کیهان لندن - رضا پرچیزاده – به مناسبتِ ترجمهی انگلیسیِ کتابِ «درسهایی از کوروش» به قلمِ گزنفون، نویسندهی یونانیِ قرنِ چهارمِ قبل از میلادِ مسیح، مجلهی «فوربز» نُه درسِ رهبری از کوروش از قولِ گزنفون نقل کرده. از آنجایی که موضوع را جالب یافتم، تصمیم گرفتم آن نُه درس را با توضیحاتی افزوده به فارسی نقل کنم تا هموطنان و دیگرانی که فارسی میدانند و انگلیسی نمیدانند نیز بهره ببرند.
گزنفون یا زِنوفون (Xenophon) سرداری آتنی و از شاگردانِ سقراط بود. در جریانِ لشکرکشیِ کوروشِ کوچک بر ضدِ برادرش ادشیرِ دوم، گزنفون از مزدورانِ یونانی بود که وی را همراهی کرد. هنگامی که کوروشِ کوچک در نبردِ کوناکسا از اردشیر شکست خورد و کشته شد، سربازانِ یونانی در واقعهای که در تاریخ به «عقبنشینیِ دههزار نفر» مشهور است، از قلبِ امپراتوریِ هخامنشی در بابِل و بینالنهرین (عراقِ امروزی) عقبنشینی کرده سرانجام از طریقِ دریای سیاه خود را به خانه و کاشانهشان در یونان رساندند. گزنفون ماجرای این عقبنشینی را در کتابِ «آناباسیس» (Anabasis) جاودانه کرده است.
موضوعِ این یادداشت اما کتابِ مشهورِ دیگرِ وی یعنی «درسهایی از کوروش» (Cyropaedia) است. گزنفون که در قرونِ چهار و پنجِ قبل از میلادِ مسیح میزیست هرگز کوروش را ملاقات نکرده بود، چرا که کوروش حدودِ یکصد سال قبل از تولدِ او از دنیا رفته بود. با این وجود آوازهی کوروش– این «سخاوتمندترینِ فاتحان»، و «پادشاهی که امپراتوریاش را نه بر ظلم و خونریزی که بر بخشندگی بنا نهاد»– در میانِ یونانیان چنان بود که هنگامی که گزنفون خواست تعلیمنامهای برای کشورداری بنویسد، آن را به نامِ کوروش کرد.
در دقتِ انتسابِ نقلِ قولها به کوروش جای تردید وجود دارد؛ اما میتوان گفت کلیاتِ آنها نزدیک به حقیقت است.
گزنفون در حقیقت، کوروشِ تاریخی را در جایگاهِ ایدهآلی فلسفی و معلمی اخلاقی نشانده تا سیاستنامهی خود را در قالبِ «درسهایی از کوروش» به نگارش درآورد، چرا که پیشینه و آوازهی نیکِ کوروش این اجازه را به او میداده است. این سیاستنامه در گذارِ اعصار شاگردانِ مشهوری همچون اسکندرِ مقدونی، جولیوس سزار، نیکولو ماکیاولی، بنجامین فرانکلین و توماس جفرسون یافته است. با هم نُه درسِ رهبریِ کوروش را به نقل از گزنفون میخوانیم:
بهخودمتکی باش: «هرگز از سیورسات غافل نشو. آنگاه که بتوانی مایحتاجِ خود را حاصل کنی، با دوستان و متحدانت رابطهی بهتری خواهی داشت… آنچه را که شایستهی سپاهیانت است به آنها بده، و آنها تو را تا آخرِ دنیا دنبال خواهند کرد.»
سخاوتمند باش: «خوب است که موفقیتْ بخشندگیِ انسان را بیشتر کند. با این وجود، اکثرِ انسانها موفقیتِ خود را وسیلهای برای هرچه بیشتر برآوردنِ حرص و آزِ خود میکنند. کسبِ منفعتِ نباید هدفِ نهایی باشد، بلکه باید وسیلهای باشد برای آبادیِ مُلک. مکنت در نزدِ ما هیچ نیست، مگر برای نوازشِ دوست.»
موجز باش: «ایجاز جانِ فرمان است. پرگویی معلوم میکند که رهبر چیزی در چنته ندارد. کمگوی و گزیده گوی، و آنچه را که میخواهی چنان واضح و بامنطق بیان کن که جای شبهه باقی نگذارد. زان پس به پیش رو.»
دستِ خیر داشته باش: «هرگاه که در توانِ توست رهاییبخش باش. آزادی و شرف و مکنت در کنارِ هم بزرگترین شادیهای بشری هستند. هرگاه این سه را برای مردمات به میراث بگذاری، دعای خیرشان همواره پشتِ سرِ تو خواهد بود.»
مدیریت داشته باش: (پس از تنبیهِ خطاکاران) «میخواهم دیگربار به شما یادآوری کنم که در این ارتش نظم و ترتیب پاداش داده میشود.»
کریم باش: «آنگاه که مال و مکنتی یافتم، دریافتم که هیچ محبتی میانِ انسانها فراتر از قسمت کردنِ خوراک و نوشاک نیست، خصوصا آن خوراک و نوشاکِ بهشتی که فراهم آوردنش اکنون در یدِ قدرتِ من است. پس ترتیبی دادم تا هر روز میزی چیده شود برای پذیرایی از خیلِ دعوتشدگان، تا بخورند و بنوشند آنچه را که من میخورم و مینوشم. و در آن دم که از خوردن و نوشیدن فراغت یافتیم، باقی را برای دوستانی میفرستم که در جمعِ ما نبودند تا بدینوسیله علاقهی قلبیام را به آنها نشان دهم.»
دوستنواز باش: (هنگامی که از او پرسیدند برای جشن چه لباسی خواهد پوشید) «اگر به چشمِ دوستانم شایسته بنمایم، باشکوه خواهم بود هر جامهای که به تن کنم.»
سرمشق باش: «به تجربه دریافتهام آنهایی که در نیکروزی افتادگی و دستگیری میکنند انگشتشمارتر از آنهایی هستند که در برابرِ دشواری شجاعت به خرج میدهند.»
بخشنده باش: «در نهادِ انسان آرزویی عمیق اما عموما برآوردهنشده هست برای نیکی کردن. تنها یک کارِ نیک میتواند آغازی باشد بر کارهای نیکِ بیشتر. پس بارگاهی باشکوه بنا نهادم تا تمامِ دوستانم در آن گرد آمده به یکدیگر مهر ورزند و بخشندگی پیشه کنند، تا در نهایت به هارمونی دست یابند.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر