در صد کیلومتری تهران، در شهرستان آبیک قزوین، روستایی به نام «زرگر» دیده میشود که اگر سخن گفتن مردمانش را بشنوید حتا یک کلمهی آن را نخواهید فهمید. به چهرههایشان هم که نگاه کنید به اروپاییان شباهت میبَرند. این مردم که در مهربانی و دلبستگی به ایران زبانزد هستند، از کجا آمدهاند؟ زبان آنها ریشه در کجا دارد؟ چرا با زبان فارسی از زمین تا آسمان تفاوت دارد؟ از خودشان که بپرسید پیش از آن که چیزی دریابید سردرگمتر خواهید شد؛ چون آنها هم نمیدانند ریشههایشان به کدام سرزمین میرسد و زبانشان چگونه چنین شده است.
زرگریها زبان خود را «رومانیایی»، یا «رومانو» مینامند. نوشتهاند که زبان زرگری شاخهای از زبان رومانیا آریایی است. آیا آنها با کشور رومانی پیوند دارند؟ هیچ نمیدانیم! بازگفتهای (: روایتهای) تاریخی و نیمهتاریخی هم تاکنون نتوانسته است به آن پرسشها پاسخ سنجیده و باورپذیری بدهد. نوشتهاند که نیاکان روستاییان زرگر رومی بودهاند و در زمان ساسانیان در ایران ماندگار شدهاند. باز آوردهاند که در روزگارانی باستانی، از شمال (یا شاید هم جنوب!) به ایران آمدهاند. شماری دیگر نیاکانشان را مردمانی میدانند که از هند و کشمیر به ایران کوچ کردهاند. برخی دیگر آنها را به قزلباشان صفوی پیوند میدهند. زرگریهایی هم هستند که میگویند در زمان جنگ جهانی دوم سه سرباز به این روستا پناه میآورند و زبان رازآمیز زرگری را به روستاییان آموزش میدهند. هرچه هست به هیچکدام از این بازگفتها نمیتوان بیچند و چون باور داشت.
اما یک چیز را به چشم میتوان دید: چهرهی روستاییان زرگر مانند اروپاییهاست؛ پیکری تنومند دارند و قامتی بلند. با این همه، خود را ایرانیانی میهندوست میدانند و جدای از این که از کدام سرزمین به این سو آمدهاند، به ایران مهر میورزند و در مهربانی همانند دیگر هممیهنانشان هستند.
روستاییان زرگر به کار دامداری و کشاورزی سرگرماند. روستایشان سرسبز است و گندمزارهای آن دیدنی. پایبند آیینهای خود هستند.
زرگریها، در گذران زندگی و کار و کوشش، همانند دیگرانند. تنها زبانشان است که آنها را دیگرگون ساخته است. با این همه، کسانی از این روستاییان ویژگیهای یگانه و کممانندی داشتهاند. برای نمونه، بومیهای زرگر میگویند که در روستایشان پیرمردی زندگی میکرد که همهی حساب و کتابها و نوشتههای خود را به زبان روسی انجام میداد. پس از او کسی دیگر از زرگریها زبان روسی را نمیداند. یک زرگری دیگر در روستا هست که 15 هزار بیت شعر در حافظه دارد!
اما یک چیز را به چشم میتوان دید: چهرهی روستاییان زرگر مانند اروپاییهاست؛ پیکری تنومند دارند و قامتی بلند. با این همه، خود را ایرانیانی میهندوست میدانند و جدای از این که از کدام سرزمین به این سو آمدهاند، به ایران مهر میورزند و در مهربانی همانند دیگر هممیهنانشان هستند.
روستاییان زرگر به کار دامداری و کشاورزی سرگرماند. روستایشان سرسبز است و گندمزارهای آن دیدنی. پایبند آیینهای خود هستند.
زرگریها، در گذران زندگی و کار و کوشش، همانند دیگرانند. تنها زبانشان است که آنها را دیگرگون ساخته است. با این همه، کسانی از این روستاییان ویژگیهای یگانه و کممانندی داشتهاند. برای نمونه، بومیهای زرگر میگویند که در روستایشان پیرمردی زندگی میکرد که همهی حساب و کتابها و نوشتههای خود را به زبان روسی انجام میداد. پس از او کسی دیگر از زرگریها زبان روسی را نمیداند. یک زرگری دیگر در روستا هست که 15 هزار بیت شعر در حافظه دارد!
اینها بهکنار؛ این زبان زرگری است که شگفتآور است؛ زبانی که دستور واژگانی خود را دارد و کسانی از دانشمندان اروپایی دربارهی آن پژوهشهای بسیاری کردهاند. گویا یکی از آنها «گرنوت ویندفور» نامی بوده است که نخستینبار در سال 1970 میلادی به پژوهش دربارهی زبان زرگری دست زد. باز میگویند که گویش زرگریها با شیوهی سخن گفتن مردم درهی ماریزا در جنوب بلغارستان همانند است.
اما یک رویداد جالب آشنایی زرگریها با همزبانان خود را بیشتر کرد. این رویداد سبب شد که آنها بدانند 18 هزار همزبان در اروپا دارند. داستان چنین است که شماری از درسخواندگان زرگری واژگانی از زبان خود را در اینترنت انتشار دادند و از کسانی که با این زبان آشنا هستند خواستند که با آنان پیوند بگیرند. چندی نگذشت که سه مسافر فرانسوی و انگلیسی سر از زرگر درآوردند و در حالی که از خوشحالی سر از پا نمیشناختند، همزبانان زرگری خود را در آغوش گرفتند و روزهای بسیاری مهمان آنان شدند. البته زبان کنونی روستاییان زرگر با زبان ترکی آمیختگی پیدا کرده و از اصالت خود اندکی دور شده است.
این که گفتهاند روستاییان زرگر به خط لاتینی مینویسند، درست نیست. اما آنها همزبانانی در روستای قشلاق بالای شهریار دارند و مردم این روستا هم به زبان زرگری سخن میگویند.
چند واژهی زرگری، شیوهی سخن گفتن مردم آن گستره را بهتر نمایان میکند. زرگریها به پیراهن «گُد» میگویند؛ برنج را «ریس» مینامند؛ به شب «رادی» میگویند و به شمارهی سه «درن». این واژهها از کجا آمدهاند؟
روستای کوچک و شگفتآور زرگر 200 خانوار و هزار تَن جمعیت دارد. گسترهی آن هم به 14 کیلومتر میرسد.
اما یک رویداد جالب آشنایی زرگریها با همزبانان خود را بیشتر کرد. این رویداد سبب شد که آنها بدانند 18 هزار همزبان در اروپا دارند. داستان چنین است که شماری از درسخواندگان زرگری واژگانی از زبان خود را در اینترنت انتشار دادند و از کسانی که با این زبان آشنا هستند خواستند که با آنان پیوند بگیرند. چندی نگذشت که سه مسافر فرانسوی و انگلیسی سر از زرگر درآوردند و در حالی که از خوشحالی سر از پا نمیشناختند، همزبانان زرگری خود را در آغوش گرفتند و روزهای بسیاری مهمان آنان شدند. البته زبان کنونی روستاییان زرگر با زبان ترکی آمیختگی پیدا کرده و از اصالت خود اندکی دور شده است.
این که گفتهاند روستاییان زرگر به خط لاتینی مینویسند، درست نیست. اما آنها همزبانانی در روستای قشلاق بالای شهریار دارند و مردم این روستا هم به زبان زرگری سخن میگویند.
چند واژهی زرگری، شیوهی سخن گفتن مردم آن گستره را بهتر نمایان میکند. زرگریها به پیراهن «گُد» میگویند؛ برنج را «ریس» مینامند؛ به شب «رادی» میگویند و به شمارهی سه «درن». این واژهها از کجا آمدهاند؟
روستای کوچک و شگفتآور زرگر 200 خانوار و هزار تَن جمعیت دارد. گسترهی آن هم به 14 کیلومتر میرسد.
خبرنگار امرداد: سپینود جم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر