۱۷ اسفند ۱۳۹۶

تأملات بِهِنگام؛ شورش برای براندازی، هم حق و هم وظیفه‌ی شهروندان

کیهان لندن، یوسف مصدقی – یکی از مفاهیم مطرح در فلسفه‌ی سیاسی، «حقِ شورشِ» (The Right of Rebellion) شهروندان نسبت به حاکمان است.
مورد استفاده‌ی این حق زمانی است که مردم یک کشور، علیه حکومتِ مستقری که خلافِ منافعِ عمومی (ملی) آنها عمل می‌کند، قیام کرده و دستگاهِ حاکمه را سرنگون می‌کنند. چنین شورشی، معمولا در نارضایتی‌های عمیق و ناکامی‌های مستمرِ شهروندان در رسیدن به مطالباتِ به‌حقشان، ریشه دارد. به همین علت است که شورش، واکنش طبیعی مردم برای احقاق حق یا دستِ کم، کوششِ افراد جامعه برای حفظِ کرامتِ انسانی‌شان است.
جان لاک(John Locke) فیلسوف شهیر انگلیسی، حقِ شورش و انقلاب را پشتوانه و ضمانتِ دفاع از سه حقِ اساسیِ انسان‌ها یعنی حق حیات، آزادی و مالکیت می‌دانست. طبق نظریه‌ی لاک درباره‌ی دولت، هر حکومتی مشروعیت‌اش بر اساس یک قراردادِ اجتماعی میان شهروندان تعریف می‌شود. حال اگر حاکمان برخلاف این قرارداد عمل کنند و منافع عمومی شهروندان را رعایت نکنند، شهروندان حق دارند که با قیام و شورش حکومت را تغییر دهند. از همین منظر، پدرانِ بنیانگذارِ ایالات متحده‌ی آمریکا که به لحاظ عملی مهم‌ترین هواداران فلسفه‌ی لاک بودند، در اعلامیه‌ی استقلالِ آمریکا، شورش علیه حکومتِ مستبد و ناصالح را نه‌ تنها حق شهروندان بلکه تکلیف آنها دانستند.
«حق شورش» هم در چارچوب حقوق طبیعی (Natural Law) و هم در گفتمان حقوق اثبات‌گرا (Positive Law) قابل درک و دریافت است. یعنی هم می‌شود آن را بدون استناد به قانونِ نوشته‌شده و تنها بر مبنای عقلِ سلیم درک کرد و هم می‌توان با ذکرِ «حق شورش» در قانون اساسی کشور، به آن صورتی قانونی برای حراست از آزادی‌های اساسی شهروندان داد.
تظاهرات دی‌ماه
شورش به عنوان یک رفتار، سرشتی دوگانه دارد. به این معنا که شورش می‌تواند هم فردی باشد و هم به صورت رفتاری جمعی جلوه کند. شورش فردی، معمولا برای شورشگر پرهزینه و کم‌بهره است و معمولا زمانی روی می‌دهد که فردی جان به لب‌رسیده راهی جز تمام‌قد ایستادن برابرِ قدرتِ حاکم نمی‌بیند. استیصال و رنجِ چنین انسانی گاه چنان جامه‌ی عمل می‌پوشد که باقیِ ناراضیان را نیز به حرکت در می‌آورد. نمونه‌ی بسیار نزدیکِ چنین شورشی، همین چند سال پیش در تونس رخ داد و جرقه‌ی «بهار عربی» شد.
فراتر از همه‌ی اینها، چنانکه در اشاره به اعلامیه‌ی استقلال آمریکا یاد شد، شورش همان‌گونه که حق مردم است، می‌تواند تکلیف و وظیفه‌ی شهروندان هم باشد. از این منظر، افراد یک جامعه وظیفه دارند تا در برابر حکومتِ ظالمی که حقوق اساسی و منافع عمومی آنها را پایمال می‌کند، شورش کنند و چنین حاکمانی را براندازند.
تظاهرات دی‌ماه
اعتراضات سراسری زمستان ۱۳۹۶، جلوه‌ای از استفاده‌ی بخش‌های بسیار مهمی از جامعه‌ی ایران از «حق شورش» بود. این اعتراضات، نظام جمهوری اسلامی را با بزرگترین بحرانِ تمام طول تاریخش مواجه کرد، چنانکه تمام اجزای این نظامِ فاسد اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب (استمرارطلب)، از شدت ضربه‌ی وارده دچار گیجی و وحشت شدند. هراسِ این جماعتِ فاسد، حاصلِ یکی از مهم‌ترین کارکردهای شورش است. شورش، نقطه‌ی ارجاع نارضایتی و اعتراضات جامعه را از درونِ حاکمیت به بیرون آن می‌بَرَد و باعث می‌شود که حاکمان نتوانند با فریبِ معترضین خطرِ سرنگونی را از کلیتِ نظامِ حاکم برهانند.
تا پیش از رخدادهای دی ماهِ گذشته، نقطه‌ی ارجاع اعتراضاتِ پراکنده‌ی گروه‌های ناراضیِ جامعه، اغلب داخلِ نظامِ جمهوری اسلامی قرار می‌گرفت و معمولا اصلاح‌طلبانِ درون حاکمیت میوه‌چین آن نارضایی‌ها بودند. این بار اما شورش، نقطه‌ی ارجاع را به بیرون از گفتمانِ فاسدِ استمرارطلبی کشانده است و باعث شده که اصلاح‌طلبیِ حکومتی با سرعتی چشمگیر رسوا و ناتوان شود.
زن معترض با مشت‎های گره کرده در میان دود و گاز اشک‌آور
در این چند هفته‌ی اخیر، استمرارطلبان از هیچ کوششی برای سرد کردنِ آتش اعتراضات فروگذار نکرده‌اند. این جماعت، به اَشکال مختلف تلاش دارند تا با ترساندن بدنه‌ی جامعه از آینده‌ای نامعلوم، وضع موجود را تحمل‌پذیر و قابلِ اصلاح جلوه دهند. وقاحتِ این عده تا جایی است که هر نوع افشاگری درباره‌ی جنایات و سرکوب‌های حکومتی را سیاه‌نمایی می‌خوانند و افشاگران را به تزریقِ ناامیدی به جامعه متهم می‌کنند.
در حال حاضر، شورش از حقی متروک به وظیفه‌ای مطلوب برای شهروندان ایرانی تبدیل شده است. اگر قدری به مفهومِ شورش دقیق شویم، برخلاف تصور و تبلیغات استمرارطلبان، «حق شورشِ» شهروندان نه تنها موجب ناامیدی جامعه نیست بلکه امید به رهایی و ایجاد تغییرات اساسی را به جامعه باز می‌گرداند.
در نهایت، شواهدِ روشن از حجم نارضایتی‌های انبار شده‌ی این چند ماهِ اخیر در جامعه، بیانگرِ این مهم است که به زودی جریان‌های متنوعِ شورشیان، به هم خواهند پیوست تا براندازی نظامی را رقم بزنند که سال‌هاست مصالحِ عامه و منافع ملی را قربانیِ مفاسدِ رهبران و کارگزارانش کرده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر