازای 38 سال حکومت یکبار یک سازنده ی ملی درباره ی اعتلای فرهنگ ایران و ایرانی و بزرگداشت ایران باستان انجام داده باشد؟ آیا اینهمه خرج امام و امام زاده شده و روزبروز امامزاده های تازه مانند قارچ روییده می شود، یکبارهم شده که آرامشگاه کوروش را بازسازی کنند؟
فرهنگستان زبان ایران را که در زمان رضاشاه بنیادگذاری شده و در دوران محمدرضا شاه کار آن دنبال شد. در این زمان چون طبق قانون رسمی بود، نتوانستند آن را از میان ببرند. این بود که یک فرد ابله و بی دانش را بر سر آن گذاردند و گماشتند، به نام «حداد عادل» پدر عروس خامنه ای! این آقا به جای مردان فرهیخته و بی مانندی همچون دکتر حسین گلاب، دکتر بهرام فره وشی، دکتر صادق کیا و...و...گماشته شد.
این مردک احمق، واژه ی «سلسله» را فارسی می داند!! او در تلویزیون کویت به زبان عربی سخنرانی کرد و این سخنرانی در همه جا پخش شده که می گوید: زبان ما، «زبان فارسی عربی است!!» و فرهنگستان ایران مدافع زبان فارسی و عربی هر دو است!!
شما میزبان حماقت آقا را بسنجید آیا از این رژیم جز این می توان توقع داشت؟
باری سخن بر سر بی غیرتی و لاابالگیری همه ی ملایان، و همه ی دست اندرکاران رژیم، درباره ی حفظ منافع ایران و ایرانی است.
اندکی به همین سوریه و لبنان بنگرید. شیخ حسن نصرالله چندین پیش به روشنی گفت: حزب الله، نه از هیچ کشور، و نه از هیچ بانک و نه از هیچ سازمانی، بجز از جمهوری اسلامی، پولی دریافت نکرده است. و این فقط فقط، جمهوری اسلامی ایران است که به حزب الله لبنان کمک می کند. تمام!!
آنوقت عکسهایی از رِژِه ی خزب الله لبنان پخش می شود که همه ی دختران لبنانی با موهای افشان و گیسوهای باز و بدون روسری، با پیراهن های بی آستین و شورتک های تنگ که پرچم های حزب الله در دستشان دیده می شود.
به راستی رژیم جمهوری اسلامی شرم نمی کند که به زنان و دختران ایرانی اهانت می کند و فشار می آورد و ناخن های لاک زده ی آنها را کنترل می کند و می چیند و ساپورت یا چیزی جز آن پوشیده و یا روسری اشان عقب ر فته باشد، آنها را کشان کشان به سوی ماشین های گشت پلیس می برد!! این بی غیرتان آیا شرم نمی کنند؟!
سخن از زن ایرانی به میان آمد. دو هفته ی پیش مسابقه مقدماتی انتخابی جام جهانی دو کشور سوریه و تیم ایران باشد برگزار شد، دختران سوری زیر پرچم سوریه به استادیوم راه یافتند و زنان و دختران معصوم ایرانی که برای تشویق برادران خود می خواستند وارد استادیوم شوند، پشت درهای بسته محروم ماندند. و پس از بازی، چون نتیجه مساوی اعلام شد، و زنان اعتراض کردند. بازیکنان احمق و نمک نشناس سوری در برخورد با بازیکنان ایرانی، ناسزاهای رکیک و ناموسی و خشن خواهر و مادر به جوانان ما دادند!! و رژیم ابله، رسوا و بی غیرت ملایان، کوچکترین اعتراضی به این حادثه نکرد.
باز چند روز پیش نیز بازی برگشت همین مسابقه، در ورزشگاه آزادی تهران، برگزار شد و باز هم دختران و زنان دلاور و خستگی ناپذیر ایرانی، خود را به پشت درهای استادیوم آزادی رسانیدند تا از افتخار ورزشکاران ایرانی دفاع کنند، و آنان را تشویق کنند. ولی دختران و زنان ایرانی در میهن خودشان نیز اجازه ورود به استادیوم ورزشی را نیافتند، در حالیکه زنان و دختران سوری با در دست داشتن پرچم سوریه بدون حجاب اجباری!! به استادیوم راه یافتند.
یکی از دوستان می گفت: بی غیرتی رژیم که زبانزد همه است، ولی اگر بازیکنان تیم فوتبال ایران ذره ای غیرت و غرور ورزشکاری در وجودشان بود، می باید به طرفداری از حقوق مسلم زنان و دختران ایرانی که در بیرون استادیوم بودند، پس از آمدن به زمین از بازی خودداری می کردند.
هر چند این سخن پسندیده و در خور اندیشیدن است، ولی گویا نمی دانید که آن ورزشکاران هم ایرانی بودند و پیه این رژیم ضد ایران به تنشان خورده بود، می دانستند که اگر اینکار را می کردند، هم تیم سوریه سه بر صفر پیروز اعلام می شد، و هم این جوانان را برای همیشه از شرکت در مسابقات داخلی و خارجی محروم می کردند.
بدبختی ما که یکی- دوتا نیست؟!
با اینهمه سخن من به مردان تماشاگری است که لاقیداند، از کنار خواهران و زنان هم میهن خود که در گرمای تابستان ایستاده بودند اما آن آقایان!! از لای درهای استادیوم، خونسردانه به درون می رفتند و کوچکترین توجهی نمی کردند که چه اهانتی به زن و مادر و دختر آنها شده است.
به این رفتار می گویند: بی غیرتی و خاک برسری که انگار نه انگار خواهران و زنان شما را به صورت اهانت آمیز در پشت درهای ورزشگاه نگهداشته اند.
آنروز، کار به جایی رسید که ماموران ایرانی، دل شان به حال خواهران و مادران پشت در استادیوم ایستاده بودند، سوخت و به آنها گفتند: اگر می خواهید وارد استادیوم شوید، بروید یک پرچم سوریه را پیدا کنید و به دست بگیرید و بیاورید تا به استادیوم راهتان بدهیم!!
یعنی پرچم سوریه- که واقعاً روشن نیست چقدر از مساحت کشورش در دست دولت مرکزی است- ارزشش از پرچم خرچنگ نشان جمهوری اسلامی بیشتر شده است!!؟
اما نکته در خور نگرش اینجا بود که دختران دلاور و زنان خسته و بزرگوار ایرانی- که در زیر آفتاب گرم بعدازظهر تابستان- با آن مانتوها و روسری ها و جوراب و شلوارهای ضخیم طاقت شان تاق شده بود- زیر بار این پیشنهاد و این ننگ نرفتند و گفتند: ما، پرچم کشور بیگانه را بدست نمی گیریم. آنهم پرچم کشوری مانند سوریه!!؟
آفرین و هزاران آفرین به غیرت و بزرگمنشی و شعور شما زنان و دختران دلاور ایرانی. بیهوده نیست که جامعه شناسان جهانی، بر این باورند که زنان و دختران ایرانی سرانجام دیو بی غیرتی آخوندیسم را با پشتکار و پایداری و نیروی پایان ناپذیر خود، به زانو درمی آورند.
پایدار باشید! ای گرد آفریدها، ای شکست ناپذیر ها و ای مادران فرزندان دلاور فردا.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر