کیهان لندن - (+عکس، ویدئو) مجله فرانسوی Point de Vue در شماره ۲۵ تا ۳۱ اکتبر خود گفتگویی اختصاصی با شهبانو فرح پهلوی انجام داده است. این نشریه فرانسوی که گفتگو را به مناسبت پنجاهمین سالگرد تاجگذاری شهبانو فرح در تاریخ ۲۶ اکتبر ۱۹۶۷ منتشر کرده مینویسد، در جهان دو زن وجود دارند که تاجگذاری کردهاند؛ ملکه الیزابت دوم که در سال ۱۹۵۳ تاجگذاری کرد و شهبانو فرح پهلوی که همسرش محمدرضاشاه پهلوی روز ۲۶ اکتبر ۱۹۶۷ تاج سلطنت را بر سر او نهاد. از آن روز، پنجاه سال تمام میگذرد.
شهبانو فرح در حاشیهای این گفتگو شرح مختصری درباره شاهزاده رضا میدهد و میگوید که در واقع او قهرمان آن مراسم باشکوه بود. شاهزاده رضا پهلوی که ولیعهد خردسال ایران بود در روز تاجگذاری تازه از یک سرماخوردگی شدید بهبود پیدا کرده بود. خود وی میگوید امروز جز خاطراتی مبهم از آن مراسم چیزی به یاد ندارد.
گفتگوی مجلهی فرانسوی با شهبانو فرح را در ادامه میخوانید.
– شما و ملکه الیزابت تنها زنانی هستید که تاجگذاری کردهاید. در روز ۲۶ اکتبر ۱۹۶۷ آیا هرگز گمان میکردید که در یک رویداد تاریخی شرکت میکنید؟
ــ به هر حال، اختلافی بین ما وجود دارد؛ ملکه انگلیس خودش سلطنت میکند حال آنکه من همسر پادشاهی بودم. این دو حادثه از این نقطه نظر با هم شباهتی ندارد. ولی شاید تعجب کنید اگر بگویم من از آن روز خاطرهی دقیقی ندارم. تنها احساسی که برای من مانده، پیروی از خطی است که شاه کشیده بود و ما آن را دنبال میکردیم. تمام این نکات برای خود یک معنی داشت. شاه نظر بسیار دقیقی به تغییراتی داشت که میخواست در کشور انجام دهد. تاجگذاری من و تاجگذاری شاه بخشی از همان راه به سوی تجدد وپیگیری آزادی زنان و برداشتن قید و بند آنان بود که هدف او را تشکیل میداد. آنچه در آن روز گذشت، بدون تردید رویداد و لحظهای تاریخی بود. ولی هرگز این لحظات را مانند لحظات شخصی تلقی نکردم.
– آن روز چگونه گذشت؟
ــ تاجگذاری هنگام ظهر انجام گرفت. مراسم کمی بیش از یک ساعت طول کشید. در آن زمان مانند سالها بعد، در نیاوران زندگی نمیکردیم. محل زندگی ما کاخ کوچکی بود که کاخ اختصاصی نامیده میشد و در شهر و مقابل کاخ مرمر قرار داشت. برای رفتن به محلی که مراسم انجام میشد باید راهی طولانی را با کالسکه طی میکردیم. این جریان سه ربع ساعت به طول انجامید. کالسکه به آرامی حرکت میکرد زیرا بسیاری از ایرانیان در کنار خیابانها ایستاده بودند که ما را ببینند. البته من صبح زود بیدار شده بودم زیرا تهیهی مقدمات مدتی دراز وقت لازم داشت.
– آیا روزی را که شاه برای نخستین بار دربارهی این مراسم صحبت کرد به یاد دارید؟
ــ شاه هیچ وقت در این باره به طور رسمی یا با تشریفات خاص چیزی به من اعلام نکرد و آن لحظه هم خاص برای من جنبهی شگفتآور نداشت. ولی برخی از مقدمات امر را به خوبی به یاد دارم. البته تردید نیست که آنچه به وقوع پیوست حادثهای معمولی نبود. یکی از نتایج غیرقابل پیشبینی، نجات کاخ گلستان از نابودی بود. این ساختمان از اواخر قرن هجدهم که سلسله قاجار تهران را به پایتختی برگزید، محل زندگی شاهان قاجار بود. این کاخ قدیمیترین و با ابهتترین کاخهای شهر است. ما مراسم را دو بار تمرین کردیم. تمرین اول، با لباسهای معمولی انجام شد و بار دوم با لباسهای رسمی.
در جریان تمرین اول بود که ما متوجه شدیم سقف کاخ پوسیدگی پیدا کرده و هر لحظه ممکن است فرو بریزد. همه چیز به سرعت تعمیر شد. قرار بود هنگام انجام مراسم، موزیک نواخته شود و بر آن شدیم که آن موسیقی باید ایرانی باشد. آقای پهلبد همسر والاحضرت شمس، خواهر شاه، وزیر فرهنگ بود و این کار مهم را بر عهده گرفت. تدارکاتش معمولا هنگامی که برای صرف شام نزد ملکه مادر میرفتیم، انجام میشد. ما یک گروه کُر را نیز به کار گرفته بودیم.
– لباس رسمی خود را چگونه انتخاب کردید؟ البته این کار سابقه نداشت؛ در عین حال باید تاجی هم ساخته میشد.
ــ مشکل تاج نسبتاً زود برطرف شد. خزانهی ایران جواهرات مختلف فراوانی دارد که روی هیچ قطعهای نصب نشده. البته از چندین جواهرساز خواستیم که طرحی برای این تاج بدهند و ما طرح «وانکلیف آریل» را که واقعاً بسیار زیبا بود انتخاب کردیم. آقای آریل و گروه همکارانش به تهران آمدند و جواهراتی را انتخاب کردند. البته نمیشد آن جواهرات را از تهران خارج کرد. از سنگهای مورد نیاز خود قالب تهیه کردند و سوار کردن این سنگها در پاریس انجام شد. سپس بار دیگر به ایران بازگشتند تا سنگهای واقعی را روی قالبها نصب کنند. این کار واقعاً موفقیت بزرگی بود. به هرصورت، تاج را همیشه در ویترین بانک ملی تهران میشد دید.
– چگونه آن لباس سفید و شنل گلدوزیشده را انتخاب کردید؟
ــ طرح پیراهن بلند، اثر مارک بوهان از طرف کریستین دیور بود. طرح شنل نیز از کارهای اوست منتها به وسیلهی خیاطان ایرانی دوخته شده است. این روپوش چنان دراز بود که برای دوخت آن به باشگاه افسران رفتند. این باشگاه تنها نقطهی شهر تهران بود که میزهای بزرگ داشت. به خاطر میآورم که خود من رنگ سبز را انتخاب کردم و خواستم که سرآستینها باز باشد. من مخصوصاً شالی روی شانه نمیخواستم. برودری عالی و بینظیر این شنل به وسیلهی خانم پوران درودی که هنرمندی استثنایی است، انجام شد.
– در فیلم تاجگذاری که تلویزیون ملی ایران تهیه کرده بود، نکتهی کوچک جالبی دیده میشود؛ هنگامی که شاه تاج را روی سر شما میگذارد، شینیون شما را به هم میریزد که به نظر میرسید چیزی نمانده همه آرایش مو به هم بخورد.
ــ من به خوبی این جریان را به یاد دارم. آرایشگر من که ایرانی بود برایم مویی بسیار زیبا درست کرده بود. هنگامی که شاه تاج را روی سر من گذاشت، شینیون را به هم ریخت. خوشبختانه این قسمت داخل تاج قرار گرفت و چیزی دیده نمیشد. گمان میکنم آرایشگرم در حال بیهوش شدن بود.
– شما همواره گفتهاید: «هنگامی که شاه تاج را روی سر من گذاشت احساس کردم تمام زنان ایران تاجگذاری کردهاند» چرا؟
ــ زیرا این تشریفات تا آنجا که به من مربوط میشد، تکریم و ستایشی بود که به تمام زنان ایران تعلق میگرفت. نمیدانم چه معجزهای شد که من هنوز نامهای را که شاه به پدرش رضاشاه در ۱۹۳۸ نوشته است در اختیار دارم. یکی از مطالب این نامه دربارهی مقام زن است. در این نامه، شاه با نهایت ادب و احترام قدمهای بزرگی را که پدرش دربارهی موقعیت زن ایرانی برداشته است، یادآوری میکند و تبریک میگوید. این کار مهم به راستی یکی از هدفهای مورد علاقهی همسر من و پدرش بود. تاجگذاری گامی بزرگ از این راه دراز در جهت بهبود وضعیت زنان ایران بود: کشف حجاب زنان به وسیله پدر همسرم در سال ۱۹۲۵ بود؛ گام دوم انقلاب سفید در سال ۱۹۶۳ بود که همسرم با عشق و علاقه خواهان موفقیت آن بود. پروژهی انقلاب سفید، برنامه اصلاحات ارضی را در بر داشت که آنهمه آیتاللهها را ناراضی کرد زیرا بخشی از اموال آنان از بین میرفت. ولی تحول بزرگ دیگر دادن نه تنها حق رأی بلکه حق انتخاب شدن به زنان بود. از آن تاریخ به بعد، ما زنان نمایندهی مجلس داشتیم، وزیر و سفیر و زنان قاضی مانند خانم شیرین عبادی داشتیم. زنان توانستند رئیس مؤسسات بزرگ بازرگانی شوند و مانند مردان به دانشگاهها راه یافتند. تعدد زوجات ممنوع شده بود و زنان میتوانستند خودشان تقاضای طلاق کنند.
– آیا واقعاً میتوان گفت که زنان و مردان به حقوق برابر دست یافتند؟
ــ یکی دو مورد بود که ما نتوانستیم قوانین موجود را تغییر دهیم بخصوص اجازهی مسافرت زنان؛ یک زن شوهردار نمیتوانست بدون اجازه همسرش به مسافرت برود ولی این امر فرمالیتهای بیش نبود. مسألهی ارث نیز وجود داشت. زنان نصف مردان ارث میبردند. این دو مورد نیز با گذشت زمان میتوانستند تغییر داده شوند. تمام این قوانین در طرحی منسجم برای سازمان دادن به جامعه بود. تشریفات تاجگذاری در مسیر همین گذار بود جز آن که برای من یک جنبهی شخصی و خصوصی نیز داشت.
– آدم عکسهای آن دوران را که تماشا میکند، در دانشگاه و در کوچه و خیابانهای تهران و یا دستکم در شهرهای بزرگ، دختران جوان ایرانی ـمانند دختران اروپایی لباس میپوشیدند.
ــ نحوهی لباس پوشیدن دختران بسته به میل خودشان بود. دخترانی که میخواستند خود را بپوشانند برای انجام آن آزاد بودند و آنان که مایل بودند مانند اروپاییان لباس بپوشند همان آزادی را داشتند. در روستاها زنان لباسهای محلی را با سرپوش و یا بدون آن میپوشیدند. یکی از نخستین اقدامات جمهوری اسلامی آن بود که چادر سیاه را که سر تا پای زن را میپوشاند به زنان تحمیل کردند. یکی از نخستین تظاهراتی که از طرف جمهوری اسلامی به شدت از آن جلوگیری شد، راهپیمایی زنان برای اعتراض به حجاب بود.
– و پس از آن، آیا اوضاع بدتر نشد؟
ــ شما نمیتوانید تصور کنید که در ایران چه گذشت. بعضی از مطالب و بیانات مقامات رسمی آنچنان ابلهانه بود که آدم را به خنده میانداخت. اربابان دین از این صحبت میکردند که مردان با دیدن موی زنان تحریک میشوند به همین دلیل باید موی زنان پوشیده بماند. یک آیتالله در اصفهان ادعا کرده است که علت خشکی و بی آبی رودخانهای که از شهر میگذرد، آن است که زنان آنطور که باید و شاید حجاب را رعایت نمیکنند. آیتالله دیگری مدعی شده اگر زنی به موسیقی گوش میکند و کودکش را شیر میدهد فرزندش نامشروع میشود. و البته مجازاتهای جسمی نیز وجود داشت. ضربات شلاق در ملاء عام به جرم رفتار غیراخلاقی و یا پوشیدن لباس غیرمجاز. ازدواج موقت که نوعی روسپیگری است مجاز بود و هست. وحشیانهترین حوادث مربوط به دختران جوانی است که دستگیر میشدند، شلاق میخوردند و قبل از آنکه اعدام شوند مورد تجاوز زندانبان و بازجویان خود قرار می گرفتند. بهانهی آنان این بود که دختران باکره به بهشت میروند و آنان نمیخواستند این اعدام شدگان به بهشت بروند!
– شما دلایل زیر فشار گذاشتن زنان را چگونه توضیح میدهید؟
ــ من گمان میکنم از ابتدای بشریت مسألهی قدرت وجود داشته. جامعهی مردان همواره بر آن بوده و هست که مقام زن را پایین بیاورد و گمان میکند با زیر فشار گذاشتن زن، قدرت خودش حفظ میشود ولی چنین وضعی منحصر به زن نیست. فشار بر تمام اقلیتهای جامعه را میتوان در چارچوب همین تلاش برای کسب قدرت به حساب آورد.
– ارتقای مقام زن در دوران جوانی شما در سالهای ۱۹۴۰ ــ ۱۹۵۰ همواره هدف شما بوده؟
ــ میدانم که من شانس زیادی داشتهام زیرا پدرم گرچه در دوران کودکیام بدرود حیات گفت، ولی پدرش در سنپترزبورگ سفیر ایران بود و سپس خودش در سنسیرفرانسه تربیت شده بود. او مردی با افکار بسیار باز بود. خانوادهی او و مادرم پس از مرگ وی افکارش را دنبال کردند و من از جوانی به خاطر ندارم که از انجام کاری بهخاطر آنکه دختر هستم، خودداری کرده باشم. مادرم تنها برای درس و تحصیلم به من سخت می گرفت. من کاپیتان بسکتبال تیم مدرسه ژاندارک بودم و مانند هر دختر جوان فرانسوی با شلوار کوتاه بازی میکردم. وانگهی مادرم نیز در همین مدرسه تحصیل کرده بود که به وسیلهی مذهبیان کاتولیک فرانسوی اداره میشد.
آنکه بین خواهران مذهبی در مدرسه از همه به من نزدیکتر بود، «خواهر کلر» بود که چند سال پیش درگذشت. ولی «خواهر ماری» هنوز زنده است و ۱۰۴سال دارد. تمام افراد خانوادهام مسلمان بودند ولی مرا به مدرسهی کاتولیکها فرستادند زیرا سطح تحصیل در این مدرسهها بسیار عالی و بالا بود.
– امروز زنان ایران چگونهاند و چه وضعی دارند؟
ــ زنان کشور من، مانند همیشه توانا و با جرأت هستند. باوجود لباسهای گاه خندهداری که مجبورند به تن کنند ورزشکارند، پزشک و نمایندهی مجلس هستند. تلاش میکنند نقش خود را در جامعه حفظ کنند و پابرجا سازند. اگر روزی اوضاع درایران تغییر پیدا کند، بدون تردید بخش مهمی از آن به وسیلهی زنان انجام خواهد شد. من برای زنان ایرانی ارزش فراوان قائل هستم و آنها را تحسین میکنم.
-در وضعیت زنان امروز ایران، چه چیز بیش از همه شما را میآزارد؟
ــ اینکه طرز تفکر خرافاتی و خوارکننده زنان را زیر فشار قرار داده و به آنها به عنوان موجودی کمارزش، ضعیف، سست و کمهوش نگاه میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر