تارنمای امرداد - اشکان زارعی*
چندی دیگر نوروز همراه با جوان شدن جهان آفرینش از راه میرسد، گل و رنگ درهم آمیخته به زیبایی دشتهای میهن ما را میآرایند. ایرانیان هزاران سال است از زمستان به بهار رسیدن را جشن گرفته برای رسیدن به زندگی بهتر امیدوارنه چشم به «روزی نو» دارند.
از دیرباز کسانی در هرکوی و برزن باشادی و پایکوبی آمدن سال نو را به گوش مردم میرساندند. آتش افروزها، کوسه برنشینان، میرهای نوروزی و حاجی فیروز، نامهای گونهگون مردانی هستند که در درازنای تاریخ ایران با خوانندگی و خنیاگری مژدهرسان سال نو بودند. برپایه پژوهشهای تاریخی پیشینهی پیکهای نوروزی را باید تا روزگار هخامنشیان پی گرفت.
روزگاری آتش افروزها با چهرهای سیاه شده جامهای سرخ رنگ و کلاه شیپوری با آتش بازی به پیشواز نوروز رفته تا سیزدهم فروردین با ساز و آواز در کوچه ها میگشتند. برخی بر این باورند پیش از اسلام در کنار آتش افروزه، سیاهانی با رختهای رنگارنگ و آرایش تند به هنگام آغاز سال نو با نواختن دف و دایره و خواندن ترانههای نوروزی مردم را سرگرم میکردند.
با برآمدن اسلام و جلوگیری ازآتش بازی کوسهبرنشینان جایگزین آتش افروزها شدند آنان سوار برخر با چهرههایی خندهدار و کارهای نمایشی رفتن ننه سرما را جشن میگرفتند.
مسعودی در مروج الذهب میگوید: «آیین کوسهبرنشینی یا خروجالکوسج» از روزگار کمبوجیه به مصر شام و یمن راه یافت آنان نوروز را نیز گرامی داشته به آن نوروز قبطی میگفتند.
میرهای نوروزی از دیگر پیکهای بهاری بودند که با پشتیبانی پادشاهان، برای سرگرمی شادمانی و خنده پیش از آمدن بهار چند روزی را برتخت پادشاهی نشسته و به گونهی نمایشی فرمان میراندند.
در یک سدهی گذشته با گسترش زندگی شهرنشینی، آیین کوسه برنشینی و میرنوروزی از میان رفته حاجی فیروزها با همان پوشش آتش افروزها به جای آتش بازی با دایره و دنبک، سرنا و دهل پیام رسان نوروز بودهاند.
برخی براین باورند حاج فیروز بازمانده آیین بازگشت سیاوش یا آفرینش دوباره است، چهرهی سیاه شدهی او یادآور بازگشت وی از جهان مردگان، پیراهن سرخ او نماد خون سیاوش و شادی او نمایشگر شادی زایش و رویش است.
بعضی از مردم شناسان نیز پیدایش حاجی فیروز را دراستوره «دوموزی» میدانند، دوموزی یا «ایزدگیاه» ریشه در اندیشههای میانرودان دارد.
پیکهای بهاری همراه با جشن نوروز در سدههای گذشته از خراسان بزرگ تا قفقاز از عراق تا مصر و از ترکیه تا دل اروپا را در نوردیده است. چنانکه مقریزی از جشن کوسهبرنشینی درعراق و میرهای نوروزی در مصر نام میبرد. همچنین آدام متز، داستان «دن کیشوت» نوشتهی سروانتس را برگرفته از آیین میرنوروزی میداند. برخی نیز بازی شناخته شدهی «شاه و وزیر» را نو شده و دگرگون یافتهی میر نوروزی دانستهاند.
آیین پیک نوروزی در تاریخ دیرینه سال ایران آنچنان با دل و جان مردم درهم آمیخته که هر قومی نامی برای آن برگزیده است. در خراسان به آن«جیگی جیگی، ننه خانم»، درآذربایجان «تکم چی و سایاچی»، درگیلان «عروس کولشی»، درمازندران «پیشخوان و سرخوان»، در قزوین «نوروزنثار» و در کردستان«امیربهاری» گفته میشود.
اگر در تاریخ آرش کمانگیر، ابومسلم، یعقوبلیث، بابک خرمدین و حسن صباح از یک سو و رودکی، فردوسی،
حافظ، مولوی و سعدی ازسوی دیگر قهرمانان و چهرههای ملی ما به شمارمیآیند، آتش افروزها، کوسه برنشینان میرهای نوروزی وحاجی فیروزها نیز مردان گمنامی هستند که آیینها، باورها، تاریخ و فرهنگ ایران را سینه به سینه پاسداری کرده، با شورآفرینی امید به آینده را بهویژه در دورههای سیاه تاریخ ایران در دل مردم زنده نگه داشتند. چنانکه در جنبش شعوبیه و مبارزه با روشهای نژادپرستانهی خلفای بنیعباس، آنان نقش را نباید نادیده انگاشت. پیکهای بهاری را نباید تهیدستانی دانست که برای تکه نانی میخوانند و مینوازند؛ تاریخ ایران بسیار به آنها بدهکار است.
یارینامه:
جهان فروری، بهرام فرهوشی
گاهشماری و جشنهای ایران باستان، هاشم رضی
نوروز؛ جشن نوزایی آفرینش، علی بلوکباشی
پیکهای نوروز، سیداحمد وکیلیان
جستارهایی درفرهنگ ایران، مهرداد بهار
* اشکان زارعی، پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر