گفته میشود شمار امشاسپندان شش تا است (وهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمز، خرداد و امرداد) از این میان سه امشاسپند مذكر و سه امشاسپند دیگر مونث هستند؛ امشاسپندان مونث به ترتیب «سپندارمز» كه در اوستا «سپنت آرمئیتی» خوانده میشود، «خرداد» و «امرداد» هستند.
در ایران باستان، سپندارمز كه مونث است، در عالم معنوی مظهر عشق، محبت، بردباری، فروتنی، نرم خویی و فداكاری است و در جهان مادی حامی زنان نیك و پارسا و نگهبان زمین است؛ زمینی كه مظهر زایندگی و رشد و نمو در جهان است و براساس همین ویژگیها روز سپندارمز (اسفند) از ماه اسفند كه جشن اسفندگان است، روز بزرگداشت زن و مادر نامیده شده است. این جشن كه در ایران باستان به زنان اختصاص داشته، هنوز هم به مناسبت بزرگداشت زن و مادر برگزار میشود.
در ایران قدیم این روز را به احترام سپندارمز یا آرمئیتی برای پیروی از صفات پاك او جشن میگرفتند و شادی میكردند. به گفته ابوریحان بیرونی در این روز زنان از شوهران خود هدیه دریافت میكردند و از این رو به جشن «مژدگیران» (مزدگیران) معروف شده بود.
در ایران از هزاران سال پیش مقام منزلت زن حفظ میشده و در مورد وضعیت اجتماعی و مقام او در ایران باستان، منابع گوناگون وجود دارد و بسیار سخن رفته است، اگر دوران باستان (دوران پیش از اسلام در ایران) را از زمان پیش از زرتشت، پس از زرتشت، و دوران پادشاهان بررسی كنیم، منابعی كه امروزه از هركدام از این دورانها در دسترس است، شامل یافتهها و اسناد تاریخی، گاتهای زرتشت، كتاب اوستا، كتیبه و لوحهای تخت جمشید و شاهنامه فردوسی است كه در هركدام از آنها میتوان مقام و منزلت زن در ایران باستان را مورد بررسی قرار داد:
دوران پیش از زرتشت:
از یافتههای تاریخی چنین برمیآید كه در ایران باستان، «ایزدبانو» جایگاه ویژهای داشت، قبل از ورود قوم آریایی به ایران، اقوام بومی ایران، مذهب مادر-خدایی داشتند. این مذهب در سرتاسر جهان آن روزگار گسترش یافته بود. باستانشناسان از طریق مجسمهها و كتیبههای به دست آمده به نظام مادرسالاری در ایران، تا قبل از ورود آریاییها اعتراف نمودهاند. نخستین الههای كه در ایران باستان بسیار مورد توجه قرار گرفته است «آناهیتا» است. این الهه آبهای زمین را در اختیار داشت، او سوار بر ارابهای بود كه چهار اسب به نامهای باد، باران، ابر و تگرگ او را به حركت درمیآوردند، مردم آن زمان بر این باور بودند كه آناهیتا باعث خالص نمودن شیر در پستان همه مادران میگردد و پهلوانان از او طلب پیروزی و جاودانگی میكردند.
پس از ورود آریاییها و آغاز یكجانشینی گرچه زنسالاری تقریبا از میان رفت اما «هرودوت» معتقد است كه زنها در نزد آریاییهای ایرانی مقام برتری نسبت به زنها در آریای ژرمنی و یا یونانی تا قبل از قرن پنجم میلاد داشتهاند.
دوران پس از زرتشت:
با آمدن زرتشت و رواج آئین وی، شاهد برابری زن و مرد هستیم و جشن اسفندگان كه برای بزرگداشت زنان برگزار میشده مربوط به این دوران و از آن به بعد است، در گاتها و اوستا زن همیشه با مرد همراه است. اگر عمل یا روش یا اندیشهای برای مرد خوب است، برای زن هم خوب درنظر گرفته شده و اگر برای مرد بد و ناشایست است، برای زن هم همانطور است. چنانچه در یسنا هات 35 بند 3 آمده است: «ما همه فروهران و روانهای زنان و مردان پارسا را میستاییم». همچنین در گاتها (سرودههای زرتشت و كتاب مقدس زرتشتیان) در بندهای 5-4-3/53 آمده است: «ای مردان و ای زنان، این به درستی بدانید كه در این جهان، دروغ فریبنده است، از آن بگسلید و آن را مگسترانید و این بدانید كه آن خوشی كه از تباهی و تیرگی راستی به دست آید، مایه اندوه است و دروندانی كه راستی را تباه میسازند، زندگی مینویی خویش را نابود میكنند و پاداش انجمن مغان تا روزی برای شما خواهد بود كه در زندگی زناشویی خود، چه در تنگی و چه در فراخی، با هم بجوشید و به هم مهربان باشید، اما اگر اندیشه دروغ بر شما چیره گردد و آیین انجمن مغان را رها كنید، با پیامد آه و افسوس روبهرو میگردید، باشد كه دوستی و برادری كه آرزوی همه ماست، به ما روی كند، و دلهای مردان و زنان زرتشتی را، شادمان گرداند، تا هركس، در پرتو اندیشه نیك و یابش خود، از پاداش شایسته برخوردار گردد. پاداشی كه اهورامزدا در پرتو راستی برای هر آرزومندی برنهاده است.» از این سرودهها چنین برمیآید كه زن در گاتها و در دین زرتشت آزاد است و او چون مردان، متكی به تدبیر و اندیشه خود است، زرتشت در گاتها در مورد ازدواج دختر كوچكش «پوروچیستا» چنین میگوید: «ای پوروچیستای اسپنتمان، ای جوانترین دختر زرتشت، اهورامزدا آنكس را كه به اندیشهنیك و به پاكی و راستی پایبند است به همسری به تو میدهد، پس با خرد خود همهپرسی كن، و با پارسایی و دانش نیك رفتار كن» زرتشت به پوروچیستا میگوید كه با خرد خود همسر آیندهاش را برگزیند. همچنین نام پوروچیستا كه در ایران قدیم نام دختر بود به معنی «پردانش» است.
در دین زرتشت كه زن یك بال دیگر وجود انسان است با مرد حقوقی مساوی دارد و در كتابهای دین زرتشتی دستور اختیار یك همسر داده شده است، به این ترتیب كه نه زن حق دارد بیش از یك شوهر و نه شوهر حق دارد بیش از یك زن داشته باشد.
«ویلدورانت» میگوید: «در زمان زرتشت پیغمبر، زنان همانگونه كه عادت پیشینیان بود، منزلتی عالی داشتند، با كمال آزادی، با روی گشاده در میان مردم آمد و شد میكردند، صاحب ملك و زمین میشدند و در آن تصرفات مالگانه داشتند.»
زن در دوران هخامنشی:
آنچه از كتیبههای تخت جمشید و كاوشهای باستانشناسی در این منطقه به دست آمده نشان میدهد كه زنان هم مانند مردان در كنار مردان در جامعه حضور داشتند، مرد و زن در كنار یكدیگر كار میكردهاند، از حقوقی برابر برخوردار بودهاند و گاه حتی كارهای سختتر را به عهده داشتهاند، مثلا گروههای بزرگی از زنان كشاورز را میبینیم همچنین سنگسابان بیشترشان زن هستند و اما بیشتر زنان لوحهای تختجمشید خیاط بودهاند. كار این زنها بسیار متنوع بوده است: دوخت لباسهای كاملا ساده و یا لباسهای پرزرق و برق كه پس از دوخت هنرمندانه، سوزندوزی میشده است. امكانات آموزشهای هنری و مهارتهای حرفهای، برای زن و مرد یكسان و حقوق آنها نیز برابر بود. درباره برابری حقوق، شواهدی مخصوصا در زمینههای هنری و ظریف به دست آمده و برابری حقوق صدها زن دیگر با مردان نیز مسلم است. به این ترتیب در امپراتوری بزرگ عصر داریوش با تساوی حقوق زن ومرد، سروكار داریم. البته این را باید گفت كه زنها علاوه بر كار بیرون، سر و سامان دادن به كارهای روزمره خانواده را نیز برعهده داشتند.
زنها با به دنیا آوردن كودكی برای مدتی از كار در بیرون معاف میشوند. در طول مرخصی زایمان، حقوق دریافتی به حداقل میرسید، كه البته با آن گذران زندگی ممكن بود. علاوه بر این حداقل حقوق، اضافه حقوقی نیز به صورت جو و شراب دریافت میكردند، كه پاداش افزودن رعیتی به رعایای شاه بود.
مرخصی بارداری ظاهرا پنچ ماه بوده است. پس از این، مدتها این امكان را داشتهاند كه كار روزانه را كوتاه كنند تا قادر به برآوردن وظایف خانهداری خود نیز باشند. البته كار نیمهوقت حقوق كمتری داشت. نوزادان را در طول كار لهلهها نگهداری میكردند. ضمنا در لوحهای گلی میبینیم كه زنها میتوانستند به پستهای بالاتر نیز برسند. مثلا در كارگاههای شاهی همواره سرپرستی و مدیریت با زنان بود. در كارگاههای خیاطی كه بیشتر در اشتغال زن است. گاه مردان زیردست زنان قرار میگیرند و حقوق زنان سرپرست بیش از مردان است. همچنین در لوحها به حرفههایی برمیخوریم كه در آنها زنان بهكار گرفته نمیشدهاند. در مدیریت حوزههای دیوانی و یا محاسبات و حسابرسیها از كار زنان خبری نیست، چنین برمیآید كه اگر كاری به منظور كنترل بخشهای گوناگون اداری، نیاز به ترك محل و جابهجایی و سفر دور و نزدیك را داشته است. برای انجام آن از زنان استفاده نمیشده است. زنها در كارهای ثابت استخدام میشدند كه ناشی از ضرورت حضور زن در خانواده بود.
اما زنهای خانواده شاهی از موقعیت دیگری برخوردار بودهاند. اینها آزادی عمل وسیعی داشتهاند و نه فقط املاك بزرگ، بل كارهای عظیم را با همه كاركنانش اداره میكردهاند و درآمدهای گزاف داشتهاند.
در لوحهای گلی در مجموع به نام چهار زن از خانواده شاهی برمیخوریم: «آتوسا»، «ارتیستونه»، «رتهبامه» و «اپاكیش». آتوسا بزرگترین دختر كورش بزرگ، همسر داریوش بزرگ و مادر خشایارشاه بود. در لوحی به میزان جو وگندمی اشاره میشود كه از درآمد مالیات به آتوسا اختصاص یافته است.
ارتیستونه خواهر كوچك آتوسا هم مانند او سهمیه مالیاتی گندم و جو و انجیر داشته است. این درآمدها به كاخ ملكه، كه لابد ملكهای بزرگی نیز داشته است، تحویل میشده است. ارتیستونه دستكم در هر یك از آبادیهای ورنتوش، مدنه و كوگنكا یك كاخ داشته است.
در میان لوحها به دو سند بسیار جالب برمیخوریم كه مكمل یكدیگر است. در آنها از «فرنكه»، رئیس تشریفات به «آریائینه»، سرگله دار دربار دستور تحویل 100 گوسفند و همزمان به شرابدار دستور تحویل 2000 لیتر شراب را به ملكه صادر میكند. به این ترتیب گمان میرود كه ملكه ارتیستونه در آغاز سال 503 پ . م ضیافت بزرگی در تخت جمشید داده بوده كه در آن 2000 مهمان دعوت داشتهاند.
مخارج به مراتب بالاتری برای ملكه رتهبامه ثبت شده است. او كه دارای موقعیت مهمی بوده در لوحهای دیوانی نام او بیشتر از دیگران ذكر شده. رتهبامه دختر نیزهدار داریوش و نخستین زن داریوش پیش از رسیدن به سلطنت بوده است. چنین برمیآید كه رتهبامه دارای املاك زیادی در منطقه عیلام بوده است.
ملكه دیگری كه گروههای كارگری را زیر نظر خود داشت اپاكیش است. او گروههایی از كارگران در شیراز را زیر نظر خود داشت.
اما در لوحهای دیوانی فقط گفتوگو از زنانی است كه در خدمت دولتاند و یا به زنان درباری برمیخوریم و از صدها هزار زن دیگر كه در طیف عملیات دیوانی قرار نمیگرفتهاند، خبری نمییابیم. اینها زنان پیشهوران، كشاورزان و یا زنهای مستقل ملاك بودهاند. به اینان تنها هنگام پرداخت مالیات محصول یا چارپایان برخورد میكنیم، اسناد حقوقی به جای مانده از دیگر سرزمینهای امپراتوری، مانند بابل و مصر، نشان میدهد كه زنان این مناطق شخصیتهای حقوقی كاملا مستقلی داشتهاند. این زنها بیآنكه چیزی از ثروت شخصی خود را از دست دهند و یا مالكیتشان به خطر بیفتد، میتوانستند دعوی حقوقی طرح كنند.
زنان از زبان شاهنامه فردوسی:
در شاهنامه به ویژه در بخش اساتیری، قهرمانها و شخصیتهای زن، نماینده گروهی از زنان جامعهاند كه آرمانهای اجتماعی و فرهنگی در نقش و شخصیت آنها متجلی میگردد و اساسا به مقام و منزلت زنانی ارجگزاری میشود كه هماهنگ با هنجارهای اجتماعی و پایبند به دین و آیین زمانه باشند و زنانی كه اندیشه و كردارشان برخلاف روند عادی جامعه باشد و هنجارشكن و مخالف اصول اخلاقی و مذهبی جامعه باشد، نكوهش میگردند. در واقع فردوسی با مطرح ساختن نقشهایی متفاوت از زنان، خط مرزی بین عناصر پاك و ناپاك میكشد و بدینگونه با توجه به نهاد و اندیشه و كردار، هركدام از زنان در یكی از دو سوی مرز قرار میگیرند و داستان آموزنده زندگیشان سروده میشود.
در شاهنامه قهرمانها و شخصیتها هرچند به ظاهر یك نفر و تنهایند، اما نقش هریك بیانگر مجموعهای از افراد گوناگون است. گردآفرید با همه كممانندی خود در شجاعت و رزمندگی نقشی دارد كه ویژگیهای زنان پاك و دلیر را در آن میتوان یافت. او را میتوان چكیده و نمونهای دانست از همه زنان جنگجو و پایبند به اصالت فرهنگی ایرانی.
سودابه نمونه پلیدیها و تباهی هاست كه با نیروی پاك و عنصر خیر (سیاوش) به مقابله برمیخیزد و از آنرو كه برتری در نهایت با نیروی خیر است، سرانجام كار سودابه مجازات و نابودی است و درس عبرتی برای جامعه.
ارنواز و شهرناز، پرتویی از مظهر كمال و پاكیاند كه زمانی بر سیاهی نیروی اژدهایی ضحاك میتابند؛ اما سرانجام پس از این دوره، تطهیر میشوند و به اصل نیك خود بازمیگردند. داستان زندگی این دو به نوعی نمایانگر این نظر است كه در نهایت، نیروی پاك از ناپاك جدا میگردد و هیچگونه آمیختگی واقعی بین نیك و بد نمیتواند وجود داشته باشد.
فرانك نمونه ایثارگری و فداكاری مادران آزاده است كه در همه حال پارسایی و خوی و منش مادرانهی زنان روشنبین را دارد.
رودابه با همه جسارت و بیپروایی در عشق، پاكدامن و مطیع پدر و مادر است و پایبند به رسم و آئین زمانه. درواقع عشق پرشور او به زال با تمام بیمانندیاش، عشق بیهویت نیست.
تهمینه نیز هرچند بیپروا به خوابگاه رستم میرود اما نكوهش نمیشود؛ چه او رستم را از سر هوی و هوس نمیخواهد؛ نیاز او نیازی غریزی و میل طبیعی زن به مادر شدن است و مقام مادر والاست و او كه نیاز به مادر شدن را احساس میكند نمیتواند مورد نكوهش قرار گیرد و رستم چون پهلوانی دیندار و خردمند است و از همین روست كه هیچكدام گامی آن سوی مرز اخلاقی و فرهنگی نمیگذارند.
منیژه نیز از بیپروایی در عشق به دشواری و شوربختی كشیده میشود، اما با همه تب و تاب خود در عشق به بیژن، وفادار وپایبند به اوست. در مهر ومحبتی كه نثار وی میكند ذرهای اندیشه ناپاك راه نمییابد، او از زر و جاه و مقام خویش برای كسب رضایت محبوب میگذرد و هرچند دختر قدرتمند بزرگی چون افراسیاب تورانی است، اما دوستدار واقعی بیژن، پهلوان ایرانی است و سرانجام برای همین پاكی عشق و ایثار است كه مورد پذیرش فرهنگی جامعه ایرانی قرار میگیرد.
كتایون نیز نمونه ایست از گذشت و ایثار و عشق، كه در پی انتخاب گشتاسب به همسری، از شكوه قصر پدر در روم چشم میپوشد و به زندگی سادهای با همسر راضی میشود.
زنان شاهنامه چه در قصر شاهی و چه زنان عادی همه برگزیدهای از كل جامعه هستند كه فردوسی با آوردن نمونههایی از آنها شخصیت و مقام زن در آن روزگار را از شروع داستان كیومرث كه اولین انسان است تا پادشاهی یزدگرد به تصویر میكشد و با كمی دقت متوجه میشویم كه زنان در شاهنامه دارای شخصیتی مستقل و البته در مواردی وابسته به مردان خود هستند.
اما با مروری كامل بر تمام این اسناد و آثار به جای مانده از آن دوران درمییابیم كه زن در ایران باستان دارای شخصیت مستقل بوده و همپای مرد در اجتماع حضور داشته است.
منابع: اصلو نصب دینهای ایرانیان باستان، نوشته عبدالعظیم رضایی. صفحات 148و502
گاتها، سرودههای زرتشت، گزارش دكتر حسین وحیدی
از زبان داریوش، نوشته پروفسور هاید ماری كخ، ترجمه دكتر پرویز رجبی صفحات 269و270
زن در شعر فارسی، نوشته زینب یزدانی صفحات 40 تا 43
داستانهای زنان شاهنامه، نوشته زهرا مهذب، صفحات 3و4و5
تارنمای امرداد - مهیندخت دهنادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر