- کسی دیگر برای اصولگرا و اصلاحطلب تره خرد نمیکند و معترضان خواهان گذار از نظام و افرادی هستند که چهل سال است بر سر کارند و فرصت داشتند به مردم خدمت کنند اما فساد و اختلاس و سرکوب و غارت و نابودی محیط زیست و میراث فرهنگی و انزوا و نفرت منطقهای و بینالمللی و فلاکت اقتصادی و تومان بیارزش را از خود به ارث میگذارند.
اتوبوس شرکت واحد در تهران
در هفتههای گذشته جمهوری اسلامی با تشدید فعالیت دستگاه سرکوب، بازداشت و اتهامزنی به تظاهرکنندگان توانست خیابانهای بیش از ۹۰ شهر کوچک و بزرگ در ایران را کنترل کند اما آنچه مشخص است اعتراضات سراسری همچنان جان و ماهیت خود را حفظ کرده و مسیر خود را ادامه میدهد تا دوباره بالابلندتر و متشکلتر از پیش خود را به رخ حکومت بکشد.
در حالی که اعتراضات سراسری هر روز با افزایش حجم تجمعها و اعتصابهای صنفی و کارگری جلوه پیدا میکند تعداد زیادی از معترضان نیز در شبکههای اجتماعی پتانسیلهای نارضایتیهای اجتماعی را به نمایش میگذارند.
تازهترین صفآرایی معترضان به کار گرفتن هشتگ #براندازیم است که در پاسخ و واکنش به سخنان حجتالاسلام محمد خاتمی رییسجمهور به اصطلاح اصلاحات در هفته گذشته شکل گرفت. خاتمی اول بهمنماه در دیدار با اعضای انجمن اسلامی استادان دانشگاه معلوم نیست بر اساس کدام شواهد عینی مدعی شد: «معترضین و جوانانی که حتی شعارهای تند و ساختارشکنانه میدادند، برانداز نبودند، اینها اعتراض داشتند.» وی در واکنشی رنگباخته به آن مقاماتی که به مردم جان به لب رسیده توهین کرده بودند گفت که آنها ««آشغال» و «آشوبطلب» نبودند «بلکه جوانانی بودند که احساساتشان غلبه کرده بود» و به این ترتیب موج نارضایتی گستردهی جامعهی جوان ایران را به «احساسات» دوران جوانی کاهش داد.
اما همین جوانان معترض بیدرنگ فرصت را غنیمت شمرده تا بار دیگر تکلیف خود را با اصلاحطلبان که در میان مردم به «استمرارطلبان» مشهور شدهاند، مشخص کنند و آنها را در موقعیتی قرار دهند که موضع نهایی و صریح خود را نسبت به تظاهرات سراسری و معترضان اعلام کرده و صف خود را مشخص کنند که سرانجام با حاکمان هستند یا با مردم.
در فاصله کمتر از ۲۴ ساعت، هشتگ #براندازیم نزدیک به ۳۰ هزار بار توییت شد. معترضان از یک سو توانستند در یک صفآرایی قدرتمند مفهوم «براندازی» و ساختارشکنی را که سالهاست از سوی حکومت، چه اصلاحطلب و چه اصولگرا، به «تابو» تبدیل شده بود بشکنند و از سوی دیگر بر شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» تاکید کنند که هر دو جناح را غافلگیر کرد.
اصلاحطلبان در تظاهرات سراسری دیماه نه تنها با مردم همراه نشدند بلکه بخشی از آنها شروع به اتهام زدن و تمسخر معترضان کردند و رسانههای وابسته به آنها در داخل و خارج نیز تا مدتی «سکوت» در برابر اعتراضات مردم در پیش گرفتند. بخش دیگری نیز در نقش «پلیس خوب» ظاهر شده و با مواضع ملایمتری تلاش میکنند همچنان بین دو صندلی، جایگاه خود را در میان حکومت و مردم حفظ کنند تا پس از سنگین شدن کفهی هر یک از طرفین، آنها نیز خود را جابجا کنند. اما هشتگ#براندازیم در هر صورت «اصلاحطلبی» را در تنگنایی قرار داد که باید دیر یا زود صف خود را مشخص کرده و با مردم تعیین تکلیف کند.
اعتراضات سراسری دیماه ۹۶ بر خلاف ادعای برخی اصلاحطلبان نه تنها «بیریشه» و گذرا نبود بلکه هویت و حقانیت و مشروعیت نظامی را به پرسش کشید که هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا از آن دفاع میکنند و به برکت این نظام به نان و نوا و موقعیتی رسیدهاند که در فضای باز و عادی هرگز خوابش را هم نمیدیدند. «براندازی» این موقعیت را به تاریخ میسپارد.
حامیان خجالتی اعتراضات
احتمالا محمد خاتمی گمان نمیکرد سخنانش که مانند همیشه مبتنی بر سیاست «نه سیخ بسوزد نه کباب» بود، فصل مهم «براندازی» را در اعتراضات سراسری بگشاید. محمد خاتمی پس از دوران ناکام رفسنجانی به عنوان «سردار سازندگی»، ناخواسته، توانسته بود پروژهی امنیتی «اصلاحات» را به خوبی پیش ببرد. بیرون آمدن احمدینژاد از صندوقها پس از دو دوره «اصلاحات» نه تنها جامعه و طرفداران اصلاحات را به خود نیاورد بلکه آنها را در انتخاب ناگزیر بین «بد و بدتر» راسختر کرد! جنبش ۸۸ یک دستگرمی و آزمون دیگری بود برای به نمایش گذاشتن ظرفیتهای جمهوری اسلامی، که به بازداشت و زندان و حصر و کهریزک انجامید. روی کار آوردن حسن روحانی برای پیش بردن «نرمش قهرمانانه» و رسیدن به «برجام» آخرین تیر ترکش نظام ولایت فقیه بود. اقتصاد شوخی سرش نمیشود؛ چه برسد به وقتی که پای شرکتهای بینالمللی و سرمایهگذاری خارجی در میان باشد. اعتراضات سراسری دیماه، حاصل یک روز و دو روز و نتیجهی عملکرد این دولت و آن دولت نیست بلکه ثمرهی ناگزیر همهی شرایط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است که در طول چهل سال بر شانههای دست کم سه نسل تلنبار شده است.
هشتگ #براندازیم فقط یکی از نمادهای «نخواستن» است. بخش مهمی از مردم دیگر برای اصولگرا و اصلاحطلب تره هم خرد نمیکنند و برای بهبود شرایط سیاسی و اقتصادی جامعه خواهان گذار از نظام و افرادی هستند که چهل سال است بر سر کارند! جمهوری اسلامی و زمامدارانش چهل سال است که فرصت داشتهاند تا به این مردم خدمت کنند. به جای خدمت اما فساد و اختلاس و سرکوب و غارت و نابودی محیط زیست و میراث فرهنگی و انزوا و نفرت منطقهای و بینالمللی و فلاکت اقتصادی و تومان بیارزش را از خود به ارث میگذارند. چرا نباید در برابر چنین شرایطی ایستاد و با صدای بلند اعلام کرد که ما براندازیم؟! چه کسانی از «براندازی» این شرایط اسفبار زیان میکنند؟!
همین پرسش است که نه تنها برخی از اصلاحطلبان بلکه افرادی از اصولگرایان را نیز به فکر وا میدارد. میتوان سر خود را چون کبک در برف فرو کرد و واقعیات را نادیده گرفت و به براندازان حمله کرد؛ میتوان ترند شدن هشتگ #براندازیم را به «فیک» بودن و «سوشیال ربات»ها نسبت داد. اما با مردم معترض در خیابانها و کارگران و کارمندان اعتصابی و شعارهای آنها چه میتوان کرد؟! همین تردید است که صف «حامیان خجالتی اعتراضات» را به وجود آورده؛ کسانی که یا سکوت کردهاند یا مواضعی غیرمستقیم اما همسو با مردم میگیرند. گسترش اعتراضات سراسری سبب میشود که این «حامیان خجالتی» سرانجام بین مردم و دلبستگیها و وابستگیهای خود به نظام، یکی را انتخاب کنند.
چرا فرزندان انقلاب برانداز شدهاند؟
با وجود اینکه استفاده از هشتگ#براندازیم به مذاق بسیاری از اصلاحطلبان و اصولگرایان خوش نیامده و خشمگینشان کرده است اما چرا از خود نمیپرسند حکومتی که ظاهرا با رای ۹۸٫۲ درصدی در رفراندوم ۱۲ فروردین سال ۵۸ مشروعیت خود را تثبیت کرد، «براندازپرور» از آب درآمد؟!
بیشتر شرکتکنندگان در اعتراضات سراسری و همچنین کاربران معترض در شبکههای اجتماعی افرادی هستند که یا در نظام جمهوری اسلامی متولد شدهاند یا از کودکی در این نظام رشد و نمو پیدا کردهاند. آیا نمیتوان به درستی مدعی شد که این نسلهای برانداز حاصل سیاستهای خود نظام هستند و خود جمهوری اسلامی بزرگترین برانداز خویش است؟!
این مردم دیگر چه باید میکردند تا صدایشان شنیده شود؟ در جبههها جنگیدند؛ در شهرها رأی دادند؛ با اصلاحطلبان همراهی کردند؛ دو دولت احمدینژاد را تحمل کردند؛ به دولت «تدبیر و امید» چشم دوختند. نتیجه؟! افزایش بیکاری، گرانی و تورم، سرکوب، فلاکت، انزوا و تحقیر، نابودی آب و هوا و خاک، و همیشه همراه با سایهی سنگین تحریم و جنگ! جمهوری اسلامی راهی جز «براندازی» این شرایط باقی نگذاشته است.
نظام، به ویژه اصلاحطلبان که ۲۰ سال فرصت داشتند تغییراتی هرچند اندک در شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران ایجاد کنند، شکست خوردهاند. با این وجود به نظر میرسد آنها مردم را تا ابد بدهکار خود تصور کرده و اکنون پیوستن برخی از حامیان آنها به #براندازی چنان برایشان سنگین آمده که تمام نیروی خود از داخل و خارج ایران را علیه معترضان و مخالفان بسیج کردهاند. ولی آیا بهتر نیست به این حقیقت فکر کنند که چگونه جمهوری اسلامی، مانند هر حکومت خودکامه و ناتوان دیگر به احتضار افتاده و گورش را هم خودش کنده است؟!
روشنک آسترکی - [کیهان لندن شماره ۱۴۶]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر