سال به سال گذشت و «جازموریان» تکیدهتر و ناتوانتر شد. پیامدهایش گریبان ما را هم گرفت. ریزگردها برخاستند و بیماری چشمی تراخم یکی از دهها گرفتاری شد که جان کندن جازموریان، ما را هم دچار و بیمار کرده بود. آخر سر، نه از کوشش و چارهجویی ما، که از مهربانی آسمان بود که باران بارید و خون در رگهای جازموریان دوید. سوسوی امیدی در دلها روشن شد و زمینهای خشک و پوسته پوستهی پیرامون جازموریان، امیدها در دل اندوختند تا زندگیِ به مویی بستهیشان، جانی تازه بیابد.
دریاچهی جازموریان از سختی و حال و روز دشوار زیستبوم سیستانوبلوچستان سهم دارد و دردها کشیده است. نیمی از سال تشنه و سوخته است: از روزهای پایانی تابستان یا آغاز پاییز، که دیگر خشک و تفتیده است. آن اقلیم خشک، هربار بهانهای برای آزار جازموریان دارد و از آن دریاچه، کفهای نمکی و رُسی میسازد. تنها در بهار و اندکی از تابستان است که جازموریان پهنهای آبی میشود. این نیز بستگی به ترسالی دارد و بارشهای فصلی.
نه اینکه بخواهیم همه چیز را به پای جازموریان بگذاریم؛ اما راست آن است که جازموریان، خود نیز سرشتی خشک دارد. تبخیر زیاد و افزایش دما، از سببهایی است که دریاچه را از آبهای آبادکننده خالی میسازد. اگر آن سرشت و رفتار دستبهدست ناسازگاریهای آسمان بدهد و ابرهای بارندهای در کار نباشند، روزگار آن گستره سیاه و سخت میشود. چیزی که در خشکسالیهای چند سال پیش روی داد و همه را ماتمزده ساخت.
حتا اگر بارشهای فصلی به اندازه باشد، باز نباید از جازموریان طلب معجزه داشت. شیب اندک دریاچه، ماندگاری آبها را کم میسازد و هر دگرگونیای، در گسترهی دریاچه نمود پیدا میکند. با این حساب، از دست جازموریان چه برمیآید که انتظار داشته باشیم همواره یاریرسان باشد و زمینها را سیراب سازد؟ جز این است که جازموریان در گسترهای گرم و خشک دامن گسترده است؟ با آن گرمایی که تاب سوز است و آبها را به سرعت تبخیر میکند، چه کند؟ دمایی که گاه به 48 درجهی سانتیگراد هم میرسد. نه؛ جازموریان بیش از تاب و توانش دستهای بخشنده دارد.
دریاچهی جازموریان را به سه بخش میتوان جدا کرد. بخشی از دریاچه که فصلی است و گسترهی آن کموزیاد میشود و آنگونه که پیشتر گفتیم در روزهای پایانی تابستان خشک میشود. بخش دوم که تنها 22 درصد دریاچه را دربرمیگیرد و پهنهای نمناک است؛ و سرانجام بخش سوم که نزدیک به 60 درصد است و باتلاقی است. دشتهایی هم که همنشین جازموریاناند و با خوب و بد آبوهوای آنجا میسازند، ایرانشهر و بمپور است و سردگان، دلگان، سرتختی و اسپکه. اینها همراه و همزانوی جازموریاناند و در گسترهی این حوضهی آبریز جای گرفتهاند.
دریاچهی جازموریان 150 کیلومتر دورتر از باختر شهر ایرانشهر، در استان سیستان و بلوچستان، است. دو رشته کوه «جبال بارز» در شمال و «بشاگرد» در جنوب، دریاچه را در بر گرفتهاند. کوه بشاگرد مانند کمانی است که از بخشهای خاوری استان هرمزگان آغاز میشود و با گذر از مرز کرمان، به بخشهای جنوبی استان سیستان و بلوچستان میرسد و سایهاش را بر آن گستره میاندازد.
اگر جازموریان فصل پُرآبی را گذرانده باشد، گستردگی حوضهی آبریزش در استان کرمان به بیش از 35 هزار کیلومتر میرسد. چون کرمان نیز از نیمهی باختری حوضهی آبریز جازموریان سهم میبَرد. اما نیمهی خاوری دریاچه در استان سیستان و بلوچستان، 34 هزار کیلومتر است. رودها و آبراهههای پُرشماری به دریاچهی جازموریان میریزند. با این همه، دو رود «بمپور» و «هلیل رود» که پیوستگی دیرینهای با جازموریان دارند، از دیگر رودها و آبراههها اهمیت بیشتری پیدا کردهاند. رود بمپور رگ زندگی سیستان است و در راه درازآهنگی که طی میکند گاه به دل ریگزارها میخزد و گاه آشکار و بیپروا بر سطح زمین جاری میشود. هلیلرود نیز بزرگترین رود جنوب خاوری ایران شناخته میشود و از هر راهی که بیاید، سرانجام به جازموریان خواهد رسید. رود «چشمه عروس»، در 3 کیلومتری شهر «رابر» در استان کرمان، را هم یاد کنیم که از کوه «لاله زار» سرچشمه میگیرد و همانند بمپور و هلیلرود، به دریاچهی جازموریان راه خود را میگشاید. بدینگونه، بمپور و هلیلرود و چشمه عروس و یک دوجین آبرههها، هم دل و همراه، جازموریان را یاری میدهند تا شاید در نیمی از سال، آن گستره و زمینهای تشنهاش را سیراب سازد.
سیلابها در بیشتر زمانها کار دست جازموریان میدهند و به جای آنکه در درون زمین رخنه کنند، در سطح زمین جاری میشوند و بدینگونه نهتنها خرابی بهبار میآورند، بلکه بیثمر هدر میروند. این دشواری بدان سبب است که در پیرامون جازموریان، پوشش گیاهی چندانی دیده نمیشود. سیلابها هم از این آزادیِ از خدا خواسته، استفاده میکنند و پاکوبان و دستافشان، به راه میافتند. اما این رفتن و جاری شدن، سود و بهرهای برای مردم و زمینهای جان به لب رسیده، ندارد.
بارشهای سالانهی دریاچهی جازموریان در بلندیهای شمالی آن بیشتر از بخشهای دیگر است و به 500 تا 600 میلیمتر میرسد. این اندازه از بارش سالانه، البته چندان زیاد نیست. این را نیز بگوییم که با این که جازموریان دریاچهای بسته است، وارون همهی دریاچهها و هامونهای بستهی دیگر، آب آن چندان هم شور نیست. بدان سبب که آب دریاچه، ساکن است. اینکه چرا آبهای ساکن شور نمیشوند؟ پرسشی است که پاسخش را باید از جغرافیشناسان گرفت.
بستر جازموریان پوشیده از لایههای شنی و آهکی است. همین است که نفوذ آب به منابع زیرزمینی را سخت ساخته است. زمینهای باتلاقی و لجنزار پیرامون دریاچه نیز رشد و نمو گیاهان را بسیار دشوار کرده است و اگر هم بوته و خاری دیده شود در برخی تپههای دور و نزدیک دریاچه است. آنچه در آن حوالی یافت میشود درختان خرما و کهور است و گیاهان قیج و درمنه و کلپوره. کلپوره ویژگیهای دارویی دارد و به کار درمانگری میآید.
در دورههای کنونی زمینشناسی بود که دریاچهی جازموریان بسته شد. زمینشناسان میگویند که پیش از آن، آبهای بمپور و هلیلرود به دریای عمان میریختند. چینخوردگیهایی که بر اثر رانش زمین پیش آمده بود، راه آن دو رود را بست و آنها مسیر خود را دگرگون کردند و دریاچهای را شکل دادند که اکنون به نام جازموریان میشناسیم.
اما جازموریان به چه معناست؟ بومیهای آن گستره، به گونهی از بوتهی خاردار «جاز» میگویند. همین واژه را بلوچها «جَز» مینامند. فراوانی و انبوهی هم «موریان» نامیده میشود. پس جازموریان یعنی جایی که در آن بوتهی جاز فراوان است.
حوضهی آبریز جازموریان، تنها سهم استان سیستانوبلوچستان نیست. این حوضه در میان دو استان سیستانوبلوچستان و کرمان به شکل حفرهای بیضیشکل، دیده میشود و همهی آبهای سطحی در آنجا گردهم میآیند و آهنگ زندگی را، خوش و ناخوش، سر میدهند تا کوشش و کار و کوشش، ادامه داشته باشد.
دریاچهی جازموریان که سدههای بسیار زیستگاه انسان بوده است، گاه در شمار تالابها و هامونها نیز نام بُرده شده است. این دریاچهی باارزش، در پی بارشهای فراوان بهاری امسال، آبگیری شد و شادمانی مردمان آن بخش از میهن مان را سبب گردید. جازموریان که بخندد و شاداب باشد، مردمانش نیز دلخوش و شاد خواهند بود. دستِکم از زیان ریزگردها و گرد و غبارهای بیماریزا، اندکی در امان خواهند ماند.
خبرنگار امرداد: سپینود جم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر