کیهان لندن، یوسف مصدقی- یادداشت اخیر شاهزاده رضا پهلوی با عنوان «سرزمینمان را پس خواهیم گرفت» که همزمان در والاستریت ژورنال و رادیو فردا منتشر شد، به قول سعدی بزرگ بهانه به دست: «…جماعتی افسردهی دلمرده، ره از عالم صورت به عالم معنی نبرده» داد تا به روال همیشگی خود، بدون اندیشه در معنای سخن، فقط به دلیل عناد با نام پهلوی بنای هتاکی به او بگذارند و همراه با مزدوران دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی در تخریب رضا پهلوی بکوشند. شوربختانه، برخی از هواخواهان پادشاهی وطرفداران پهلویگرایی هم گرفتار این بازی شدند و به جای پاسخ درخور به یاوههای منتشره از سوی استمرارطلبان و پهلویستیزان، ناسزا را با ناسزا پاسخ دادند و گاهی هم به ورطهی تعصبات کور قومیتستیزانه افتادند.
این شرایط موجب شد که صاحب این صفحهکلید به این فکر بیفتد که قبل از لوث شدن اصل مطلب، در حد بضاعت، دانش و اندیشهاش، برای چند نفری که مقالاتش را میخوانند، عنوان یاداداشت و نکتهی اساسی سخن رضا پهلوی را تحلیل کند شاید که در این آشفتهبازار برخوردهای فحاشانه، موجب روشنگری و تفکر شود.
الف) ایران مِلک مُشاع همهی ایرانیان
در عصر دموکراسی و پدیداری دولت- ملتها این موضوع مورد توافق اکثریت قریب به اتفاق اهل نظر قرار گرفت که: هر کشوری، در حکم مِلک مُشاع شهروندان و صاحبان تابعیت آن کشور است. در دانش حقوق، معنای مُشاع بودن یک مال این است که شرکای صاحب مالکیت در ذره ذرهی آن مال سهیم هستند و هیچ یک از آنها حقی بیش از دیگران برای اختصاص منافع یا تخصیص بخش مرغوبتر مال به خود ندارد. شرکای یک مِلک بدون اجازهی یکدیگر حق استفاده از منافع آن را ندارند و هیچیک از آنها هم نمیتواند سرِ خود بخشی از ملک مشاع را از اصل آن جدا کند و مورد بهرهبرداری قرار دهد؛ چه رسد به اینکه کل مال را تصاحب کند و به تنهایی از آن منتفع شود.
حال اگر بخشی از شرکای این مِلک مشاع با قلدری و وحشیگری و با تکیه به زور اسلحه، حق اکثریت شرکای مِلک را پایمال کنند و انتفاع از آن را به خود و وابستگانشان اختصاص بدهند، این وضعیت به چه تعبیر میشود؟ در دانش حقوق- و حتی در فقه اسلامی- به این عمل «تصرف عُدوانی» میگویند. «عُدوانی» لغتی عربی است که واژهی فارسی برابرش، «تجاوزکارانه» است. تصرف عُدوانی ملک مشاع یعنی غصب تجاوزکارانهی سهم مشترک همهی صاحبان مِلک مشاع از سوی اقلیتی از شرکای مِلک. وضع فعلی کشور ما چنین است.
ب) رژیم جمهوری اسلامی، ایرانی نیست
در اینکه بسیاری از اعضای فرقهی تبهکار حاکم بر ایران متولدین یا تابعین این کشور هستند و به لحاظ حقوقی شهروند کشور ایران محسوب میشوند، شکی نیست. اما در این هم شکی نیست که تبهکاران عضو شرکت سهامی جمهوری اسلامی، طی این چهار دهه جز تخریب هویت ایرانی و نابودی میراث فرهنگی و ارزشهای گرانقدر فرهنگ ایران کاری نکردهاند. از این منظر، رژیمی که عامدانه و مستمر تیشه به ریشهی هویت ملی میزند و خواهان زدودن عناصر اصلی فرهنگ ملی و جایگزین کردن آنها با مفاهیمی غیرایرانی و بیگانه است، نمیتواند ایرانی باشد. ارجحیت دادن به مفاهیمی همچون امت اسلامی در مقابل ملت ایران و هزینه کردن ثروت ملی ایرانیان برای تقویت تروریستها و گانگسترهای خاورمیانه بجای رسیدگی به مشکلات عظیم اقتصادی شهروندان آسیبپذیر ایران، خود نمونههای بارزی از ترجیح منافع تبهکاران به منافع ملی است. امثال همین واقعیات موجب میشوند رژیم جمهوری اسلامی را غیرایرانی بدانیم.
در عین حال، باید متوجه این نکته باشیم که هر چند که مرتکبین این خیانتها باید مشمول محاکمه و مجازات شوند اما خود به خود و بدون رأی دادگاه صالح، سلب تابعیت ایرانی این جانیان و اوباش ممکن نیست. مضاف بر اینکه تابعیت ایرانی این اوباش، در آینده این حق را برای قربانیان آنها ایجاد میکند که در دادگاههای صالح و ملی علیه این جانیان طرح شکایت کنند تا آنها مورد محاکمه قرار بگیرند، محکوم شوند و به مجازات برسند.
ج) بخشی از هواخواهان فرقهی تبهکار، ایرانیانی مجرم هستند
شوربختانه، مدتهاست که در میان برخی ایرانیان وطندوست، «ایرانی بودن» به امری مقدس تبدیل شده که گاهی حجابی تیره بر دیدهی خرد آنها میگسترد. از دید این عزیزان هر چه بدی و پلشتی در این چهل سال اخیر بر وطن ما رفته نه از جانب اتباع ایران بلکه از ناحیهی «انیران» (غیرایرانیان) حادث شده است. به همین دلیل وقتی سخن از فجایع ارتکابی حامیان و اعضای فرقهی تبهکار میرود، این دوستان با بیان اینکه این جماعت اصلا ایرانی نیستند و باید حساب آنها را از مردم شریف ایران جدا کرد، سادهانگارانه صورت مسئله را پاک میکنند و آب به آسیاب دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی میریزند تا به این باور میان تودهی مردم دامن بزند که اپوزیسیون جمهوری اسلامی هویت بخشی از مردم ایران را انکار میکند و برای آنها در آیندهی ایران حقی قائل نیست.
اگر قدری از باورهای یکسویه فاصله بگیریم، این حکم بدیهی را به سادگی در می یابیم که هر جامعهای از گروههای مختلف قومی و اجتماعی تشکیل شده که در میان آنها دستههای مجرم و جنایتکار هم وجود دارند. این بخش از جامعه، به دلایل مختلف و متنوع، مرتکب جرائم و زشتکاریهایی میشوند که نه تنها امنیت و آسایش باقی شهروندان را به خطر میاندازند بلکه موجب خسارت به ساختارهای عمومی و تولید هزینه برای نهادهای ادارهکنندهی کشور هم میشوند. با این حال، هیچ آدم عاقلی هویت و هستیِ این بخش از جامعه را به صرف تبهکاریهایش نفی نمیکند.
د) لُب مطلب: رفع تصرف عُدوانی از ایران
وضعیت فعلی جامعهی ایران البته بسیار بغرنجتر از وضع یک جامعهی عادی است. امروز، ایران در اشغال تبهکارانی است که هزاران بار بیشتر از سهام مشاع ناشی از تابعیتشان، کشور را چاپیدهاند و حق اکثریت خاموش و کمتوان جامعه را هم غصب کردهاند. بیشینهی این غاصبان، بخشی از مردم ایران هستند که با پایمال کردن حقوق و سهام دیگر اعضای جامعه، کشور باستانی و محترم ایران را تا لبهی پرتگاه فروپاشی و فلاکت مطلق بردهاند و به هیچ روی هم حاضر به پذیرش حق دیگر شهروندان در این مِلک مشاع نیستند.
اگر از این چشمانداز به وضعیت ایران دقیق شویم، لُب کلام شاهزاده رضا پهلوی را میشود اینگونه دریافت که: کشور ایران چهار دهه است در تصرف عُدوانی اقلیتی کوچک اما تبهکار و تمامیتخواه از دارندگان تابعیتش قرار گرفته و منابع و امکاناتش توسط این گروه جنایتکار غارت شده است. اکثریت جامعه پس از سالها تحمل رنج و ستم، مدتی است که فعالانه به اعتراض برخاسته و خواهان براندازی این تبهکاران و احقاق حق خود و جبران خسارتهای این چهل سال شده است. از این منظر ، «پس گرفتنِ ایران» در واقع رفع تصرف عُدوانی فرقهی تبهکار حاکم و اوباش حامی آن از مِلک مشاعی به نام ایران است که بهرهمندی از منابع و منافعش حق همهی ایرانیان است نه بخش کوچک غاصبی که اکنون همه چیز مملکت را به زور تصرف کرده است. بدیهی است که پس از براندازی، این متصرفین عدوانی بایستی پاسخگوی جنایتهای چهل سالهشان شوند و عدالت به تمامی در موردشان اجرا شود.
تکمله
کسانی که از روی جهل، حسادت یا عقده، بدون اندیشیدن به مفهوم سخن رضا پهلوی به مخالفت با او برخاستهاند و با چند گزارهی آبکی و باسمهای از قبیل اینکه: «ایران در اشغال نیست» یا «جمهوری اسلامی دولتی غیروابسته است»، تلاش میکنند در چشم مردم ایران خاک بپاشند تا از نکتهی اصلی غافل شوند، دانسته یا ندانسته از تصرف عدوانی مملکت به دست فرقهی تبهکار حمایت میکنند و خود به خود آب به آسیاب گانگسترهای شرکت سهامی جمهوری اسلامی میریزند. بدون تعارف، همدلی هر شخصی با متصرف عدوانی و متجاوز خانگی یا ناشی از اشتراک منافع او با جماعت دزدان و جانیان است یا به دلیل کوتهفکری و جهل مرکب آن شخص.
اینکه رضا پهلوی بسیار بیش از گذشته آماج حملات و زشتگوییهای اوباش مزدور و هواخواه جمهوری اسلامی واقع شده، نشان از جدی شدنِ نقش او در حوادث آیندهی ایران دارد. فرقهی تبهکار، در این چند ماه با حقیقتی روبرو شده که بیش از چهار دهه تمام همّ و غم خود را برای زدودن آن از اذهان عمومی ایرانیان گذاشته بود. از دیماه سال گذشته که نام رضاشاه تبدیل به تنها اسم پرطنین در اعتراضات سراسری ایرانیان شده است، دستگاه تبلیغاتی حکومت اسلامی همراه و همصدا با با مزدوران استمرارطلب و چپگرای شارلاتان و بیسوادش، برنامهای هماهنگ را برای توهین و تخریب میراث پهلوی و وارث آن، در دستور کار خود قرار دادهاند. این جماعت هر روز در تلاشند تا از خلال گفتار و رفتار رضا پهلوی، بهانهای برای حمله به او پیدا کنند. به همین سبب، در جهت مقابله با این برنامهی تخریبی، رفتار و سخنان شاهزاده رضا پهلوی باید بیش از پیش، روشن و دقیق و بدون ابهام به حوزه عمومی ارائه شود.
باشد که به زودی و با کمترین خشونت، ایران از تصرف عدوانی فرقهی تبهکار بیرون بیاید و همهی ایرانیان به عنوان مالکین این مِلک مشاع، عادلانه از آن کامروا شوند. شک نیست که ایران را پس خواهیم گرفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر