۶ فروردین ۱۳۹۷

تأملات بِهِنگام؛ مهم‌ترین تکلیفِ براندازان، قطعِ بازوی خارج‌نشینِ جمهوری اسلامی است

- مهم‌ترین وظیفه‌ی اپوزیسیون خنثی نمودنِ فعالیت‌های لابی‌ها و هواداران جمهوری اسلامی در خارج از کشور بخصوص در کانادا و بریتانیاست. 
- دیگر وظیفه‌ی اپوزیسیون، اعلامِ مکررِ این موضوع است که حکومتِ غاصبِ جمهوری اسلامی، حُکمِ متجاوزِ خانگی را دارد که به هیچ روی نباید به بهانه‌ی حفظ آبرو و اموال خانواده در قبالِ جنایاتش سکوت کرد.
- باید تلاش کنیم تغییراتی که در راهند با پشتیبانی از اعتراضات برحق مردم و فعالیت‌های مدنی گروه‌های مختلف اجتماعی به ظهور برسند. مسببان هرگونه جنگ احتمالی و خونریزی زمامداران جمهوری اسلامی هستند.

تهران، شهریور ۹۶

کیهان لندن، یوسف مصدقی – با انتصاب جان بولتون به سِمَت مشاور امنیت ملی ریاست ‌جمهوری ایالات متحده، پس از چهار دهه، شانسی بزرگ و تاریخی برای اپوزیسیون جمهوری اسلامی پیش آمده است تا همسو با دشمنان خارجی جمهوری اسلامی، حلقه‌ی براندازی این حکومت جنایتکار را کامل کند. در این چهار دهه‌ی اخیر، دولت ایالات متحده هیچگاه چنین یک‌دست و منسجم علیه تمامیت رژیم اسلامی آراسته نشده بود. جان بولتون، مایک پمپئو و نیکی هیلی افرادی سازش‌ناپذیر و مصمم هستند که تفاهمی عمیق با دشمنانِ قدرتمندِ منطقه‌ایِ ملایانِ ایران دارند. با حضور این افراد در هسته‌ی اصلی سیاست‌گذاری خارجی ایالات متحده، هماهنگی میان عربستان سعودی، اسرائیل، امارات عربی متحده و حتی جمهوری آذربایجان در جبهه‌ی مقابل جمهوری اسلامی روز به روز بیشتر خواهد شد و این دولت‌ها در کنارِ هم و زیر نظارتِ ایالات‌ متحده عرصه را بر جمهوری اسلامی و عُمال منطقه‌ای‌اش تنگ‌تر از همیشه خواهند کرد.
از دیگرسو، مجموعه‌ی بحران‌های داخلیِ حکومت اسلامی به منتهای درجه رسیده و تمامیت نظام اسلامی به واسطه‌ی فسادِ عمیق و فقدان مدیریت، روی لبه‌ی پرتگاه ایستاده است. برای نخستین بار در چهل سالِ اخیر، طیفِ متنوعی از نارضایتی‌ و خشمِ عمومی همزمان، روز به روز در اَشکال تازه‌ و پیش‌بینی‌ناپذیر ظهور کرده و ارکان پوسیده و فاسد حکومت را می‌لرزانند.
بحران‌های پیشِ روی حکومت جمهوری اسلامی متنوع، عظیم و علاج‌ناپذیر شده‌اند. لشکر جوانان و میانسالانِ بیکار و بی‌آینده، خِیلِ کارگرانِ گرسنه‌ی بی‌حقوق، زنان آزادیخواهِ تحقیرشده، مالباختگانِ غارت‌شده‌ی صندوق‌های اعتباری، دراویشِ سرکوب‌شده و جان به لب‌رسیده، کشاورزانِ ناامید و خسته از بحرانِ بی‌آبی، شهرهای خفه‌شده از هجومِ ریزگردها، قومیت‌های مجروح از تبعیض‌های فزاینده، اقلیت‌های دینی متهم به جاسوسی و بی‌دینانِ ترسان از فتوای قتل و ارتداد، همگی در مرحله‌ی نهایی تحمل و طاقت خود بسر می‌برند و به زودی واکنش‌هایی تند و احتمالا خشونت‌آمیز علیه جلادان و سرکو‌بگران نشان خواهند داد.
با این اوصاف، برای براندازیِ این حکومتِ واپسگرا، به قول اهلِ منطق: مقتضی موجود و مانع مفقود است.
در این شرایط اما وظیفه‌ی اپوزیسیون و هوادارانِ براندازیِ جمهوری اسلامی در خارج از ایران چیست؟
از چشم‌اندازِ صاحبِ این صفحه‌کلید، مؤثرترین فعالیتِ براندازان در ماه‌های آتی، نه برگزاری جلسات دورهمی و لفاظی‌های بی‌انتها برای کسب قدرت و تقسیم غنایم در حکومت آینده‌ی ایران و نه برگزاریِ تظاهرات و تجمع علیه یا لَه دیگر گروه‌هاست. در چند ماه آینده، مهم‌ترین وظیفه‌ی اپوزیسیون، بیش از هر چیز، خنثی نمودنِ فعالیت‌های لابی‌ها و هواداران جمهوری اسلامی در خارج از کشور بخصوص در کانادا و بریتانیاست.
علی خامنه‌ای؛ ۲۱ مارس ۲۰۱۸
خوشبختانه در ایالات متحده، مزدوران جمهوری اسلامی در موقعیتی اسفبار و بسیار ضعیف قرار دارند و هر گونه فعالیت مشکوک از ناحیه‌ی آنها با واکنش شدید دولت ترامپ روبرو خواهد شد. به همین دلیل پول‌ و امکاناتِ غارت‌شده از مردم ایران به تورنتو، ونکوور و لندن منتقل شده‌اند تا برای بقای نظام هزینه شوند. نسل دوم دزدان حکومتی- که نگارنده‌ی این سطور آنها را به واسطه‌ی نانِ «حرام»ی که از سفره‌ی پدرانِ‌شان خورده‌اند، «حرام‌لقمه» می‌نامد- در تشکیلات صوریِ به ظاهر مردم‌نهادِ هواخواهِ جمهوری اسلامی جمع شده‌اند و به نام مبارزه با تحریم و حمایت از مردمِ ایران، مشغول لابیگری به نفع جنایتکاران حاکم بر ایران هستند.
هیچ انسانِ عاقلی، در کراهت و فاجعه‌بار بودنِ جنگ و خونریزی شکی ندارد اما‌ هواداری از جمهوری اسلامی به بهانه‌ی جلوگیری از جنگ یا تحریم، چیزی نیست جز حمایت از استمرار وضع موجود که آفاتِ تدریجی آن دستِ کمی از جنگ ندارد. چنین فعالیت‌هایی باید با واکنش شدید و قاطع براندازان مواجه شوند. در همین رابطه، باید هزینه‌ی هواداری از جنایتکارانِ جمهوری اسلامی را چنان بالا بُرد که امکان هر گونه تحرکی از مزدورانِ رژیم در خارج از کشور، سلب شود. این جماعت، باید حس کنند که تمام حرکات، اعمال و فعالیت‌های مالی و اجتماعی‌شان از ناحیه‌ی اپوزیسیون رصد می‌شود. از این طریق، هر گونه ژستِ استمرارطلبانه به هر بهانه‌ای، برای مبلغان آن پر هزینه و خطرناک خواهد شد.
دیگر وظیفه‌ی اپوزیسیون، اعلامِ مکررِ این موضوع است که حکومتِ غاصبِ جمهوری اسلامی، حُکمِ متجاوزِ خانگی را دارد که به هیچ روی نباید به بهانه‌ی حفظ آبرو و اموال خانواده در قبالِ جنایاتش سکوت کرد. هر گونه ترساندن مردم به بهانه‌ی احتمالِ «سوریه‌ای شدنِ» ایران یا اشکِ تمساح ریختن برای قربانیانِ فرضیِ تحریم‌های آتی، نشان از استمرارطلبیِ گوینده‌ی چنین سخنانی دارد. وظیفه‌ی اپوزیسیون، پرهزینه‌کردنِ چنین ادعاهایی برای مُرَوّجین آنهاست.
ماندگاریِ جمهوری اسلامی برخلاف ادعاهای مسخره‌ی هواخواهانش، نه ناشی از قدرت و مدیریت درست حکومت بلکه بیشتر نتیجه‌ی بی‌عملی و تردیدِ رهبرانِ این چهار دهه‌ی ایالات متحده بوده است. باید توجه داشت که هر تحول اساسی در جوامع بشری هزینه‌ای دارد که چه بخواهیم و چه نخواهیم، مجبور به پرداخت آن خواهیم شد. از طرف دیگر، هیچ آینده‌ی روشنی با وجود جمهوری اسلامی و هوادارانش برای ایران قابلِ تصور نیست. عزمِ تیم جدیدِ ترامپ برای تغییر رژیم و استفاده از زور علیه حکومت ملایان، به علاوه‌ی بحران‌های اساسی و جاری در عمق جامعه، باعث شده که جمهوری اسلامی برای اولین بار در تاریخش، هیچ شانسی برای بقا نداشته باشد. تمام راه‌های گریز در حال بسته شدن است و موش‌ها به سرعت در حال گریختن از کشتی شکسته‌ی نظام هستند.
دفترِ ایامِ کابوسِ جمهوری اسلامی به صفحه‌ی آخر رسیده است. تصمیم‌سازانِ اصلی این پایان‌بندی، برخلاف شعارهای باسمه‌ایِ توهم‌زدگانِ چپ‌نما و سودجویان خارج‌نشینِ هواخواهِ جمهوری اسلامی، نه «امت همیشه در صحنه‌ی ایران» و نه «امام غایب» هستند. موازنه‌ی قوا در ایالات متحده به سمتی پیش می‌رود که بر این کابوس مُهر پایان بزند.
شک نیست که امسال آبستن تحولات و تغییراتی اساسی برای ایرانِ ماست و باید تلاش کنیم تا این تغییرات با پشتیبانی از اعتراضات برحق مردم و فعالیت‌های مدنی گروه‌های مختلف اجتماعی به ظهور برسند. اگر جنگی نیز درگیرد و خونی در ادامه‌ی سرکوب مردم ریخته شود، مسببان آن زمامداران جمهوری اسلامی هستند و نه شهروندان ایران و یا اهالیِ کشوری دیگر. اگر با این رژیم برای ایران آینده‌ای متصور می‌بود، چهل سال فرصت برای رسیدن به آن وجود داشت. اما ورشکستگی همه‌جانبه و نارضایتی‌ها و اعتراضات فراگیر نشان می‌دهند که برای نجات ایران می‌بایست تمامیتِ جمهوری اسلامی را پشت سر گذاشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر