- رسانههای فارسیزبان خارج کشور قرار بود خط قرمزهای رسانهای در داخل کشور و حصارهای دستگاه تبلیغاتی دولتی را بشکنند؛ نه اینکه خود آنها را در سطوحی تحکیم کنند.
- رسانههای دولتی فارسیزبان خارج کشور به جای قدرشناسی از مالیاتدهندگان غربی مبانی فرهنگ سیاسی غربی یعنی آزادیهای فردی، آزادیهای زنان، چندصدایی، شفافیت و عقلانیت انتقادی را نادیده میگیرند.
- مدیران بیبیسی فارسی و رادیو فردا و صدای آمریکا دیدگاههای نادرستی در مورد ایران و حرفهی خود دارند و این دیدگاهها آنها را به بوقهای تبلیغات دولتی و ترویچ دهندهی سبک زندگی اسلامگرایان و چپگرایان ایرانی (دههی شصتی) تبدیل کرده است.
کیهان لندن، مجید محمدی – چند ساعتی به برنامههای متفاوت خبری تلویزیون فارسی بیبیسی و برنامهی یک ساعتهی خبری رادیو فردا (که ظاهرا قرار است چند ساعتی بدان افزوده شود) نگاه کنید. مردان خبرخوان در این برنامهها مثل مردان در همه جای عالم لباس میپوشند. در پرانتز به اطلاع شما برسانم که برخی از تحلیلگران بیبیسی (کارکنان این شبکه و نه مهمان) که سابقا از کارکنان دولت خاتمی و بولتننویس بودند و نمیخواهند این هویت را کنار بگذارند همچنان با پیراهن یقه باز و در مواردی حتی بدون کت در برنامهها ظاهر میشوند تا مبادا حزباللهیها آنها را به گونهای دیگر ببینند. آنها هنوز مخاطب خود در ایران را نه عموم مردم بلکه برادران حزباللهی و بسیجیشان میدانند و میخواهند به آنها اثبات کنند که عوض نشدهاند (که راست میگویند، نشدهاند!) البته افراد حق دارند لباسشان را خودشان انتخاب کنند اما وقتی همیشه یک سر و وضع دارند و این سر و وضع در منظر عمومی در ایران معنای خاصی دارد مشخص است که دارند با این سر وضع به داخل کشور سیگنال خاصی را ارسال میکنند. بعید است این آقایان در هوای مرطوب لندن و شرجی نیویورک در تابستان شورت نپوشند اما با شورت در برنامهها حاضر نمیشوند چون میدانند هر لباسی جایی دارد.
بسیاری از ایرانیان بیبیسی فارسی را آیهالله می نامند با این نظر که آخوندها در ایران انگلیسی هستند. من به این نظریهی توطئه باور ندارم. زشتی حکومت روحانیون شیعه در ایران را از هزاران عمل آنها میتوان بیرون کشید و نیازی به انگلیسی خواندن آنها نیست. آیهالله بودن بیبیسی فارسی و حجهالاسلام بودن رادیوفردا را نیز از رفتار آنها بهتر میتوان بیرون کشید تا اتهامات بیپایه و اساس. مدیران بیبیسی فارسی و رادیو فردا و صدای آمریکا (و بقیه رسانههای دولتی فارسیزبان در خارج کشور که تحت همان گفتمان رفتار میکنند) دیدگاههای نادرستی در مورد ایران و حرفهی خود دارند و این دیدگاهها آنها را به بوقهای تبلیغات دولتی و ترویچ دهندهی سبک زندگی اسلامگرایان و چپگرایان ایرانی تبدیل کرده است.
رعایت حجاب از گردن به پایین
این موضوع در لباس پوشیدن خانمها در این رسانهها بسیار معنادارتر و اسفناکتر است، آن هم برای مخاطبان در کشوری که برای پوشیدن یک شلوار تنگ در فرودگاه خانمی را محبور به گریه و زاری و التماس میکنند یا صورت بانوان را در خیابان برای رعایت حجاب خون میاندازند یا برای برداشتن حجاب حکم بیست سال زندان میدهند. خانمهای خبرخوان در آیهالله بیبیسی و حجهالاسلام رادیو فردا همیشه لباسهای کاملا پوشیده دارند و تنها موهایشان پوشیده نیست. ظاهرا مدیران این رسانهها دیگر خجالت کشیدهاند سر خانمها حجاب بیندازند تا با «سنت»های داخل کشور همراهی کنند یا سیاستهای هویتی دمکراتها برای جذب مسلمانان را همانند دیگر رسانههای چپگرا به جریان بیندازند. این خانمها هیچوقت سینه و سرشانهها و بازوهای خود را در لباسها به نمایش نمیگذارند و دوربینها هم هیچوقت آنها را از کمر به پایین نشان نمیدهند تا مبادا بیننده ساق پای آنها را ببیند. اصولا ساق پای خانمها در این رسانهها ممنوع است. این در حالیست که در شبکههای تلویزیونی غربی هیچ پوشش فرمی برای خانمها وجود ندارد و آنها میتوانند آزادانه هر لباسی بپوشند و هر جا از بدنشان را به نمایش بگذارند و دوربینها محدودیت شرعی ندارند. بدن خانمها مثل بدن آقایان تابو نیست و این تابو در رسانههای اسلامگرایان را باید شکست، چه در مقام مدیر و معلم و پزشک و چه در مقام مجری تلویزیونی و گزارشگر.
در این مورد نیز باز باید یادآور شوم که افراد در انتخاب نوع لباسشان آزادند و شبکهها هم میتوانند نوع پوشش خاصی را به کارکنانشان دیکته کنند اما اولا یکدستی فرم لباسها و اجزای پوشیده شده نشان میدهد که این موضوع از سوی مدیران به مجریان و خبرخوانان دیکته شده است و اگر این انتخاب فردی بود باید تنوعی در آنها غیر از رنگ دیده میشد که دیده نمیشود و ثانیا اگر پوشش فرم خاصی در این شبکهها وجود دارد این باید به اطلاع عموم برسد که چنین اطلاعی به مخاطبان ندادهاند و ثالثا فرمها دیکته شده نباید بر اساس رعایت موازین شرعی و آخوندی باشد. آنچه مشاهدات نشان میدهند آن است که مدیران این شبکههای ظاهرا خبری نوعی پوشش محافظهکارانه را بر کارکنان خود و نیز بینندگان بخت برگشتهی ایرانی تحمیل کردهاند. آنها در ایران باید نوع پوشش تهوعآور مجریان و خبرخوانان تلویزیون دولتی را تحمل کنند پوششی که در هیچ دورهای از تاریخ هیچ ایرانی چنین پوششی نداشته و اختراع کمونیستهای مسلمان است و هنگامی هم که کانال تلویزیون را تغییر میدهند خانمهایی را که در آیهالله بیبیسی یا حجهالاسلام رادیو فردا میبینند همان لباس سراسری پوشیده را تحویلشان میدهند.
این شبکهها فقط قرار نبود که خبرهای نوع متفاوتی عرضه کنند (که نمیکنند و خبرهای خبرگزاریهای امنیتی مثل فارس و تسنیم را کپیپیست میکنند) بلکه قرار بود مبین و نمایش دهندهی فرهنگ غربی باشند که حتما از آنچه در دنیای مسلمانان باورمند میگذرد از حیث اخلاقی و ارزشی و هنجاری برتر است: من آنقدر از لحاظ سیاسی پاکیزه حرف نمیزنم تا به مهملی مثل نسبیگرایی فرهنگی باور داشته باشم و ارزشهای قرون وسطایی مثل گونی پوشاندن بر زنان را با آزادی زنان در یک سطح ارزشی ببینم.
معنای کاری که میکنند؟
این نوع لباس پوشاندن به مجریان و خبرخوانان در شبکههای دولتی غربی چه معنایی دارد؟ معنایش برای مدیران کوتهبین و بیچشمانداز آنها این است که:
۱) مثلا دارند به هنجارهای جامعه ایران احترام میگذارند، در حالی که اولا جامعهی ایران چندهنجاری است و ثانیا دختران ایرانی هنجارهای تحمیلی را سالهاست در ذهن و واقعیت هر جا بتوانند به سطل زباله میاندازند. مدیران آنها حتما ندیدهاند که بسیاری از زنان ایرانی وقتی از هواپیما در کشورهای غربی پیاده میشوند و دیگر نمیخواهند به ایران برگردند روسری و مانتوی خود را به سطل زباله در فرودگاه میاندازند و منتظر رسیدن به خانه یا هتل نمیشوند. تحمیل پوشش کامل به خانمهای خبرخوان بیبیسی و رادیو فردا بیاحترامی به بانوان شجاع ایرانی است که نه تنها با حجاب در محدودهی موی سر بلکه با حجاب در همهی اجزای بدنشان مخالف هستند.
۲) دارند تاکیداتشان را بر اخبار و اطلاعات میگذارند و نه نمایش لباس و زیبایی بدن بانوان. این هم تصور بیربطی است. اگر تاکیداتشان بر محتوا بود برنامهی وارسی دروغهای مقامات در رادیو فردا حذف نمیشد یا بخش قابل توجهی از صفحهی بیبیسی فارسی به اخبار زرد مثل عدم پرداخت نفقه توسط برد پیت به آنجلینا جولی اختصاص نمییافت. اتفاقا بیبیسی فارسی و رادیو فردا غیر از ارائهی خبر مسئولیت دارند با آنچه در تلویزیون دولتی بر مردم ایران و کارکنان آن سازمان تحمیل شده عملا مخالفت کنند و این مخالفت یعنی اینکه مجریان زن آنها مثل زنان در شبکههای رسانههای غربی آزاد باشند مینیژوپ بپوشند، لاک ناخن بزنند، آرایش کنند و لباسهای بسیار چشمنواز بپوشند نه آنکه با کت و دامنهای عهد بوقی که زنان در دوران جنگ جهانی دوم برای رهایی از خانه و کار در ادارت بر تن میکردند جلوی دوربین ظاهر شوند تا نشان دهند که هنوز آزاد نیستند.
۳) دارند نشان میدهند که زن را مثل روحانیون شیعه کالا نمیبینند. این تصور مارکسیستی و اسلامگرایانه که این روزها در فضای نخبگان سیاسی و رسانهای چپ و اسلامگرا در غرب در جریان است همان بردگی زنان است اما در لباس شیک فمنیستی و سوسیالیستی. فمنیسم قرار بود زنان را آزاد کند و حقوق فردی آنها را تضمین نماید نه اینکه قیود ایدئولوژیک تازهای را برای آنها در لباس سیاست هویتی و پاکیزگی سیاسی خلق کند. هیچ قومی به اندازهی روحانیون شیعه و پاسدارانشان به زنان نگاه کالایی ندارند و هیچ گروهی مثل آنهاعاشق سیاست هویتی و پاکیزگی سیاسی نیست.
۴) با روحانیون و طرفدارانشان لاس میزنند همانطور که با نامیدن خامنهای تحت عنوان آیهالله (عنوانی که یک شبه به وی اعطا شد) سه دهه است چنین کردهاند. کدام رسانهی عینیتگرای خبری از عنوانگذاری بیت تبعیت میکند؟ این احترام به دیکتاتور جمهوری اسلامی است یا بیاحترامی به مردم ایران؟ این لاس زدن با این تصور صورت میگیرد که با احترامتپانی میتوانند توجه اقشار سنتی را به خود جلب کنند، اقشاری که مدیران متوهم، بیخاصیت و کم سواد آنها (نسبت به جامعهی ایران) مساوی با مردم ایران میگیرند. اگر این مدیران مورد فحاشی مخاطبان فارسیزبانشان قرار نمیگرفتند مطمئن باشید که بر خبرخوانان ایرانی بیبیسی و رادیو فردا چادر هم سر میکردند (تلویزیون اصلاحطلبان مسلمان یادتان هست) تا هم با مقامات ضد امپریالیست همراهی کنند (چنانکه همین چپها پرچم امریکا را به لچک سر زنهای محجبه در تبلیغات خود تبدیل کردند) و هم وانمود کنند که احساس برتری فرهنگی بر ایرانیانی که زن را سنگسار میکنند ندارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر