۱ فروردین ۱۳۹۷

نوروز آیینه‌ی جهان نمای آیین‏های ایرانی در دل ایران فرهنگی و فرهنگ ایرانی

از این بزم و جشنم امید و نوید/ که از این هفت‌سین شادی آید پدید

نوروز نوازشگری است نونَوار. در نوروز نوید نوبَرانه‏ای است که درون ما را به زندگی نوین فرا می‌خواند و سرآغاز شکل‌گیری دوباره‌ی جنبش و زیستن است. در برگ‌شماری رخ‌دادهای این سرزمین - از ایران کهن تا ایران باستان و از آن زمان تا امروز - هیچ آیین، باور، شادی و رسم و بزمی چون نوروز این‌چنین یگانه و شادی‏ ریز در بستر زمین و زمان پدیدار نشده است. نوروز تنها یک جشن و ترازوی گاه‌شماری و سنجش روزگار نیست، آیینه‌ی تمام‏نمای آیین‏های ایرانی و در دل(:قلب) ایران فرهنگی و فرهنگ ایرانی است.


آیین نوروز در پی بخش‌کردن شادی نیست و اثرش افزایش شادی در میان انسان‌ها و پخش آن میان همه‌ی آدمیان، به دور از رنگ، نژاد، باور و جنس است. نوروز فراگیرترین جشن و بزمی است که در سراسر تاریخ ایران پدیدار بوده است. آیین‌ها، رسم‌ها و بزم‌های فراوانی برآمده‏اند و رفته‏ اند که تنها برخی ‏شان هنوز ماندگارند و هیچ‌یک توانایی برابری و هم‌سانی با نوروز را نداشته و ندارند. 
این خجسته جشن ماندگار که بر پایه‌ی گردش خورشید و چرخش زمین، پی و پایه گرفته، آمیخته‌ای است از شور زمین، شادی زمان، مهر خورشید، تلاش آدمیان و خیزش دوباره زندگی پس از خواب زمستان. پس نوروز تنها یک پایگاه گاه‌شماری و یا یک جشن مردمی به‌شمار نمی‌آید، روزی نو برای زنده‌کردن رفتار، کردار و اندیشه‌های ارزش‌مند است ولی فراتر از آن یک فرهنگ، اخلاق و سرمایه‌ی اجتماعی پایا و ماناست.
چنان‌که «ابوعثمان جاهز» یادآور شده است پادشاهان پیشین مانند اردشیر بابکان، بهرام گور و انوشیروان دادگر به هنگام نوروز فراخوانی فراگیر می‌دادند تا مردم برای گرفتن پوشاک به پایگاه فرمان‌داران در‌آیند و شنیدنی‏تر آن‌که، در آغاز نوروز بارِ همگانی(:بار عام) داده تا هرکس سخنی از بی‌داد و ناروایی دارد، بدون هیچ دیوار و پرده‌ای به دربار راه جوید و حتا اگر کسانی از خودِ شاه گله‌مندی(:شکایت) دارند داخواهی کنند و در چنین مواردی، دادرسی آنان با باشندگی(:حضور) موبد موبدان انجام می‌گرفت و اگر فرمانداری ناروا و ناسزایی را گزیده بود، در همان روز در نزد شاه رسیدگی می‌شد. 

این گزارش‌ها نشان‌دهنده‌ی آن است که نوروز بر چار‏دیوار زندگی ایرانیان سایه‌گستر بوده و گستره‌ی جغرافیایی آن نیز بسیار فزون‌تر از ایران امروز بوده است. امویان و عباسیان درپی آن بودند که از شور و شادمانی برپاییِ نوروز بکاهند و سکه‌ی بازار آن‌را از رونق اندازند اما همه ناکام ماندند، زیرا نوروز آمیزه‌ای از زندگی، اخلاق، فلسفه و آیین ایرانیان را یک‌جا در خود دارد.

ایرانیان در کمانِ رنگینِ ناشی از تابش خورشید بر نمناکیِ زمین تازه‏شده از باران بهاری نیز درخششِ استوره‏های دیرین خود را می‏جستند و رنگین‏کمان(:قوس قزح) را «کمان رستم» می‌نامیدند:

آن‌جا که در زه آرد دستت کمان بخشش/ ابر از حسد ببّرد زه بر کمان رستم 
و پیوند دل‌فریب آن را با گوشه‌ی چشم بنفشه‏های خوش‌بوی بهاری، پیش‌کش طبیعت جوان به انسان می‌دانستند.
در ایران کهن مردم پیش از آغاز سال، سرتاپای خود را به شست و شویی شادمانه می‌شستند و جامه‌ی نو بر تن می‌کردند و با خواندن اوستا چشم به‌راه آواز و بانگ سُرنا و دُهل بودند و پس از نواختن نواهای نوروزی که نوید بخش آغاز سال نو بوده، عود را بر مِجمر آتش نزدیک می‌ساختند و به نیایش یزدان پاک برمی‌خاستند و برای همه دیر‏زیوی، نیک‌نامی، شادکامی، بهروزی و خجستگی را آرزو می‌کردند. 
از این روی است که این پدیدار رخشنده در جشنی فرخنده دل‌یادی از رستم است که نماد آرزو و انسان آرمانی است و پیوسته نیروی بی‌شکست خود را در رزم و بزم به میدان می‌آورد و هوش و خِرد خود را برای بهروزی آدمی ستون می‌سازد، تا سراسر ایران مهر، خرد، داد و شایستگی و خجستگی را بر یکدیگر پیشکش کنند و در جان و تن خود پایدار سازند و روز و ماه و سالی فرخنده را در پیشانیِ سال پی‌ریزند.
تارنمای امرداد - دکتر محمدعلی دادخواه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر