۲۹ مهر ۱۳۹۹

دریاچه‌ی چورت؛ جنگلی زیر آب

مگر جنگل هم زیر آب می‌رود؟ از طبیعت و چشم‌بندی‌هایش، همه کار برمی‌آید. تنها باید سراپا چشم شد و از بخشوده‌های طبیعت شادی بُرد. از جنگل‌های زیر آب نیز در جهان نام و نشان‌ها می‌توان گرفت؛ از برزیل گرفته تا کامبوج. یک نمونه از این پدیده‌ی شگفت‌انگیز، در زیست‌بوم ایران ما نیز هست؛ در شمال ایران و در پهنه‌ای که زیباتر از آن تصور کردنی نیست. 

ارزش‌اش را می‌دانیم؟ نگاهی به آنچه بر سر زیست‌بوم ما آمده است، از دریاچه‌ها و تالاب‌ها گرفته تا غارها و دره‌ها، همه گواه آن است که: نه؛ ارزش طبیعت زندگی‌بخش سرزمین‌مان را نمی‌شناسیم. اگر شناخته بودیم زیست‌بوم ما تا بدین اندازه آسیب نمی‌دید.

جنگل زیر آب، نامی است که به بازمانده‌ی درختانی می‌دهند که با افزایش حجم دریا یا دریاچه‌ها، در آب غرق شده‌اند. دریاچه «چورت» ایران، یک نمونه‌ی نادر از این پدیده‌ی شگفت‌انگیز است.
دریاچه چورت در روستایی به همین نام، در شهرستان ساری، در استان مازندران، دیده می‌شود؛ اما نه به‌آسانی! پیرامون این دریاچه را انبوهی از درختان جنگلی چنان فراگرفته‌اند که گویی درختان دست‌به‌دست هم داده‌اند تا از این گوهر یکتا نگاهبانی کنند. همین است که باید از میان درختان آسمان‌سای و پُرشاخ‌وبرگ گذشت تا به چورت رسید.
روستا و دریاچه‌ی چورت 50 کیلومتر از شهر ساری دور است و کم‌وبیش در میانه‌ی این شهر و شهر کیاسر جای گرفته است. روستای چورت، با مردمانی خونگرم و مهمان‌نواز، آن اندازه خوشبخت هست که در گستره‌ای باشد که دست انسان کمتر به آن رسیده است. از این‌رو، هنوز تازگی و شادابی طبیعی خود را نگاه داشته است و ساخته‌های انسانی که بیشتر خرابی به بار می‌آورند و آواری بر سر طبیعت می‌شوند، آسیبی به آن نزده است. از روستای چورت تا لب دریاچه، 2 کیلومتر راه است و 20 دقیقه پیاده‌روی در میان جنگل؛ 20 دقیقه‌ای که زیبایی دل‌انگیز و هوش‌رُبای جنگل بی‌گمان زمان پیمودن آن را بیشتر می‌سازد. مگر می‌توان از آن همه دل‌انگیزی و نقش‌بازی‌های تماشایی چشم برداشت و تنها به فکر پیمودن راه بود؟

پیرامون دریاچه‌ی چورت نیز مانند گستره‌ی دورترش، دست‌نخورده است. طبیعت، بی آنکه دست آدمی نقش‌هایش را خط‌خطی کند، دریاچه‌ای ساخته است که به راستی شگفت‌انگیز است. این دریاچه در میان شکاف دره‌ای که شیب بسیاری دارد، دیده می‌شود. این نیز یک نمونه از غافلگیری‌های دریاچه چورت است. اگر عکس‌هایی را که از بالا از دریاچه چورت گرفته‌اند، نگاه کنیم، چورت مانند نقشه‌ی کشوری با مرزهای جغرافیایی به گمان می‌رسد. شکل هندسی آن کم‌وبیش بیضی است، اما گوشه‌وکنارهایی نامنظم دارد. جنگل سبزی که گرداگرد دریاچه را تا دورترین جایی که می‌توان دید، فراگرفته است، چهره‌ی آبی دریاچه را نمایان‌تر می‌سازد. آن درختان کهنسال، از دیرباز بوده‌اند؛ هرچند دریاچه پدیده‌ی طبیعی تازه و نورسیده‌ای برای آن‌ها به‌شمار می‌رود. چرا نورسیده؟ به این سخن بازمی‌گردیم و سبب تازگی دریاچه را خواهیم گفت.
آنچه دریاچه چورت را شگفت‌انگیزتر می‌سازد، همان درختانی است که در میان دریاچه سر برآورده‌اند. اگر آب دریاچه لبالب باشد آن درختان نیز به زیر آب می‌روند. اگر هم آب کاهش پیدا کند، از درون دریاچه سر برمی‌آورند و تنه‌های خشک خود را نشان می‌دهند. بدین‌سان، هنگام فروکاست آب، نیمی از پیکر درختانِ درون دریاچه زیر آب است و نیمی دیگر روی آب. این چهره‌ی سِحرکننده‌ی چورت، کم‌مانند است و تماشای آن، تجربه‌ای یگانه و شادی‌بخش خواهد بود. آنجا جنگلی غرق‌شده در آب است. ژرفای دریاچه چورت نیز بستگی به همان کاهش و افزایش آب و بارش‌های فصلی دارد.

اکنون زمان آن رسیده است که بگوییم چرا این دریاچه‌ی فریبنده، نورسیده‌ای تازه آمده، است. داستان آن خالی از شگفتی و تعجب نیست.
تا سال 1318 خورشیدی، پهنه‌ای که اکنون دریاچه چورت را می‌سازد، تنها چشمه‌ای بود و زمینی همانند پیرامونش، انبوه از درختان و گیاهان جنگلی. در آن سال زلزله‌ای شمال ایران را لرزاند. جنگل چورت نیز از لرزش‌های زلزله در امان نماند و پدیده‌ای را شکل داد که شگفت‌آور بود. رانش زمین، راه چشمه چورت را بست. این آب‌بندان، سبب شد که پهنه‌ای آبی شکل بگیرد که اکنون به نام دریاچه چورت می‌شناسیم. با این حساب، زلزله همواره، زیان‌آور و آسیب‌زا نیست. دریاچه چورت، خود گواه آن است که گاه لرزش‌های زمین می‌تواند آفریننده‌ی زیبایی‌ها هم باشد. هیچ رفتار و کردار طبیعت، ویرانگر نیست. همه چیز آن‌گونه است که باید باشد. این ما هستیم که با دست‌کاری‌های آسیب‌زا، از پدیده‌های طبیعی نقشی ویران‌گر می‌سازیم. نمی‌توان در طبیعت دست بُرد و بی‌رویه از آن بهره‌کشی کرد و انتظار داشت که بازتاب آن ویرانی نباشد.
پهنه‌وری دریاچه چورت را 5/ 2 هکتار برآورد کرده‌اند و بلندای آن از سطح دریا را بیش از هزار متر برشمرده‌اند. ویژگی این دریاچه، جدای از زیبایی کم‌مانند آن، همان درختان سر برآورده است که در روزهای مه‌آلود و ابری به‌راستی رویایی و تماشایی است و چه‌بسا اندکی دلهره‌آور. به هرروی، چنان منظره‌ی پوشیده از درختانِ سر به‌هم داده و فضایی مه گرفته، راه را بر خیال آدمی باز می‌کند، به‌ویژه اگر به سکوت آنجا و صدای گاه‌وبی‌گاه پرنده‌هایی که در فاصله‌ی میان سکوت‌ها شنیده می‌شود، گوش بسپاریم درمی‌یابیم که دریاچه و پیرامون آن، به دور از هیجان و دلهره نیست. هرچند این دلهره‌ها از ناشناختگی است؛ وگرنه طبیعت چیز ترسناک و آزاردهنده‌ای ندارد و همه چیز دلپذیر است و سرشار از زندگی و طراوات.

ماهی‌های دریاچه چورت فراوان نیستند. گفته‌اند، و گفته‌ی آن‌ها اندکی ناباورانه به گمان می‌رسد، که گاه در میان پَرهای پرندگانی که از دورها می‌آیند، تخم ماهی‌ها هست. آن‌ها با رسیدن به پهنه‌های آبی، تخم‌ها را رها می‌کنند. آبزیان دریاچه چورت نیز این‌گونه به این گستره‌ی آبی رسیده‌اند! اما بومی‌ها سخن دیگری دارند و ماهی‌های دریاچه را همان‌هایی می‌دانند که مردم درون آب انداخته‌اند.
دو ویژگی دیگر دریاچه چورت این‌گونه است که نخست باید از شنا کردن در آن پرهیز کرد. بدان سبب که کف دریاچه پوشیده از گیاهان و بوته‌هاست و چه‌بسا به پای شناگران بپیچد و بیرون آمدن از آب را بسیار دشوار کند. بومی‌ها از این کاری دوری می‌کنند و سفارش آن‌ها به گردشگران دریاچه هم همین است که: شنا نکنید!
ویژگی دیگر دریاچه چورت زمستان‌های آن است. دسترسی به آن در فصل سخت سرما در مرز ناشدنی است. به ویژه گذر از راه خاکی‌ای که از میان جنگل به دریاچه می‌رسد، آن‌اندازه سخت و پُرخطر هست که فکر رفتن به آنجا را از ذهن‌ها دور کند. دیدن دریاچه را باید به فصل‌های بهار و تابستان گذاشت؛ و نیز آغاز پاییز. خزان دریاچه چورت، شکوه دیگری دارد.
این را نیز بگوییم که در این ماه‌ها به سبب فراگیری ویروس کرونا، راه‌های ماشین‌رو دریاچه بسته است (ایسنا، اردیبهشت 1399). از سوی دیگر به سبب بالا آمدن آب دریاچه بر اثر بارش‌ها، پیرامون دریاچه در فصل بهار زیر آب رفته بود و رفتن به آنجا شدنی نبود.
از پوشش گیاهی دریاچه نیز این را باید دانست که پیرامون آن را درختان جنگلی که بیشتر ازگیل و گردو هستند، فرا گرفته است؛ و نیز گیاهان نعناع و آویشن که به فراوانی در آنجا دیده می‌شوند.
دریاچه چورت را خواهرخوانده‌ی دریای کاسپین (خزر) می‌دانند. دلیل آن را نمی‌دانیم. دریاچه چورت را بومی‌های آن گستره به نام «میانشه» می‌شناسند.




خبرنگار امرداد: سپینود جم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر