بشر از روزگار قدیم برای شکار و دفاع از خود به وسیله ابزاری مانند نیزه، فلاخن و تیر و کمان و ... استفاده میکرده است و تا قبل از اختراع تفنگ، تیر و کمان موثرترین سلاح برای شکار و رزم از راه دور بوده است. اهمیت تیر و کمان در تمدن بشری تا بدان پایه است که دانشمندان امروزی، پیشرفت اولیه بشر را مدیون پیدایش آتش، چرخ و تیر و کمان میدانند.
اشوزرتشت در اوستا میگوید: نخستین فلسفه آسایش بشر و حیات اجتماعی وی بر مبنای سلامت تن و روان قرار گرفته است و جامعه بیمار رو به نابودی است و تنها افرادی که از سلامت تن و روان برخوردارند، میتوانند جامعهای سالم و پیشرو پدید آورند و در آن با آسایش و آرامش زندگی کنند و راز سلامت خود را در کم خوردن و ورزش می دانستند. در نتیجه در پرتو ورزشهای گوناگونی چون سواری، تیراندازی، شکار، چوگانبازی و کوهنوردی و ... فرزندانشان را به زیور این صفتهای نیکو میآراستند و به تیراندازی و شکار اهمیت زیادی میدادند زیرا هم برای پرورش تن و هم برای دفاع لازم بود.
کمان در اوستا ثنور یا ثنون و ثنورتی و تیرایشو نامیده شده و از آن بسیار شاعرانه و همانند چکامهای رزمی یاد کرده است.
در تیریشت در پارههای 37 و 38 و نیز در شاهنامه فردوسی ( به نقل از کتاب آثارالباقیه عن القرون الخالیه ابوریحان بیرونی ) از آرش، پسر دوم کیقباد و برادر کیکاووس سخن رفته است. وی به عنوان یک اسطوره و قهرمان ملی یاد شده است. بدین صورت که جنگی میان ایران و توران آغاز میگردد که سپاه ایران در مازندران محاصره میگردد. نبرد میان افراد افراسیاب (شاه توران) و منوچهر پادشاه ایران به نتیجهای نمیرسد. ایران برای تعیین مرز و آشتی، پیشنهاد پرتاب تیری از سپاه ایرانیان به جانب خاور را میدهد.
قرار اینگونه صورت میپذیرد که هر کجا تیر فرود آید مرز ایران و توران خواهد بود. آرش که بینظیرترین کماندار عصر خود بود به میدان فراخوانده شد. فرشته زمین ( اسفندارمذ ) به آرش گفت تا کمان را بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند.
آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرورش تیر او بسته است و باید تمام توان خود را بکار گیرد. پس برهنه شد و بدن خود را به شاهنشاه و سپاهیان نشان داد و گفت: من تندرستم و نقصی ندارم، اما میدانم که چون تیر از کمان رها کنم، همه نیرویم با تیر از تنم بیرون خواهد رفت و جانم فدای ایران خواهد شد.
آنگاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر قله کوه دماوند برآمد و تیر را رها کرد تا در کنار رود جیحون بر درخت گردویی نشست. آنجا را مرز ایران و توران قرار دادند و به یاد آرش و تیرانداختن وی در سال دو جشن برگزار کردند. یکی جشن تیرگان کوچک (13 تیر) روز تیرانداختن آرش و دیگری (14 تیر) روز به اصابت نشستن تیر. از آن خوانند آرش را کمانگیر که از آمل به مرو انداخت یک تیر تو را زیبد نه آرش را سواری که صد فرسنگ بگذشتی زساری.
هرودت مورخ مشهور یونانی پیرامون وضعیت نظام تعلیم و آموزش در ایران باستان مینویسد : ایرانیان از 5 سالگی تا 20 سالگی سه چیز را میآموختند : سوارکاری، تیراندازی و راستگویی .
در کتاب منتخب رساله قوسیه در کنار آموزش هنر کمانداری، اوصاف متعلم این علم را بدین صفات به تفصیل نوشتهاند : « اول نیک نهاد، دوم حق شناسی استاد، سوم حریص نبودن، چهارم راست گفتار، پنجم خوش خلق، ششم جوانمرد، هفتم گشاده سینه و بخشنده، هشتم عادل، نهم قلیل الکسل و کثیر الطاعت، دهم درازدست و صاحب قناعت، و به کفران نعمت و بخیل طبیعت و شریر خصلت و کریه طلعت و بدطینت نباشد و نیز تیرانداز باید که همیشه به طهارت باشد و بیطهارت به تیر و کمان و آلات تیراندازی دست نکند. »
تارنمای امرداد - گروه تاریخ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر