هفدهم دیماه یادآور سریعترین رشد حقوق زنان در ایران، نزدیک به نیم قرن قبل از انقلاب اسلامی است. در مقایسه، میتواند یادآور سقوط آزاد حقوق زنان در مکتب خمینی هم باشد که در آن، تجاوز به دختر ۹ ساله را ازدواج مینامند.
امروز مبارزه برای احقاق حقوق ازدسترفته زنان، مرئیترین بخش جنبش مردم ایران برای مساوات و آزادی است، بطوری که روز آزادی حجاب در فضای عمومی، روشنترین علامت پایان عمر جمهوری اسلامی خواهد بود. در چنین روزی است که تاریخ ایران از حرکت چهل سال پیش در جهت قرون ظلمت به مسیر طبیعی پیشرفت باز میگردد.
اما احتضار قبل از مرگ میتواند خطرناکترین مرحله عمر جمهوری اسلامی باشد. اتفاقی نیست که دهها عملیات نظامی و شبهنظامی رژیم و ایادیاش علیه منافع غرب و همپیمانان آن در منطقه، قبل از آنکه پاسخی از آمریکا دریافت کند، با اعتراضات روزافزون مردم علیه فقر و ظلم و فساد مقارن شده بود. چرا که ایجاد فضای عاشورایی، آخرین راه گریز برای رژیمی است که خوب میداند هیچ راه حلی برای مشکلات طاقتفرسای مردم ندارد. رژیمی که حتی در صدور انقلاب و کسب مقبولیت در خارج از مرزهای خود نیز شکست خورده است. قیام مردم عراق و لبنان علیه نایبان جمهوری اسلامی، عمارت صادرکنندگان انقلاب اسلامی را حتی قبل از مرگ معمار آن خراب کرده بود.
پیش از مردم عراق و لبنان، این مردم ایران بودند که با فریادهای «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» و «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن»، توجیه رژیم برای جنگهای نیابتی را رد کرده بودند. آنها میدانستند که تراشیدن دشمنانی که بدون جنگهای نیابتی دلیلی برای دشمنی با ایران ندارند، استراتژی دفاع از ایران نیست. همزمان، توجیه جنگهای نیابتی برای دفاع از ایران، مردم کشورهای منطقه را به این پرسش واداشت که چرا هزینه چنین جنگهایی با خون فرزندان و خراب شدن شهرهای آنها پرداخت میشود؟ چرا پول و اسلحه ایران آنهایی را در کشورشان به قدرت میرساند که منتخب آزاد آنها نیستند؟ در نهایت، جنگهای نیابتی نه تنها ابرقدرت جهان و قدرت منطقهای همپیمانش را علیه ایران تحریک کرد، بلکه مردم کشورهایی که سابقا دوست رژیم بودند و در را برای نایبان آن باز کرده بودند نیز دست به چنان شورشی زدند که جمهوری اسلامی برای سرکوب و کشتار وحشیانه آنها نیرو فرستاد و نفرت آنها به خود را افزون کرد.
هممیهنان عزیزم،
شاید این آخرین فرصت برای جلوگیری از قمار مرگبار جمهوری اسلامی باشد. در شرایطی که دنیا نمیداند انتقام رژیم متوجه کدامیک از هزارها هدف خواهد بود، و برای حمله متقابل برنامهریزی میکند، این بر ما است که برخیزیم و بگوییم ایران ما هستیم، نه رژیمی که دیواری بین ما و جهان مترقی است و دشمن هر دو. ما میتوانیم این دیوار را همچون دیوار برلین از میان برداریم و به کاروان جهانی پیشرفت و آزادی و رفاه بپیوندیم.
چگونه؟ شک نکنیم که قدرت حاصل از جمع نیروی هزاران هستهی اعتراض در ایران بیشتر از توان مقاومت رژیمی است که بقای خود را فقط در تفرّق این نیروها میبیند. اما ما نمیتوانیم در نبرد با استبداد دینی با پراکندگی و ذهنیت «هر کس برای خود» موفق شویم. پیروزی در گرو تجمیع این اعتراضات است. بخشی از این کار نیاز به مراکز ارتباطاتی دارد که نمیگذارند در داخل کشور شکل گیرد ولی سازمانهایی در خارج کشور با دسترسی به رسانههای مستقل از رژیم مشغول تعبیه آن هستند.
در این میان اما بخش دیگر کار ابزاری نیست؛ بلکه انسانی و روحی- روانی است. اراده ملی، برخاسته از این حس است که تنها نایستادهایم. آن چهارده نفر دانا و شجاع، آن چهارده شیرزن، آن کولبر کردی که دارد فنا میشود، آن کودک بلوچ که از فرط استیصال، گرسنه و بیدفتر و کتاب به مدرسه میرود، و همه مردم محروم ایران، همه با هم ایستادهایم. داغ دل گوهر عشقی، شهناز اکملی، و ناهید شیرپیشه که اجازه پیدا نکرد در چلهی پویایش- که با شقاوت کشتند- بر مزارش گریه کند، اما برای تشییع خودیها دهها هزار غریبه را با اتوبوس میآورند، داغ دل ما هم است. عمیقا حس کنیم با گوهر و شهناز و ناهید ایستادهایم. روزی که این شیرزنان و فعالان حقوق زنان پیروز شوند همه ما از کابوس این دوران سیاه بر میخیزیم و کوکب سعادت را میبینیم که به آسمان ایران باز گشته است. آن روز نزدیک است.
رضاپهلوی
۱۷دی ۱۳۹۸/ ۷ژانویه ۲۰۲۰
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر