۲۵ مرداد ۱۳۹۷

تأملات بهنگام؛ مردم علیه مردم، آخرین تیر ترکش فرقه‌ی تبهکار

- بخشی از «مردمِ» هوادار حکومت اسلامی، نه تنها با استفاده از رانت و فساد حاکم با غارت منابع عمومی ایران سرمایه‌های عظیمی اندوخته‌اند بلکه سرمایه‌های غارتی را از کشور خارج کرده و با سرمایه‌گذاری در ممالک مهاجرپذیر و مرفه دنیا، اقامت و تابعیت دوگانه و چندگانه کسب کرده‌اند. تخم و ترکه‌ی این دزدان هم پس از تحصیل در لندن و تورنتو و... مأمور به جاسوسی و پرونده‌سازی برای ایرانیان مخالف فرقه‌ی تبهکار در خارج از کشور شده‌اند و بخش رذل‌تر و شیادتر آنها مشغول به لابیگری برای تأمین منافع جمهوری اسلامی در اروپا و کانادا هستند.
- عدم خشونت غایت نیست بلکه ابزار است و به همین دلیل نافی حق دفاع مشروع نیست اما باید توجه داشت که در چنین احوالی دست یازیدن به خشونت همواره به نفع کسانی است که در خشونت‌ورزی باتجربه‌تر هستند.

جمهوری اسلامی هم همچون تمام رژیم‌های فاسد و سرکوبگر، عده‌ای هوادار جاهل و جیره‌خوار دارد که به فراخور اعتقاد یا منافع خود از آن حمایت می‌کنند

کیهان لندن، یوسف مصدقی- واژه‌ی «مردم» اسم جمع است. هر چند گاهی به ضرورت زیباشناسانه جمع بسته می‌شود و به «مردمان» تغییر صورت می‌یابد، اما معنا و دلالت واژه، با این جمع بستن، تغییری نمی‌کند. «مردم» مفهومی کلی و گنگ است که در عالم سیاست بیشتر برای فریب و سفسطه از آن استفاده می‌شود. از این چشم‌انداز، سیاستمداران همگی برای مشروعیت بخشیدن به مواضع و تصمیمات خود، دست به دامان این واژه‌ی گنگ پر طنین می‌شوند و خود را در کنار «مردم» و برای «مردم» تعریف می‌کنند.
در رژیم‌های تمامیت‌خواه و اقتدارگرا، چنین رهیافتی به «مردم» می‌تواند به طرز خشونت‌باری یکدست و بی‌شکل باشد. می‌تواند به طرز عجیبی فاقد هوشیاری و گریزنده از مسئولیت شود. این روایت از «مردم»، مطلوب تمامیت‌خواهان و سرکوبگران است. می تواند بهانه‌ی خوبی برای جنایت و خشونت باشد و برخورد حذفی با هر چه «غیر مردمی» است را ممکن ‌کند. در این رهیافت، هرگونه دگرباشی و دگراندیشی، با چماق «ضد مردمی بودن» له می‌شود.
فرقه‌ی تبهکار حاکم بر ایران از همان آغاز حکومتش در چهل سال پیش، حربه‌ی مردم را به گونه‌ای مؤثر مال خود نموده و از آن به وقیحانه‌ترین شکل ممکن استفاده کرده است. خمینی در بخشی از سخنرانی مضحک و سراسر یاوه و فریبی که پس از ورود به تهران در دوازده بهمن ۵۷ در بهشت زهرا ایراد کرد، با استفاده از همین حربه و مصادره‌ی آن به نفع خود و اوباش اطرافش، با توهین به تظاهرات حامیان قانون اساسی و شاپور بختیار، بدون آنکه فرق بین «مردم» و «ملت» را بداند، از زبان «مردم» گفت: «… یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد، نه هیچ یک از طبقات ملت از هر جا بگید قبولش ندارد؛ بله چند تا از اشرار را دارند که میارن توی خیابان‌ها، از خودشون هستن این اشرار، فریاد هم می‌کنن از این حرفا هم می‌زنن. لکن ملت این است. این ملت است (به جمعیت یا «مردم» حاضر در بهشت زهرا اشاره می‌کند)…»؛ این چنین بود که از همان آغاز سلطه‌ی فرقه‌ی تبهکار بر ایران، بخشی از مردم بجای همه‌ی مردم معرفی شدند و هر کسی که به ولایت فقیه و سیاهکاری‌های ناشی از حکومت اسلامی گردن ننهاد، از دایره‌ی «مردم» بیرون گذاشته شد. از همان زمان تا همین امروز، گانگسترهای شرکت سهامی جمهوری اسلامی– اعم از چپ یا راست، محافظه‌کار و اصلاح‌طلب- همگی به تأسی از خمینی شیاد، خود را نماینده‌ی «ملت» دانسته و با استناد به این مفهوم گنگ، هر چه را که مخالف منویات و منافعشان بوده را «غیر مردمی»،«اجنبی» و «مستکبرانه» خوانده‌اند.
این حکم بدیهی بر هیچ صاحب خردی پوشیده نیست که حتی سرکوبگرترین و فاسدترین حکومت‌های جهان هم حمایت اقلیتی از شهروندان کشوری که چپاولش می‌کنند را دارند. این حکم درباره‌ی حکومت جمهوری اسلامی هم صادق است. در میان اقلیت هوادار این حکومت، عده‌ای جاهل حضور دارند که تمایلی به خروج از صغارت خود ندارند و مؤمن به دروغ‌های فرقه‌ی تبهکار، از گروه چپاولگر حاکم حمایت می‌کنند. این بخش جاهل جامعه، پیاده نظام سرکوبگران هستند و همواره در تظاهرات حکومتی و نمایش‌های خیابانی وابسته به حکومت شرکت می‌کنند. نهادهای تبلیغاتی استبداد، گلّه‌های بی‌هویت و بی شکلی از این توده‌ی جاهل را بار اتوبوس می‌کنند و با یک جیره‌ی غذایی مختصر در محل تظاهرات تخلیه می‌نمایند تا به هنگام نمایش محبوبیت حکومت، شعارهای مندرس حکومتی را نشخوار کنند. به وقت جنگ یا هر منازعه‌ی خونباری، همین گله‌های مؤمن به استبداد، برای نوشیدن شربت شهادت به خط مقدم درگیری‌ها فرستاده می‌شوند و هزینه‌ی ایمانشان به تبهکاران حاکم را می‌پردازند.
در میان هواخواهان فرقه‌ی تبهکار، گروه‌هایی هم هستند که تنها به خاطر منافع فردی یا طبقاتی‌شان از وضع موجود حمایت می‌کنند. این عده یا مستقیم جیره‌خوار و حقوق‌بگیر نهادهای حکومتی هستند یا غیرمستقیم از شرایط فاسد ناشی از استمرار استبداد حاکم، منتفع می‌شوند. مجموعه‌ی این حامیان فساد و استبداد، همواره از سوی حاکمان، «مردم» خوانده می‌شوند.
طی سال‌های اخیر، بخشی از همین «مردمِ» هوادار حکومت اسلامی، نه تنها با استفاده از رانت و فساد حاکم با غارت منابع عمومی ایران سرمایه‌های عظیمی اندوخته‌اند بلکه با حسابگری حقیرانه و پلشتی که در ذاتشان دارند، سرمایه‌های غارتی را از کشور خارج کرده و با سرمایه‌گذاری در ممالک مهاجرپذیر و مرفه دنیا، اقامت و تابعیت دوگانه و چندگانه کسب کرده‌اند. تخم و ترکه‌ی این دزدان هم پس از تحصیل در لندن و تورنتو و… مأمور به جاسوسی و پرونده‌سازی برای ایرانیان مخالف فرقه‌ی تبهکار در خارج از کشور شده‌اند و بخش رذل‌تر و شیادتر آنها مشغول به لابیگری برای تأمین منافع جمهوری اسلامی در اروپا و کانادا هستند.
بازوی خارج‌نشین جمهوری اسلامی تمام تلاش خود را برای فروختن روایت فرقه‌ی تبهکار از «مردم» ایران به دولت‌های خارجی کرده و می‌کند. بر اساس این روایت، اکثریت «مردم» ایران نه تنها مدافع دولت جمهوری اسلامی هستند بلکه به آینده‌ی نظام جمهوری اسلامی خوشبین و امیدوارند. این «مردم» اگر گاهی هم نشانه‌ای از نارضایتی بروز می‌دهند، راه حل را در اصلاح‌طلبی حکومتی و داخل نظام می‌دانند. لابیگران فاسد، انتخابات مضحک و قلابی حکومتی را دلیل مشروعیت فرقه‌ی تبهکار می‌دانند و وضعیت فعلی کشور را نتیجه‌ی خواست و اراده‌ی ایرانیان معرفی می‌کنند. بله! به قول خمینی: «ملت این است» و دیگرانی که در خیابان‌های شهرهای مختلف ایران اعتراض می‌کنند و برای براندازی فرقه‌ی تبهکار حاکم بر ایران شعار می‌دهند، مشتی اشرار هستند.
شک نیست که طرفداران حکومت جمهوری اسلامی، اقلیت ساکنین کشور را تشکیل می‌دهند و به هیچ روی ملت ایران را نمایندگی نمی‌کنند اما این موضوع برای بسیاری از سیاستمداران فرنگی آنقدر که برای ما روشن است، واضح نیست. بازوی خارج‌نشین فرقه‌ی تبهکار که ظاهر نمایندگانش هم شباهتی با آخوندجماعت ندارد، فعالانه در حال بند و بست با برخی از سیاستمداران ناآگاه یا خودفروش فرنگی هستند تا به وقت لزوم از نیروی آنها برای کمک به نجات اربابان عمامه به سر و چکمه‌پوش‌شان از فشارهای خردکننده‌ی پیش رو استفاده کنند.
در تمام سال‌هایی که شرکت سهامی جمهوری اسلامی مشغول چاپیدن میهن ما بوده، میزان نارضایتی عمومی و حجم خشم و نفرت مردم از گردانندگان و کارگزاران جمهوری اسلامی هیچگاه به وسعت و گستردگی امروز نبوده است. در چنین فضایی و بخصوص پس از اعتراضات مستمری که از دی‌ماه سال گذشته آغاز شده، دیگر امکان ارائه‌ی یک روایت یکدست از «مردم» وجود ندارد. چنین شرایطی همواره حکومت‌های تمامیت‌خواه و فاسد را به سمت خطرناک‌ترین راه حل ممکن برای بقای خود می‌برد: استفاده از مردم برای سرکوب مردم.
همانطور که اشاره شد، جمهوری اسلامی هم همچون تمام رژیم‌های فاسد و سرکوبگر، عده‌ای هوادار جاهل و جیره‌خوار دارد که به فراخور اعتقاد یا منافع خود از آن حمایت می‌کنند. بسیاری از این گروه تا مرز جانبازی برای نظام فاسدی چون جمهوری اسلامی پیش نخواهند رفت اما دسته‌ای از آنها که بنا به باورهای ایدئولوژیک خود برای قلع و قمع مخالفان تعلیم دیده و توجیه شده‌اند، از خونریزی ابا نخواهند کرد. تمام امید فرقه‌ی تبهکار هم به این دسته از ایادی‌اش است. کسانی که که جز خود و اربابانشان نه کسی را می شناسند و نه حقی برای «دیگری» قائلند.
مجموعه‌ی خشونت‌هایی که در چند روز اخیر در اماکن عمومی بخصوص در استادیوم‌های فوتبال میان هواداران پرشمار دو تیم از قومیت‌های ایرانی و هواداران دو تیم محبوب پایتخت بروز کرد، می‌تواند طلیعه‌ی طرح‌های خطرناکی باشد. به احتمال زیاد، برنامه‌ی شورش‌های کور و خشونت‌آمیز در ایران نه از سوی قدرت‌های خارجی بلکه از سوی رهبران جمهوری اسلامی بنا به پیشنهاد گردانندگان نهادهای امنیتی- نظامی، به عنوان آخرین راه نجات حکومت اسلامی در دستور کار نظام قرار گرفته است. بر اساس این برنامه‌ی شریرانه، شوراندن بخش‌هایی از جامعه علیه بخش‌های دیگر می‌تواند به قطبی‌شدنِ فضای سیاسی- امنیتی کشور منجر شود. در چنین شرایطی، خشونت ناگزیری که از این شورش‌ها حاصل می شود، موجب شکاف وگسست‌های متنوعی در بدنه‌ی جامعه خواهد شد. بدنه‌ی طبقه‌ی متوسط و دلال‌مآب جامعه از خوف ناامنی و ورشکستگی، همراه تمام هواداران و منتفعین از حکومت، در یک جبهه جمع خواهند شد. این اتحاد نامیمون، موجب تقویت موضع استمرارطلبان و تضعیف جایگاه براندازان در اذهان شهروندان مردد خواهد شد.
در چنین شرایطی، نهادهای تبلیغاتی حکومت همراه با بازوی خارج‌نشین فرقه‌ی تبهکار با شبیه‌سازی جعلی میان ایران و سوریه، سعی خواهند کرد که معترضین را اقلیتی مزدور اجنبی و جدا از «مردم» معرفی کنند تا به سرکوب و وحشیگری آتی هواداران حکومت مشروعیت ببخشند. تجربه‌ی حضور نظامی و امنیتی سپاه در سوریه نیز به اوباش سرکوبگر جمهوری اسلامی برای سرکوب معترضین کمک خواهد کرد تا توجیه لازم برای خشونت علیه مردم را پیدا کنند.
تنها راه چاره برای خنثی کردن چنین طرحی، حضور گسترده و بی‌خشونت مردم در فضاهای عمومی و استمرار اعتراضات و شروع اعتصابات سراسری است. عدم خشونت غایت نیست بلکه ابزار است و به همین دلیل نافی حق دفاع مشروع نیست اما باید توجه داشت که در چنین احوالی دست یازیدن به خشونت همواره به نفع کسانی است که در خشونت‌ورزی باتجربه‌تر هستند. درک این واقعیت تلخ، می‌تواند برای برداشتن گام‌های بعدی برای براندازی جمهوری اسلامی مؤثر باشد.
آنچنان که ریمون آرون (Raymond Aron) متفکر فرانسوی گفته است، تاریخ سرشتی تراژیک دارد. راستش را بخواهید، برخلاف علم منطق در عالم واقع گاهی نقیض یک حقیقت زشت می‌تواند یک حقیقت زشت دیگر باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر