۶ آبان ۱۳۹۹

دریاچه ارومیه؛ آن‌گونه که بود (بخش 1)

آنچه بر سر «دریاچه ارومیه» آمده است، داستان دور و دراز و غم‌انگیزی است که به‌سادگی نمی‌توان از کنار آن گذشت. از این‌رو، در بخش نخست به ویژگی‌ها و ارزش‌های بی‌مانند این دریاچه خواهیم پرداخت؛ یا به سخن دیگر: آن‌گونه که پیش‌تر بوده است؛ و در بخش دوم از بحران مرگ‌زایی یاد می‌کنیم که چندین سال است گریبان دریاچه ارومیه را گرفته است. به دیگر سخن: دریاچه‌ی ارومیه آن‌گونه که اکنون هست.

دریاچه‌ی ارومیه با گستردگی 4750 تا 6100 کیلومتر مربع، میان مرزهای جغرافیایی سه استان کشور جای گرفته است. 46 درصد آن در استان آذربایجان غربی است؛ 43 درصد در استان آذربایجان شرقی و 11 درصد در استان کردستان. شهرهایی که پهلو به پهلوی دریاچه داده‌اند و سده‌ها از بخشش‌های بی‌دریغ آن برخوردار بوده‌اند، فراوان‌اند. در باختر با شهرهای ارومیه، میاندوآب و نقده همسایه است؛ و از سوی خاور با شهرستان‌های بناب، شبستر، اسکو، عجبشیر و آذرشهر.
یادکرد تاریخی از این دریاچه‌ی پهناور، به نوشته‌های روزگاران باستان می‌رسد. نخستین باری که از این پهنه‌ی آبی در اسناد تاریخی یاد شده است، به 855 سال پیش از میلاد و به لوحه‌های آشوری بازمی‌گردد. در آن سال، پادشاه آشور با لشکریان ترسناکش از دریاچه‌ی ارومیه گذشته و در لوحه‌ی گِلی گزارشش، از خشکی پهنه‌ی دریاچه سخن گفته است. با این‌همه «استرابو»، جغرافیدان یونانی در دهه‌ی واپسین پیش از میلاد، و نیز پیرامونیان اسکندر مقدونی در گزارش جهانگشایی‌های او، از شوری بسیار زیاد آب دریاچه‌ی ارومیه یاد کرده‌اند. در روزگار آنان، دریاچه پُرآب بوده است.
دریاچه‌ی ارومیه میان 135 تا 150 کیلومتر درازا دارد و 15 تا 50 کیلومتر پهنا. گستردگی این دریاچه وابسته به میزان بارش‌های سالیانه بود؛ و نیز اندازه‌ی آبی که به پهنه‌ی آن می‌رسید. در اردیبهشت و خردادماه هر سال، دریاچه‌ی ارومیه لبالب از آب می‌شد و بیشترین بهره‌دهی را داشت. بدان سبب که برف کوه‌های پیرامونش در آن دو فصل ذوب و سرازیر می‌شدند و به دریاچه می‌رسیدند. در پایان تابستان و آغاز پاییز نیز سطح آب دریاچه به کمترین اندازه‌ی خود کاهش می‌یافت. ژرفای دریاچه در بیشترین جا، یعنی گوشه‌ی شمال باختری آن، 13 متر بود و میانگین ژرفایش از 6 متر کمتر نمی‌شد.

گرداگرد پهنه‌ای که دریاچه را دربر گرفته است، کوه‌ها سر به آسمان کشیده‌اند. بخش شمالی رشته کوه‌های زاگرس و دامنه‌های جنوبی کوه سبلان، سایه‌ی بلند خود را بر پیرامون دریاچه می‌اندازند. به همین‌گونه، دامنه‌های شمالی، باختری و جنوبی کوه سهند، با بلندای بیش از 3000 متر، از فرازین‌ترین جا به گستره‌ی دریاچه‌ی ارومیه می‌نگرند. آن کوه‌ها، دیدبان‌های دریاچه‌اند و نگرنده‌ی آنچه بر آن گذشته است و می‌گذرد. یکی از بلندترین چکادهایی که دریاچه ارومیه را دیده‌وری می‌کند و بیشتر برآورنده‌ی آب‌های دریاچه بود، چکاد «گوچ قل‌داغی» در رشته‌کوه‌های سهند است.
دریاچه‌ی ارومیه حوضه‌ی آبریز بسته‌ای شناخته می‌شود. در این حوضه، همه‌ی روان آب‌های جاری رودخانه‌های پیرامونش، به دریاچه می‌ریزند. آن روان آب‌ها 65 درصد از نیاز آبی دریاچه را در بخش جنوبی آن، برآورده می‌کردند. مهمترین رودهایی که به دریاچه ارومیه می‌رسند یکی زرینه‌رود است با بیش از 300 کیلومتر درازا و دیگری سیمینه‌رود با 200 کیلومتر وسعت در حوزه‌ی شهرستان‌های بوکان و میاندوآب. رودهای دیگر تلخه‌رود است که اصلی‌ترین رودخانه‌ی آذربایجان شرقی شناخته می‌شود که بیش از 260 کیلومتر درازا دارد. زولاچای در شهرستان سلماس را هم باید به آن رودها افزود و نیز رودهایی که از مرزهای شمال باختری کشور می‌آیند، مانند باراندوزچای و نازلی‌چای.

پل میان‌گذر دریاچه‌ی ارومیه

مهم‌ترین ویژگی دریاچه‌ی ارومیه شوری بسیار زیاد آن است. از این دید کمتر دریاچه‌ای در جهان می‌شناسیم که شوری آب‌هایش به پای دریاچه ارومیه برسد. دریاچه ارومیه دومین دریاچه‌ی شور جهان شمرده می‌شود. این پهنه‌ی آبی 217 تا 220 گرم در لیتر نمک‌های محلول در آب دارد. این اندازه از نمک، بسیار زیاد است و از آن دریاچه‌ای اشباع از نمک ساخته است.
نمک و املاح فراوان دریاچه، ویژگی سودآوری برای آن شناخته می‌شود و سرچشمه‌ای اقتصادی به شمار می‌آید. نکته‌ی درخور توجه آن است که روش بهره‌برداری از نمک‌های دریاچه پیچیده نیست و نیازی به به‌کارگیری ماشین‌آلات سنگین و کارهای توان فرسا ندارد. روش‌هایی که برای بهره‌برداری از نمک‌های دریاچه استفاده می‌شود، ساده و کم‌هزینه است.
از همه شگفت‌تر آن که در نزدیکی آن پهنه‌ی مالامال از نمک، در ژرفای 30 متریِ چاه‌هایی که کنده‌اند، می‌توان به آب شیرین رسید. از آن گذشته، در برخی جزیره‌های دریاچه، چشمه‌های آب شیرین نیز دیده می‌شود.
شاید گمان کنیم که آن اندازه از نمک و شوری، زیست هر جانداری را در دریاچه ناشدنی می‌سازد. اما این گمان درست نیست و دریاچه ارومیه را باید زیست‌بومی زنده دانست. اکوسیستم دریاچه ارومیه بسیار پُربار است. زیستگاه جلبک‌های سبز، باکتری‌ها و سخت‌پوستان در درون همین دریاچه‌ی شور است. یکی از آن زندگان، سخت‌پوستی به نام «آرتمیاسالینا» است که گونه‌ای میگوی بی‌مهره‌ی دریایی به‌شمار می‌رود. هر چند گویا خشکی دریاچه و شور شدن افزون‌تر آن، زندگی آرتمیاها را نیز به خطر انداخته است.
در بیرون از دریاچه نیز شمار بسیار زیاد فلامینگوها که سر به 20 هزار جفت می‌زدند، چشمگیر بود. فلامینگوها در دهانه‌ی تلخه‌رود و ساحل خاوری دریاچه بیتوته و زمستان‌گذرانی می‌کردند. پلیکان‌ها نیز کم‌شمار نبودند و در جزیره‌های جنوبی دریاچه می‌شد سراغ آن‌ها را گرفت. دوگونه پستاندار در آستانه‌ی خطر نیز در پیرامون دریاچه ارومیه می‌زیستند؛ یکی گوزن زرد ایرانی است و دیگری قوچ ارمنی.
پوشش گیاهی دریاچه‌ی ارومیه، گوناگونی بسیار دارد و از گونه‌های شورپسند، خشکی دوست و آبزی شکل می‌گیرد. در بخش بوم‌شناسی، یا اکولوژیک دریاچه، 177 گونه گیاهی در خودِ دریاچه و 174 گونه در جزیره‌های آن شناسایی شده است.

«مشت عثمان»، کوچکترین جزیره‌ی دریاچه ارومیه.

چندبار از جزیره‌های دریاچه ارومیه یاد کردیم. در پارک ملی دریاچه، 102 جزیره‌ی کوچک و بزرگ دیده می‌شود. سه جزیره که ارزشمندتر از دیگر جزیره‌ها شمرده می‌شوند، یکی جزیره آرزو است با 800 هکتار گستره؛ دیگری جزیره اشک است که انباشتگی و گوناگونی گونه‌های درختی و درختچه‌های آن در سنجش با دیگر جزیره‌ها بیشتر است؛ و سرانجام جزیره کبودان که 3200 هکتاری است و به نام قریون‌داغی نیز شناخته می‌شود. این جزیره، تنها جزیره‌ی دریاچه است که در تمام سال، آب شیرین دارد.
دریاچه‌ی ارومیه در گذشته‌های تاریخی با نام‌های گوناگونی خوانده شده است. آنچه بیشتر بر سر زبان‌ها بوده است نام‌های «چی چست» و «کبودان» است.
اما داستان غم‌انگیز دریاچه‌ی ارومیه زمانی آغاز شد که بستر آن خشک شد و از آن اکوسیستم پویا، پهنه‌ای شوره‌زار ساخت. در بخش دیگر، به این سرنوشت اسفناک که پیامد دست‌اندازی‌ها و رفتارهای نسنجیده بود، می‌پردازیم.




خبرنگار امرداد: سپینود جم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر